English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
workgroup گروه کاری
Search result with all words
redliner خصوصیتی در گروه کاری یا نرم افزای کلمه پرداز که امکان رنگی کردن نوشتار متن در جاهای مختلف میدهد
Other Matches
pack گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
beach group گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
task force گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
kaldor criterion ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
to know the ropes راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torched کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
hordes گروه بیشمار گروه
horde گروه بیشمار گروه
stringing خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
glid تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
drilling pattern نمونه مته کاری الگوی مته کاری
plumbery سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics موزاییک کاری معرق معرق کاری
covey گروه
flocked گروه
team گروه
t group گروه T
crowd گروه
fries گروه
fry گروه
frying گروه
platoons گروه
flock گروه
companies گروه
corps گروه
crowds گروه
throngs گروه
thronging گروه
thronged گروه
set گروه
sets گروه
setting up گروه
throng گروه
flocks گروه
flocking گروه
company گروه
cluster bombs گروه
mass گروه
groups گروه
troop گروه
trooped گروه
shoal گروه
shoals گروه
cliques گروه
clique گروه
ensigns گروه
ensign گروه
batches گروه
batch گروه
folk گروه
folks گروه
trooping گروه
cluster bomb گروه
clusters گروه
ring گروه
host گروه
hosted گروه
hosting گروه
hosts گروه
special interest group گروه
cluster گروه
masses گروه
group گروه
massing گروه
cohorts گروه
cohort گروه
teams گروه
platoon گروه
concourse گروه
parcel گروه
many گروه
schools گروه
school گروه
attack group گروه تک
assembly گروه
multitude گروه
congregations گروه
congregation گروه
concourses گروه
gangs گروه
bunched گروه
bunches گروه
herds گروه
herding گروه
gang گروه
herded گروه
herd گروه
bunch گروه
multitudes گروه
parcels گروه
g , series گروه ژ
swarms گروه
swarm گروه
squads گروه
squad گروه
swarmed گروه
bevy گروه
bunching گروه
lot گروه
party گروه
local group گروه محلی
sections گروه دایره
passel گروه کثیر
section گروه دایره
swarm گروه زنبوران
subgroups زیر گروه
membership group گروه عضویت
minority group گروه اقلیت
subgroups خرده گروه
abelian group گروه ابلی
advance point گروه نوک
peasntry گروه دهقانان
advance party گروه پیشرو
acidic group گروه اسیدی
acidic group گروه اسید
acid group گروه اسیدی
marginal group گروه حاشیهای
patriciate گروه بزرگان
nexus گروه متحد
acid group گروه اسید
subgroup زیر گروه
subgroup خرده گروه
trilogy گروه سه تایی
commonwealth of letters گروه نویسندگاه
norm group گروه هنجار
trilogies گروه سه تایی
group therapy گروه درمانی
multitudinously با گروه بسیار
coacting group گروه همکار
nonary گروه نه تایی
kinds جنس گروه
kindest جنس گروه
kind جنس گروه
heap انبوه گروه
heaping انبوه گروه
divisions گروه وزنی
division گروه وزنی
multitudes گروه بسیار
swarmed گروه زنبوران
multitude گروه بسیار
social گروه دوست
swarms گروه زنبوران
out group برون گروه
optimates گروه اشراف
heaps انبوه گروه
open group گروه باز
occupational family گروه شغلی
natural group گروه طبیعی
boatswain's party گروه ملوان
billeting party گروه پیشرو
biotype زیست گروه
coordinated group گروه کوئوردینانسی
control group گروه گواه
bit stream گروه بیتی
contact party گروه تماس
commutative group گروه جابجاپذیر
legions هنگ گروه
billeting party گروه یورتچی
peer group گروه همسالان
armor group گروه زرهی
army group گروه ارتش
artillery group گروه توپخانه
attack group گروه تک به ساحل
basic unit assembly group گروه ساختمانی
battery of wells گروه چاهها
battle group گروه نبرد
peer groups گروه همسالان
command group گروه فرماندهی
closed group گروه بسته
camp color party گروه پرچم
cable party گروه لنگر
budget comittee گروه بودجه
blood groups گروه خونی
blood group گروه خون
blood group گروه خونی
bridging group گروه پل شده
bridged group گروه پل شده
captain of the forecastle سر گروه لنگر
carbonyl group گروه کربونیل
legion هنگ گروه
class of suplies گروه کالاها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com