English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
groupware گروه ابزار
Other Matches
packs گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
tool دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
control equipment ابزار وارسی ابزار پایش
beach group گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
task force گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
kaldor criterion ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
hordes گروه بیشمار گروه
horde گروه بیشمار گروه
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
folding meter stick خط کش [ابزار]
tool ابزار
hardware ابزار
yard stick خط کش [ابزار]
doodads ابزار
instrumentation ابزار
double meter stick [American] خط کش [ابزار]
carpenter's rule خط کش [ابزار]
instrument ابزار
locking device ابزار
yardstick خط کش [ابزار]
folding ruler خط کش [ابزار]
implement ابزار
implements ابزار
gadgets ابزار
implementing ابزار
implemented ابزار
gadget ابزار
devices ابزار
device ابزار
folding rule خط کش [ابزار]
doodad ابزار
tools ابزار
metal cutting فلزبری [ابزار]
tool box جعبه ابزار
tool kits جعبه ابزار
sliding caliper قطرسنج [ابزار]
calipers قطرسنج [ابزار]
vernier calliper [British] کولیس [ابزار]
manipulandum ابزار پاسخ
operandum ابزار پاسخ
means of production ابزار تولید
tool kit جعبه ابزار
vernier calliper [British] قطرسنج [ابزار]
milling cutter ابزار فرزکاری
vernier caliper قطرسنج [ابزار]
calliper [British] قطرسنج [ابزار]
metal cutting tool ماشین ابزار
tool boxes جعبه ابزار
sliding caliper کولیس [ابزار]
vernier caliper کولیس [ابزار]
small tool ابزار کوچک
tool set دست ابزار
tool sharpener ابزار چاق کن
precision tool ابزار دقیق
toolbox جعبه ابزار
toolhouse انبار ابزار
toolroom اتاق ابزار
toll steel فولاد ابزار
folding ruler خط کش تاشو [ابزار]
tool maker ابزار مند
tool maker ابزار ساز
tool holder ابزار گیر
pocket rule خط کش تاشو [ابزار]
skiving tool ابزار تراش
folding metre stick [British] خط کش تاشو [ابزار]
folding meter stick [American] خط کش تاشو [ابزار]
steelwork ابزار پولادین
folding yardstick [metric] خط کش تاشو [ابزار]
folding yardstick [metric] خط کش جیبی [ابزار]
folding ruler خط کش جیبی [ابزار]
tax instrument ابزار مالیاتی
pocket rule خط کش جیبی [ابزار]
turning tool ابزار تراشکاری
drilling machines دریل ها [ابزار]
boring machines دریل ها [ابزار]
lifting device ابزار بالا بر
physical device ابزار مادی
milling tool ابزار فرزکاری
calipers کولیس [ابزار]
moulding plane رنده ابزار
moulding templet ابزار کشویی
drills دریل ها [ابزار]
folding metre stick [British] خط کش جیبی [ابزار]
folding meter stick [American] خط کش جیبی [ابزار]
workbox جعبه ابزار
electric drills دریل ها [ابزار]
hardware سخت ابزار
fishing tackle ابزار ماهیگیری
instrument panels پهنهی ابزار
instrument panels پیشخوان ابزار
planishing tool ابزار پرداخت
calliper [British] کولیس [ابزار]
machine shop tool ابزار ماشینی
bag کیف ابزار
machine tool ابزار ماشینی
furniture ابزار اهنی
firmware استوار- ابزار
control equipment ابزار نظارت
credit instrument ابزار اعتباری
folding meter stick خط کش تاشو [ابزار]
double meter stick [American] خط کش تاشو [ابزار]
carpenter's rule خط کش تاشو [ابزار]
boring machine دریل [ابزار]
drilling machine دریل [ابزار]
drill دریل [ابزار]
development tools ابزار توسعه
machine tools ابزار ماشینی
bags کیف ابزار
assembly tools ابزار مونتاژ
plier انبردست [ابزار]
brick workers tool ابزار بنایی
bumping tool ابزار خم کاری
yard stick خط کش تاشو [ابزار]
centering tool ابزار تمرکز
cold heading tool ابزار سردکار
helve دسته ابزار
knurled tool ابزار آج دار
hawksbill ابزار رخ منقاری
hawksbeak ابزار رخ منقاری
yardstick خط کش تاشو [ابزار]
folding rule خط کش تاشو [ابزار]
spatula [American] ] کارتک [ابزار]
scraper [British کارتک [ابزار]
floating tool ابزار متحرک
tool ابزار کار
diamond-fret ابزار لوزی
common round ابزار فیتیله
electric drill دریل [ابزار]
gosseneck tool ابزار دوخمی
hand tool ابزار دستی
bird's-break ابزار رخ منقاری
bench میز ابزار
groupware ابزار گروهی
joiner's hardware ابزار نجاری
astragulus ابزار فیتیله ای
astragal ابزار فیتیله ای
angle-roll ابزار گرد
lathe tool ابزار تراش
head دهنه ابزار
knurled tool ابزار اج کاری
generating tool ابزار تولید
flexible drive tool ابزار گردان
cloning ابزار همگن
clones ابزار همزاد
clones ابزار همگن
putty knife کارتک [ابزار]
cloned ابزار همزاد
cloned ابزار همگن
clone ابزار همزاد
clone ابزار همگن
cloning ابزار همزاد
spackle knife کارتک [ابزار]
back facing tool ابزار صیقل کاری
portable electric tool ابزار الکتریکی دستی
acetylene torch مشعل استیلن [ابزار]
folding rulers خط کش های جیبی [ابزار]
calking mallet ابزار زفت برداری
torch bearer مشعل دار [ابزار]
adaptation kit جعبه ابزار تطبیق
lay out tool ابزار صفحه ارایی
folding rulers خط کش های تاشو [ابزار]
drilling tool ابزار مته کاری
metal cutting saw اره فلزی [ابزار]
pocket rules خط کش های جیبی [ابزار]
molder's tool ابزار قالب گیری
box section bed جعبه ماشینهای ابزار
program development tools ابزار توسعه برنامه
abrasive tool ابزار برای سایش
plain carbon tool steel فولاد ابزار غیرالیاژی
pocket rules خط کش های تاشو [ابزار]
machinist tool ابزار تعمیرکار اتومبیل
plumber's tool ابزار لوله کشی
grooving tool ابزار کام کنی
contractors tool ابزار حرفه ساختمان
gasket نوعی ابزار مخصوص
policy instrument ابزار اجرای سیاست
gaskets نوعی ابزار مخصوص
common tool set دست ابزار عمومی
combination toolholder ابزار نگهدار چندگانه
precision engineering تکنیک ابزار دقیق
hot working die ابزار عملیات حرارتی
control panel device ابزار تابلوی کنترل
drill دستگاه مته [ابزار]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com