Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
alternate knot
گره یک در میان (نوعی گره تقلبی)
Other Matches
ringing the changes
ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
gyroplane
نوعی هواپیما که حد فاصل میان هلیکوپتر و طیارههای معمولی است
spacing impulse
نوعی روش رادیو تله تایپ که در ان ارسال امواج به طوریک در میان ضربانی است
afro
نوعی مدل مو در میان آفریقایی آمریکایی های دهه هفتاد میلادی که مو در آن به شکل دایره بزرگی اصلاح می شود.
Jaldar
[نوعی طرح پاکستانی که در آن ردیف های لوزی شکل و هشت وجهی بصورت یک ردیف در میان بافته می شوند.]
medoterranean
واقع در میان چند زمین میان زمینی
supposititious
تقلبی
suppositious
تقلبی
made-up
تقلبی
unfathered
تقلبی
unfeigned
تقلبی
made up
تقلبی
fraudlous
تقلبی
counterfeits
تقلبی
counterfeiting
تقلبی
pinchbeck
تقلبی
counterfeit
تقلبی
piratic
تقلبی
counterfeited
تقلبی
knotless
بافت تقلبی
shoddy
کالای تقلبی
adulterine
قاچاقی تقلبی
adulterant
چیز تقلبی
imitation
چیز تقلبی
Fake articles.
اجناس تقلبی
imitations
چیز تقلبی
A counterfeit banknote.
اسکناس تقلبی
denaturant
تقلبی مصنوعی
loaded dice
طاس تقلبی
intervenient
در میان اینده واقع در میان
futtock
میان چوب میان تیر
adulterates
چیز تقلبی ساختن
adulterate
چیز تقلبی ساختن
adulterating
چیز تقلبی ساختن
Adulterated foodstuff.
مواد غذایی تقلبی
dummy
دروغی تقلبی موضع فریبنده
uttering
ترویج سکه تقلبی یا اسنادمجعول
dummies
دروغی تقلبی موضع فریبنده
fire bee
نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
bittersweet
نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
acrylic fibers
الیاف مصنوعی اکریلیک
[گاه در فرش بصورت تقلبی به جای پشم استفاده می شود]
asses' ears
نوعی گوشه
[نوعی شاخه]
utter false coin
جریان انداختن سکه تقلبی ترویج سکه قلب
fraudulent weave
[false]
بافت تقلبی
[بافته هایی با تعداد پود بیش از حد عرف در هر ردیف یعنی دو یا سه پود یا با استفاده از نخ های مصنوعی]
psychophysics
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
rug condition
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
false selvage
شیرازه تقلبی
[هر نوع نخ اضافی که جزء پودهای اصلی نبوده و بدلیل تزئین و یا پوشاندن پارگی ها در محل شیرازه بدور تار پیچیده شود از این دسته محسوب شده و کاهش اصالت فرش را به همراه دارد.]
between
میان
among
میان
intershoot
در میان
through
از میان
staggering
یک در میان
crosscut
میان بر
per
از میان
into
در میان
center
میان
middle
میان
middles
میان
amongst
در میان
waistline
میان
waistlines
میان
cross country
میان بر
shortcut
میان بر
middling
میان
diameters
میان بر
amid
در میان
centred
میان
centre
میان
middle part
میان
in the midden of
در میان
diameter
میان بر
mongst
میان
centered
میان
thru
از میان
midrib
رگ میان
staggers
یک در میان
mean line
خط میان
mean water
میان اب
overthwart
از میان
mesocarp
میان بر
omphalos
میان
centers
میان
waist
میان
waists
میان
half back
میان
in our midst
در میان ما
stagger
یک در میان
diaphragms
میان پرده
midweek
میان هفته
interpolation
میان یابی
interposing
پا به میان گذاردن
diaphragm
میان پرده
of middle a
میان سال
middle age
میان سال
middle aged
میان سال
hollow
<adj.>
میان تهی
enclosure
میان بار
interpersonal
میان فردی
interindividual
میان فردی
middle-aged
میان سال
interpolations
میان یابی
navel
میان وسط
meant
میان مشترک
navels
میان وسط
intervenes
در میان امدن
intervened
در میان امدن
interject
در میان اوردن
intervene
در میان امدن
interjected
در میان اوردن
interjects
در میان اوردن
abrogates
از میان برده
abrogate
از میان برده
interposes
پا به میان گذاردن
interposed
پا به میان گذاردن
waist
میان تنه
waists
میان تنه
interpose
پا به میان گذاردن
bummer
چرخ میان
meddles
میان وسط
spotty
چنددر میان
meddled
میان وسط
meddle
میان وسط
interjecting
در میان اوردن
enclosures
میان بار
heart wood
میان چوب
interjacency
وقوع در میان
interjectory
در میان اورده
interjectory
در میان انداخته
interlocate
در میان گذاردن
interlucent
میان تاب
intermontane
میان کوه
intermural
میان دیواری
internode
میان گره
interjacency
میان بودن
intergroup
میان گروهی
interfluves
میان دو رود
heartwood
میان چوب
midrange
میان دامنه
inter nos
در میان خودمان
inter se
میان خودشان
inter vivos
در میان زنده ها
intercellular
میان یاختهای
intercurreace
در میان امدن
intercurrent
در میان اینده
interposition
پا میان گذاری
intersegmental
میان قطعهای
intertrial
میان کوششی
midbrain
میان مغز
midships
در میان کشتی
mediastinum
میان پرده
medius
انگشت میان
mesothorax
میان سیه
mesosphere
میان- سپهر
merlon
میان دو تیرکش
mesencephalon
میان مغز
midcourse
میان راه
middle finger
انگشت میان
middle sized
میان اندازه
intervascular
واقع در میان رگ ها
midsection
میان بخش
midrib
رگ میان برگ
middleweight
میان وزن
middleware
میان افزار
midmost
میان ترین
middlemost
میان ترین
middle weight
میان وزن
mesoderm
میان پوست
interlay
در میان گذاردن
ambiequal
میان حال
ambiversion
میان گرایی
ambivert
میان گرا
an a days
یک روز در میان
triple space
دو سطر در میان
to make mincemeat of
از میان بردن
blow in
حمله از میان خط
extra-mural
میان دانشگاهی
high-pitched
میان فراز
parenthetical
میان دو کمانک
interdisciplinary
میان رشتهای
cross cultural
میان فرهنگی
cross-cultural
میان فرهنگی
insuperable
از میان برنداشتنی
With a slender waist.
میان با ریک
to gird up one's loins
میان بستن
to cut off a corner
میان برکردن
the means and the extremes
دو میان و دو کرانه
double space
یک سطر در میان
duramen
میان درخت
entracte
میان پرده
floret of the disk
گلچه میان
mesosphere
میان کره
osculant
در میان چندچیز
half back
میان بازی کن
halfback
میان بازیکن
short circuiting
میان بر زدن
diaphrgam
میان پرده
shortcut
راه میان بر
centration
میان گرایی
staggered riveting
پرچکاری یک در میان
slim jim
لاغر میان
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com