Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
budget comittee
گروه بودجه
Other Matches
appropriation
بودجه مصوبه برای هزینه اعتبارات پیش بینی شده در بودجه توزیع درامد خالص به حسابهای مختلف
packs
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
beach group
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
civil reserve air fleet
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing
یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
task forces
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task force
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
kaldor criterion
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
landing group
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
budget
بودجه
budget line
خط بودجه
unfunded
بی بودجه
appropriation symbol
کد بودجه
possibilities line
خط بودجه
budgets
بودجه
budgeted
بودجه
stables
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
budget process
فرایند بودجه
budgetary control
کنترل بودجه
capital budget
بودجه سرمایهای
capital budget
بودجه تاسیساتی
program budget
بودجه برنامهای
cash budget
بودجه نقدی
preliminary budget
بودجه ابتدائی
preliminary budget
بودجه مقدماتی
family budget
بودجه خانواده
administrative budget
بودجه اداری
budgetary appropriations
تخصیص بودجه
budget period
زمان بودجه
budget process
مراحل بودجه
budget surplus
مازاد بودجه
deficit
کسر بودجه
budget period
دوره بودجه
budget surplus
اضافه بودجه
family budget
بودجه خانوار
financial budget
بودجه مالی
state budget
بودجه دولت
military funds
بودجه نظامی
government dificit surplus
کسر بودجه
development budget
بودجه عمرانی
household budget
بودجه خانوار
current budget
بودجه جاری
flexible budget
بودجه متغیر
cyclical budget
بودجه ادواری
municipal budget
بودجه شهرداری
national budget
بودجه ملی
deficits
کسر بودجه
fixed budget
بودجه ثابت
margin
بودجه احتیاطی
margins
بودجه احتیاطی
operating budget
بودجه عملیاتی
budgeting
بودجه ریزی
government budget
بودجه دولت
budgetary
مربوط به بودجه
cyclical budget
بودجه دورانی
budget data
اطلاعات بودجه
budget balance
توازن بودجه
annual budget
بودجه سالانه
budget bureau
دفتر بودجه
appropriation limitation
محدودیت بودجه
budget balance
تعادل بودجه
budget ceiling
سقف بودجه
budget cycle
مراحل بودجه
budget cycle
گردش بودجه
budget constraint
محدودیت بودجه
budget deficit
کسری بودجه
appropriation
اختصاص بودجه
budget deficit
کسر بودجه
budget expenditures
مخارج بودجه
balanced budget
بودجه متوازن
unbalanced budget
بودجه نامتوازن
unified budget
بودجه واحد
budget execution
اجرای بودجه
variable budget
بودجه متغیر
budget credit
اعتبار بودجه
budget determinant
تعیین بودجه
hordes
گروه بیشمار گروه
horde
گروه بیشمار گروه
deficit financing
تامین کسر بودجه
apportionment
واگذاری سهمیه بودجه
The budget deficit of 1980 .
کسر بودجه سا ل1980
budgeteer
تهیه کننده بودجه
flexible budget
بودجه انعطاف پذیر
budget classification
طبقه بندی بودجه
budgeter
تهیه کننده بودجه
cyclically balanced budget
بودجه متوازن ادواری
command budget estimate
براورد بودجه یکان
operating budget
بودجه بهره برداری
capital budgeting
بودجه بندی سرمایه
naval appropriation bill
بودجه نیروی دریایی
balanced budget theorem
قضیه بودجه متوازن
national economic budget
بودجه اقتصادی ملی
budget directive
دستورالعمل تهیه بودجه
financed
بودجه چیزی را تهیه کردن
preliminary budget forecast
پیش بینی مقدماتی بودجه
finance
بودجه چیزی را تهیه کردن
finances
بودجه چیزی را تهیه کردن
financing
بودجه چیزی را تهیه کردن
provide for in the budget
در بودجه پیش بینی کردن
The welfare budget has been cut down.
از بودجه رفاهی مقداری زده اند
competroller
سازمان کنترل اسناد و بودجه و اعتبارات
appropriation language
شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
multiplier effect of a balanced budget
اثر بهم فزاینده بودجه متوازن
planning programming budgetting
نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
deficit financing
تامین مالی از راه کسر بودجه
capital budget
بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
to p for a sum in the budget
مبلغی را بودجه پیش بینی کردن
balanced budget multiplier
ضریب بهم فزاینده بودجه متوازن
budgetary control
کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
battery of tests
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
peace dividend
ازبین رفتن بودجه دفاعی دراواخر سال ۱۹۸۰
slush funds
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
slush fund
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
fries
گروه
lot
گروه
flock
گروه
multitudes
گروه
fry
گروه
frying
گروه
multitude
گروه
concourse
گروه
swarm
گروه
attack group
گروه تک
flocked
گروه
swarms
گروه
flocking
گروه
flocks
گروه
throng
گروه
thronging
گروه
party
گروه
throngs
گروه
swarmed
گروه
squad
گروه
concourses
گروه
gangs
گروه
squads
گروه
g , series
گروه ژ
schools
گروه
congregation
گروه
congregations
گروه
school
گروه
gang
گروه
covey
گروه
many
گروه
assembly
گروه
bunching
گروه
bunches
گروه
bunched
گروه
parcel
گروه
parcels
گروه
bunch
گروه
herd
گروه
folks
گروه
ensigns
گروه
ensign
گروه
batches
گروه
set
گروه
batch
گروه
herding
گروه
setting up
گروه
trooping
گروه
clique
گروه
cliques
گروه
folk
گروه
crowds
گروه
corps
گروه
shoals
گروه
shoal
گروه
sets
گروه
herded
گروه
trooped
گروه
troop
گروه
herds
گروه
group
گروه
t group
گروه T
cohorts
گروه
cohort
گروه
special interest group
گروه
groups
گروه
ring
گروه
mass
گروه
companies
گروه
thronged
گروه
cluster bomb
گروه
hosting
گروه
cluster bombs
گروه
clusters
گروه
platoons
گروه
crowd
گروه
hosts
گروه
company
گروه
host
گروه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com