Dictiornary-Farsi | گریزنده از مرکز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
eccentric	گریزنده از مرکز
eccentrics	گریزنده از مرکز
centrifugal	گریزنده از مرکز


Other Matches

absconder	گریزنده
dedger	مهاجم گریزنده
dodgers	مهاجم گریزنده
dodger	مهاجم گریزنده
medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
intermediate exchange	مرکز
isocentre	هم مرکز
centre forward	مرکز
meddles	مرکز
acentric	بی مرکز
center line	خط مرکز
centred	مرکز
center	مرکز
centre	مرکز
centers	مرکز
centered	مرکز
middle	مرکز
meddle	مرکز
station	مرکز
middles	مرکز
omphalos	مرکز
stations	مرکز
concentric	هم مرکز
stationed	مرکز
meddled	مرکز
hearts	مرکز
heart	مرکز
brain center	مرکز مغزی
mid channel	مرکز کانال
body centered cubic	مکعب مرکز پر
nerve center	مرکز عصبی
emporiums	مرکز بازرگانی
head quarters	مرکز فرماندهی
emporium	مرکز بازرگانی
burst center	مرکز گلوله
burst center	مرکز ترکش
pivot point	مرکز چرخش
outskirt	دور از مرکز
headquarters	مرکز فرماندهی
operation center	مرکز عملیات
off center	خارج از مرکز
emporia	مرکز بازرگانی
message center	مرکز پیام
height of centers	ارتفاع مرکز
seat	مرکز مقر
seated	مرکز مقر
kuk kiwo	مرکز تکواندو
local center	مرکز محلی
main exchange	مرکز اصلی
abaxile	خارج از مرکز
bull's-eyes	مرکز هدف
bull's eye	مرکز هدف
seats	مرکز مقر
active center	مرکز فعال
aerodynamic center	مرکز ایرودینامیکی
manual exchange	مرکز دستی
battery center	مرکز اتشبار
mass concrete	مرکز جرم
induction station	مرکز پذیرش
information center	مرکز اطلاعات
intermediate office	مرکز میانی
acentric	خارج از مرکز
inversion center	مرکز وارونگی
mart	مرکز بازرگانی
main office	مرکز اصلی
civic centre	مرکز شهر
centrifugal	مرکز گریز
centrifugal	فرار از مرکز
centre of pressure	مرکز فشار
centre of crest circle	مرکز خمیدگی
centre of activities	مرکز عملیات
county seat	مرکز بخشداری
cryptocenter	مرکز رمز
central tendency	تمایل به مرکز
data center	مرکز داده ها
central office	مرکز تلفن
data center	مرکز داده
central control panel	مرکز کنترل
centrifugal	گریز از مرکز
cost center	مرکز هزینه زا
contrifuge	گریز از مرکز
coaxial cable	سیم هم مرکز
chiral center	مرکز کایرال
centroid	شبه مرکز
centroid	مرکز ثقل
centroid	مرکز جرم
communication center	مرکز مخابرات
centripetal	مرکز گرا
computer center	مرکز کامپیوتر
computing center	مرکز محاسبات
concentric cable	کابل هم مرکز
concentrically	باداشتن یک مرکز
central city	مرکز شهر
center web	مرکز چرخ
center of distribution	مرکز پخش
center of dispersion	مرکز پراکندگی
epicenter	مرکز زلزله
center mark	مرکز سوراخ
center gage	مرکز سنج
coaxial cable	کابل هم مرکز
center drill	مته مرکز
feeding center	مرکز تغذیه
fluid centre	مرکز سیال
centripetal	مایل به مرکز
center of gravity	مرکز ثقل
education center	مرکز اموزش
center sleeve	مرکز مجوف
center punch	مرکز منگنه
center punch	مرکز سوراخ
symmerty center	مرکز تقارن
center of symmerty	مرکز تقارن
center of resistance	مرکز مقاومت
diffracting center	مرکز پراشنده
center of pressure	مرکز فشار
center of mass	مرکز جرم
documentation center	مرکز اسناد
center of mass	مرکز هدف
center of lift	مرکز برا
caoxial cable	سیم هم مرکز
nerve centre	مرکز فرمان
subscriber's station	مرکز مشترک
surrending the centre	تفویض مرکز
centralism	مرکز گرایی
telephore e.	مرکز تلفن
centralists	مرکز گرای
theocentric	خدا مرکز
toll exchange	مرکز تلفن
subcentral	نزدیک مرکز
speech center	مرکز گویایی
signal center	مرکز مخابرات
centres of gravity	مرکز ثقل
health centre	مرکز سلامتی
centre of mass	مرکز ثقل
centre of gravity	مرکز ثقل
signal center	مرکز پیام
sleep center	مرکز خواب
sodom	مرکز فساد
cf	بازیکن مرکز
outlying	دور از مرکز
bulls	مرکز هدف
bull	مرکز هدف
centrifuges	مرکز گریز
centrifuges	گریختن از مرکز
centrifuge	مرکز گریز
centrifuge	گریختن از مرکز
carpooling center [American E]	مرکز همسفری
cf	مرکز زمین
telephone exchanges	مرکز تلفن
urban centre of a community	مرکز شهرک
telephone exchange	مرکز تلفن
factories	مرکز تولید
wheel center	مرکز چرخ
factory	مرکز تولید
police stations	مرکز پلیس
police station	مرکز پلیس
exchanging	مرکز مبادله
eccentricities	خروج از مرکز
point	مرکز راس حد
focuses	قطب مرکز
point	محل مرکز
reserve center	مرکز احتیاط
focussed	قطب مرکز
respiratory center	مرکز تنفسی
rhinencephalon	مرکز شامه
focusses	قطب مرکز
school center	مرکز اموزش
focused	قطب مرکز
regional center	مرکز منطقهای
switchboards	مرکز تلفن
switchboard	مرکز تلفن
primary center	مرکز عمده
primary center	مرکز اولیه
pandemonium	مرکز دوزخ
focus	قطب مرکز
centralist	مرکز گرای
profit centre	مرکز سود
provision center	مرکز توشه
radio centeral	مرکز بی سیم
eccentricity	خروج از مرکز
exchange	مرکز مبادله
eccentric	هم مرکز نبودن
eccentrics	خارج از مرکز
exchanged	مرکز مبادله
shopping center	مرکز فروش
eccentricities	دوری از مرکز
exchanges	مرکز مبادله
sensorium	مرکز احساس
eccentrics	هم مرکز نبودن
nerve centres	مرکز فرمان
training center	مرکز اموزش
eccentricity	دوری از مرکز
focussing	قطب مرکز