Dictiornary-Farsi | گریز از حریف در مسیرمنحنی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
circle dodge	گریز از حریف در مسیرمنحنی


Other Matches

trompement	گریز شمشیرباز از ضربه حریف
deropement	مانور حمله با گریز ازشمشیر حریف
standstill	در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
underhook	گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
head and arm	هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground	ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
loops	حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped	حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop	حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
side sweep and over under	گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
hits	ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting	ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit	ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off	رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
escaping	گریز
evasions	گریز
leakage	گریز
leakages	گریز
misogynist	زن گریز
subterfuge	گریز
subterfuges	گریز
digression	گریز
fly-by-night	شب گریز
elusion	گریز
escapement	گریز
side step	گریز
chevy	گریز
scamper	گریز
scampered	گریز
scampers	گریز
get away	گریز
desertion	گریز
aposteophe	گریز
abscondence	گریز
escaped	گریز
metabasis	گریز
ineluctable	نا گریز
flight	گریز
escapes	گریز
allusions	گریز
allusion	گریز
leg bail	گریز
loop hole	گریز
lubricious	گریز پا
evasion	گریز
truancy	گریز
misogynists	زن گریز
elopement	گریز
scampering	گریز
elopements	گریز
jink	گریز
scuttle	گریز
scuttled	گریز
loop	گریز
scuttles	گریز
scuttling	گریز
escape	گریز
escape convention	قرارداد گریز
loup	گریز خیززدن
escape velocity	سرعت گریز
drives	گریز پا به توپ
evasible	گریز زدنی
drive	گریز پا به توپ
fugue reaction	واکنش گریز
escape code	رمز گریز
glycophyte	نمک گریز
escape clause	شرط گریز
escape charaoter	دخشه گریز
escaped	گریز فرار
escape	گریز فرار
unsociable	مردم گریز
evade	گریز از دشمن
evaded	گریز از دشمن
evades	گریز از دشمن
evading	گریز از دشمن
guy	فرار گریز
guys	فرار گریز
loopholes	راه گریز
loophole	راه گریز
escapes	گریز فرار
escaping	گریز فرار
evasion	گریز زنی
escape character	کاراکتر گریز
esc	کاراکتر گریز
eludible	قابل گریز
ineludible	گریز ناپذیر
dodage	گریز با توپ
apostrophize	گریز زدن
corticofugal	قشر گریز
contrifuge	گریز از مرکز
centrifugal	گریز از مرکزی
centrifugal	گریز از مرکز
centrifugal	مرکز گریز
evasions	گریز زنی
flight	عزیمت گریز
misanthropes	مردم گریز
escapists	گریز گرای
escapists	گریز گرایانه
misanthrope	مردم گریز
unsocial	مردم گریز
centrifuges	مرکز گریز
centrifuge	مرکز گریز
Luddites	پیشرفت گریز
to run off	گریز زدن
to put by	گریز زدن
loss	گریز سقوط
Luddite	پیشرفت گریز
parthian shaft or shot	تیرهنگام گریز
parthian shaft or shot	جنگ و گریز
to give leg	گریز زدن
prison breaker	زندان گریز
dodging	گریز زدن
misanthropes	انسان گریز
dodged	گریز زدن
dodge	گریز زدن
misogynous	متنفر از زن زن گریز
misanthrope	انسان گریز
inescapable	گریز نا پذیر
getaway	گریز فرار
velocity of escape	سرعت گریز
getaways	گریز فرار
dodges	گریز زدن
escapist	گریز گرایانه
negative movement reflex	بازتاب گریز
escapist	گریز گرای
running fight	جنگ و گریز
hit-and-run	جنگ و گریز
hit and run	جنگ و گریز
centrifugal acceleration	شتاب گریز از مرکز
contrifugal force	نیروی گریز از مرکز
evading	گریز زدن از ازسربازکردن
evades	گریز زدن از ازسربازکردن
car chase	تعقیبو گریز با اتومبیل
centrifugation	قوه گریز از مرکز
conditioned escape response	پاسخ گریز شرطی
eccentric disc	صفحه گریز از مرکز
stand-off	سرد گریز کردن
centrifugal lubrication	روغنکاری گریز از مرکز
escapes	جان بدربردن گریز
centrifugal pump	تلمبه مرکز گریز
centrifugal pump	پمپ گریز از مرکز
evaded	گریز زدن از ازسربازکردن
stand off	سرد گریز کردن
escaped	جان بدربردن گریز
escape	جان بدربردن گریز
eccentricity	گریز یا خروج از مرکز
eccentricity	گریز از مرکز غرابت
escaping	جان بدربردن گریز
eccentricities	گریز از مرکز غرابت
to play the truant	ازاموزشگاه گریز زدن
ultracentrifuge	فرا مرکز گریز
evade	گریز زدن از ازسربازکردن
song and dance	توضیح گریز آمیز
eccentricities	گریز یا خروج از مرکز
stand-offs	سرد گریز کردن
lyophobic colloid	کلویید حلال گریز
centrifugal force	نیروی مرکز گریز
data link escape	گریز اتصال دادهای
centrifugal force	نیروی گریز از مرکز
glycophyte	گیاه نمک گریز
eccentric cam	بادامک گریز از مرکز
evasion and scape	گریز و فراراز دست دشمن
blower	نوعی کمپرسور گریز از مرکز
leeway	عقب افتادگی راه گریز
evadingly	گریز زنان بابهانه یاحیله
centrifugally cast pipe	لوله ریخته گی گریز از مرکز
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
centrifugal casting machine	دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting process	فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting process	طریقه ریخته گری گریز از مرکز
truants	شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
centrifugal casting	ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
centrifugal starting switch	سوئیچ راه اندازی گریز ازمرکز
truant	شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
to chicken out of something	گریز زدن از چیزی [اصطلاح روزمره]
submarine	مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
submarines	مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
cutbacks	بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
moonlight fliting	گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
cutback	بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
rival	حریف
opponents	حریف
adversarial	حریف
challengers	حریف
competitor	حریف
opponent	حریف
competitors	حریف
matches	حریف
rivals	حریف
rivalling	حریف
match	حریف
rivaling	حریف
rivaled	حریف
adversary	حریف
adversaries	حریف
d. cut d.	حریف
foes	حریف
foe	حریف
rivalled	حریف
challenger	حریف