Dictiornary-Farsi | گریز با توپ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 182 (10 milliseconds)

English	Persian
dodage	گریز با توپ


Search result with all words

inescapable	گریز نا پذیر
lubricious	گریز پا
flight	گریز
flight	عزیمت گریز
elopement	گریز
elopements	گریز
dodge	گریز زدن
dodged	گریز زدن
dodges	گریز زدن
dodging	گریز زدن
loss	گریز سقوط
truant	شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
truants	شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
fly-by-night	شب گریز
centrifugal force	نیروی گریز از مرکز
centrifugal force	نیروی مرکز گریز
centrifuge	مرکز گریز
centrifuges	مرکز گریز
unsocial	مردم گریز
misanthrope	مردم گریز
misanthrope	انسان گریز
misanthropes	مردم گریز
misanthropes	انسان گریز
hit and run	جنگ و گریز
hit-and-run	جنگ و گریز
running fight	جنگ و گریز
misogynist	زن گریز
misogynists	زن گریز
standstill	در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
leeway	عقب افتادگی راه گریز
getaway	گریز فرار
getaways	گریز فرار
ineluctable	نا گریز
moment	ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moments	ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
drive	گریز پا به توپ
drives	گریز پا به توپ
leakage	گریز
leakages	گریز
desertion	گریز
submarine	مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
submarines	مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
digression	گریز
blower	نوعی کمپرسور گریز از مرکز
scamper	گریز
scampered	گریز
scampering	گریز
scampers	گریز
cutback	بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
cutbacks	بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
eccentricities	گریز از مرکز غرابت
eccentricities	گریز یا خروج از مرکز
eccentricity	گریز از مرکز غرابت
eccentricity	گریز یا خروج از مرکز
leapfrog	گریز زدن گره گره حرکت کردن
leapfrogged	گریز زدن گره گره حرکت کردن
leapfrogging	گریز زدن گره گره حرکت کردن
leapfrogs	گریز زدن گره گره حرکت کردن
stand off	سرد گریز کردن
stand-off	سرد گریز کردن
stand-offs	سرد گریز کردن
evade	گریز زدن از ازسربازکردن
evade	گریز از دشمن
evaded	گریز زدن از ازسربازکردن
evaded	گریز از دشمن
evades	گریز زدن از ازسربازکردن
evades	گریز از دشمن
evading	گریز زدن از ازسربازکردن
evading	گریز از دشمن
scuttle	گریز
scuttled	گریز
scuttles	گریز
scuttling	گریز
truancy	گریز
guy	فرار گریز
guys	فرار گریز
evasion	گریز
evasion	گریز زنی
evasion	اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasions	گریز
evasions	گریز زنی
evasions	اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
loophole	راه گریز
loopholes	راه گریز
allusion	گریز
allusions	گریز
unsociable	مردم گریز
escape	جان بدربردن گریز
escape	گریز
escape	گریز فرار
escaped	جان بدربردن گریز
escaped	گریز
escaped	گریز فرار
escapes	جان بدربردن گریز
escapes	گریز
escapes	گریز فرار
escaping	جان بدربردن گریز
escaping	گریز
escaping	گریز فرار
subterfuge	گریز
Other Matches

aposteophe	گریز
chevy	گریز
elusion	گریز
escapement	گریز
get away	گریز
jink	گریز
leg bail	گریز
subterfuges	گریز
abscondence	گریز
loop hole	گریز
loop	گریز
side step	گریز
metabasis	گریز
escapists	گریز گرایانه
escapists	گریز گرای
Luddites	پیشرفت گریز
escapist	گریز گرای
escapist	گریز گرایانه
Luddite	پیشرفت گریز
glycophyte	نمک گریز
apostrophize	گریز زدن
centrifugal	مرکز گریز
centrifugal	گریز از مرکز
escape velocity	سرعت گریز
to put by	گریز زدن
evasible	گریز زدنی
fugue reaction	واکنش گریز
to give leg	گریز زدن
prison breaker	زندان گریز
parthian shaft or shot	جنگ و گریز
ineludible	گریز ناپذیر
parthian shaft or shot	تیرهنگام گریز
negative movement reflex	بازتاب گریز
misogynous	متنفر از زن زن گریز
escape convention	قرارداد گریز
escape code	رمز گریز
centrifugal	گریز از مرکزی
velocity of escape	سرعت گریز
contrifuge	گریز از مرکز
corticofugal	قشر گریز
eludible	قابل گریز
to run off	گریز زدن
esc	کاراکتر گریز
escape character	کاراکتر گریز
escape charaoter	دخشه گریز
escape clause	شرط گریز
loup	گریز خیززدن
glycophyte	گیاه نمک گریز
car chase	تعقیبو گریز با اتومبیل
song and dance	توضیح گریز آمیز
to play the truant	ازاموزشگاه گریز زدن
lyophobic colloid	کلویید حلال گریز
ultracentrifuge	فرا مرکز گریز
data link escape	گریز اتصال دادهای
contrifugal force	نیروی گریز از مرکز
conditioned escape response	پاسخ گریز شرطی
circle dodge	گریز از حریف در مسیرمنحنی
centrifugation	قوه گریز از مرکز
centrifugal pump	پمپ گریز از مرکز
centrifugal pump	تلمبه مرکز گریز
centrifugal lubrication	روغنکاری گریز از مرکز
eccentric cam	بادامک گریز از مرکز
eccentric disc	صفحه گریز از مرکز
centrifugal acceleration	شتاب گریز از مرکز
trompement	گریز شمشیرباز از ضربه حریف
centrifugally cast pipe	لوله ریخته گی گریز از مرکز
evasion and scape	گریز و فراراز دست دشمن
evadingly	گریز زنان بابهانه یاحیله
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
to chicken out of something	گریز زدن از چیزی [اصطلاح روزمره]
deropement	مانور حمله با گریز ازشمشیر حریف
centrifugal starting switch	سوئیچ راه اندازی گریز ازمرکز
centrifugal casting process	طریقه ریخته گری گریز از مرکز
centrifugal casting process	فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting	ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
centrifugal casting machine	دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
moonlight fliting	گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
vortex separation	جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
photophobe	رشد کننده در نور کم نور گریز
photophobic	رشد کننده در نور کم نور گریز