Dictiornary-Farsi | گرو گذاشتن وثیقه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (5 milliseconds)

English	Persian
pledge	گرو گذاشتن وثیقه
pledged	گرو گذاشتن وثیقه
pledges	گرو گذاشتن وثیقه
pledging	گرو گذاشتن وثیقه


Other Matches

lay off <idiom>	به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
lids	کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into <idiom>	اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lid	کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
guaranteed	وثیقه
security	وثیقه
sureties	وثیقه
pawned	وثیقه
warranty	وثیقه
pledge [archaic] [guaranty]	وثیقه
guaranty	وثیقه
guarantee	وثیقه
pawning	وثیقه
pawns	وثیقه
bail	وثیقه
guarantee	وثیقه
pledged	وثیقه
earnest	وثیقه
pledge	وثیقه
pledges	وثیقه
guarantees	وثیقه
naminum	وثیقه
pledging	وثیقه
redeem of pledge	فک وثیقه
gage	وثیقه
hostages	وثیقه
impignorate	وثیقه
warranties	وثیقه
guaranty	وثیقه
warranty	وثیقه
hostage	وثیقه
pawn	وثیقه
collateral	وثیقه
surety	وثیقه
pledgee	وثیقه گیر
guaranteed	کفالت وثیقه
guaranty	وثیقه گرو
pledging	وثیقه ضمانت
cautioning	هوشیاری وثیقه
guarantee	وثیقه سپرده
lienor	وثیقه گیر
guarantees	کفالت وثیقه
guarantees	وثیقه سپرده
pledger	وثیقه دهنده
pledgor	وثیقه گذار
foreclosure	ضبط وثیقه
gage	وثیقه گذاردن
pledge	وثیقه ضمانت
foreclosure	بازداشت وثیقه
earnest	وثیقه بیعانه
pledged	وثیقه ضمانت
right of lien	حق تصرف وثیقه
pledgee	وثیقه گیرنده
premiums	وثیقه حق بیمه
premium	وثیقه حق بیمه
pledges	وثیقه ضمانت
guaranteed	وثیقه سپرده
pawns	گروگان وثیقه
pawn	گروگان وثیقه
to give security	وثیقه دادن
assurances	ضمانت وثیقه
assurance	ضمانت وثیقه
cash security	وثیقه نقدی
caution	هوشیاری وثیقه
cautions	هوشیاری وثیقه
pawning	گروگان وثیقه
surety	گرو وثیقه
guarantee	کفالت وثیقه
lienee	وثیقه گذار
sureties	گرو وثیقه
lien	حق تصرف وثیقه
pawned	گروگان وثیقه
cautioned	هوشیاری وثیقه
secured creditor	طلبکار با وثیقه
pledge	مال مورد وثیقه
good performance bond guarntee	وثیقه انجام تعهد
in security for	یعنوان وثیقه درمقابل
unsecured creditor	طلبکار بدون وثیقه
pledging	مال مورد وثیقه
pledged	مال مورد وثیقه
pledges	مال مورد وثیقه
loan on deposit	اعطای وام به وثیقه سپرده
lien	حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
hypothecate	وثیقه قرار دادن رهن گذاردن
To leave behinde.	جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
bondable	قابل تبدیل به اوراق قرضه وثیقه پذیر
bondholder	دارای صاحب سهام قرضه دارنده وثیقه یاکفالت
collateral	عین مرهونه مال گرویی وثیقه انجام تعهد
debt collection for realisation	property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
to leave someone in the lurch	کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
pawn broker	کسی که کارش دادن وامهای کوچک و گرفتن وثیقه است
hypothecate	در CL به معاملاتی اطلاق میشود که ضمن ان وثیقه دین در اختیارمدیون باقی می ماند
foreclose	فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosed	فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
forecloses	فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosing	فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
inculcating	پا گذاشتن
to take in	تو گذاشتن
to trample on	گذاشتن
load	گذاشتن
To be gettingh on in years.	پا به سن گذاشتن
to run in	تو گذاشتن
to pickle a rod for	گذاشتن
inculcates	پا گذاشتن
take in	تو گذاشتن
ti turn in	تو گذاشتن
inculcated	پا گذاشتن
inculcate	پا گذاشتن
loads	گذاشتن
run home	جا گذاشتن
teasing	سر به سر گذاشتن
to lay it on with a trowel	گذاشتن
go on <idiom>	گذاشتن
mislays	جا گذاشتن
placement	گذاشتن
place	گذاشتن
places	گذاشتن
placing	گذاشتن
getting on in years	پا به سن گذاشتن
mislaid	جا گذاشتن
let	گذاشتن
leaving	گذاشتن
placements	گذاشتن
put	گذاشتن
puts	گذاشتن
putting	گذاشتن
mislaying	جا گذاشتن
mislay	جا گذاشتن
leave	گذاشتن
letting	گذاشتن
misplace	جا گذاشتن
infiltrates	گذاشتن
infiltrated	گذاشتن
infiltrating	گذاشتن
apostrophize	گذاشتن
question answer	در صف گذاشتن
lays	گذاشتن
lay	گذاشتن
infiltrate	گذاشتن
lets	گذاشتن
hypothecate	به رهن گذاشتن
exposes	بی پناه گذاشتن
impawn	گرو گذاشتن
respect	احترام گذاشتن به
Welsh	کلاه گذاشتن
hold in respect	احترام گذاشتن به
high tender	به مزایده گذاشتن
trace	اثر گذاشتن
traced	اثر گذاشتن
traces	اثر گذاشتن
to lay aside	کنار گذاشتن
dew ret	زیرشبنم گذاشتن
respects	احترام گذاشتن به
hypothecate	گرو گذاشتن
to keep in d.	امانت گذاشتن
cupel	در بوته گذاشتن
cuple	در بوته گذاشتن
exposing	بی پناه گذاشتن
salve	ضماد گذاشتن
pignus	گرو گذاشتن
cleck	تخم گذاشتن
to have the heels of any one	کسیرادردوعقب گذاشتن
coop	درقید گذاشتن
imbark	در کشتی گذاشتن
expose	بی پناه گذاشتن
to lay anegg	تخم گذاشتن
hand down	به ارث گذاشتن
put on rudder	سکان گذاشتن
to leave a margin	حاشیه گذاشتن
investing	سرمایه گذاشتن
invested	سرمایه گذاشتن
invest	سرمایه گذاشتن
leather	چرم گذاشتن به
to put up forsale	بمزایده گذاشتن
to put up to a	بمزایده گذاشتن
four horsemen	جا گذاشتن میلههای 1 و 2 و4 و 7 یا 1 و 3 و 6 و 01
to sell by a	بمزایده گذاشتن
to set a trap	تله گذاشتن
to set down	بزمین گذاشتن
to set one's seal to	صحه گذاشتن
embarks	درکشتی گذاشتن
embarking	درکشتی گذاشتن
give as a pledge	گرو گذاشتن
embarked	درکشتی گذاشتن
embark	درکشتی گذاشتن
to sow mines	مین گذاشتن
invests	سرمایه گذاشتن
to put in pledge	گرو گذاشتن
to put by	کنار گذاشتن
to leave off	کنار گذاشتن
emplace	کار گذاشتن
to make a for	دردسترس گذاشتن
enchase	در نگین گذاشتن
encradle	درگهواره گذاشتن
enframe	درقاب گذاشتن
enshrine	درزیارتگاه گذاشتن
grow a beard	ریش گذاشتن
put in pledge	گرو گذاشتن
embeds	کار گذاشتن
embed	کار گذاشتن