Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (8 milliseconds)
English	Persian
ineludible	گریز ناپذیر
Other Matches
immedicable	درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
invulnerable	زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
irrevocably	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
abscondence	گریز
allusion	گریز
allusions	گریز
fly-by-night	شب گریز
escape	گریز
scuttles	گریز
side step	گریز
evasions	گریز
evasion	گریز
escaped	گریز
desertion	گریز
leakages	گریز
leakage	گریز
escapes	گریز
ineluctable	نا گریز
escaping	گریز
subterfuge	گریز
subterfuges	گریز
loop	گریز
misogynists	زن گریز
misogynist	زن گریز
scampered	گریز
elopement	گریز
flight	گریز
scuttle	گریز
elusion	گریز
scampers	گریز
digression	گریز
elopements	گریز
scampering	گریز
loop hole	گریز
jink	گریز
metabasis	گریز
leg bail	گریز
lubricious	گریز پا
chevy	گریز
scamper	گریز
aposteophe	گریز
truancy	گریز
get away	گریز
escapement	گریز
scuttling	گریز
scuttled	گریز
evaded	گریز از دشمن
velocity of escape	سرعت گریز
escaped	گریز فرار
escapist	گریز گرای
evade	گریز از دشمن
escapist	گریز گرایانه
escapists	گریز گرای
escapists	گریز گرایانه
to run off	گریز زدن
prison breaker	زندان گریز
parthian shaft or shot	تیرهنگام گریز
guys	فرار گریز
evasion	گریز زنی
misogynous	متنفر از زن زن گریز
evasions	گریز زنی
to give leg	گریز زدن
to put by	گریز زدن
guy	فرار گریز
loup	گریز خیززدن
loophole	راه گریز
loopholes	راه گریز
unsociable	مردم گریز
negative movement reflex	بازتاب گریز
evading	گریز از دشمن
escape	گریز فرار
evades	گریز از دشمن
parthian shaft or shot	جنگ و گریز
Luddite	پیشرفت گریز
evasible	گریز زدنی
contrifuge	گریز از مرکز
dodge	گریز زدن
dodged	گریز زدن
dodges	گریز زدن
dodging	گریز زدن
escape clause	شرط گریز
loss	گریز سقوط
dodage	گریز با توپ
centrifugal	گریز از مرکزی
corticofugal	قشر گریز
glycophyte	نمک گریز
escape velocity	سرعت گریز
escape convention	قرارداد گریز
escape code	رمز گریز
escape charaoter	دخشه گریز
escape character	کاراکتر گریز
esc	کاراکتر گریز
flight	عزیمت گریز
eludible	قابل گریز
fugue reaction	واکنش گریز
inescapable	گریز نا پذیر
centrifugal	گریز از مرکز
centrifugal	مرکز گریز
misanthrope	انسان گریز
misanthropes	مردم گریز
misanthropes	انسان گریز
hit and run	جنگ و گریز
hit-and-run	جنگ و گریز
running fight	جنگ و گریز
escaping	گریز فرار
getaway	گریز فرار
getaways	گریز فرار
misanthrope	مردم گریز
escapes	گریز فرار
drive	گریز پا به توپ
Luddites	پیشرفت گریز
drives	گریز پا به توپ
centrifuges	مرکز گریز
centrifuge	مرکز گریز
apostrophize	گریز زدن
unsocial	مردم گریز
eccentricities	گریز از مرکز غرابت
stand-offs	سرد گریز کردن
evades	گریز زدن از ازسربازکردن
stand-off	سرد گریز کردن
stand off	سرد گریز کردن
escaping	جان بدربردن گریز
eccentricity	گریز یا خروج از مرکز
contrifugal force	نیروی گریز از مرکز
eccentricity	گریز از مرکز غرابت
eccentricities	گریز یا خروج از مرکز
evade	گریز زدن از ازسربازکردن
escapes	جان بدربردن گریز
centrifugal lubrication	روغنکاری گریز از مرکز
centrifugal pump	پمپ گریز از مرکز
centrifugation	قوه گریز از مرکز
conditioned escape response	پاسخ گریز شرطی
eccentric cam	بادامک گریز از مرکز
escape	جان بدربردن گریز
data link escape	گریز اتصال دادهای
centrifugal acceleration	شتاب گریز از مرکز
glycophyte	گیاه نمک گریز
escaped	جان بدربردن گریز
eccentric disc	صفحه گریز از مرکز
evading	گریز زدن از ازسربازکردن
evaded	گریز زدن از ازسربازکردن
circle dodge	گریز از حریف در مسیرمنحنی
lyophobic colloid	کلویید حلال گریز
to play the truant	ازاموزشگاه گریز زدن
song and dance	توضیح گریز آمیز
ultracentrifuge	فرا مرکز گریز
centrifugal force	نیروی مرکز گریز
centrifugal pump	تلمبه مرکز گریز
car chase	تعقیبو گریز با اتومبیل
centrifugal force	نیروی گریز از مرکز
leeway	عقب افتادگی راه گریز
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
evadingly	گریز زنان بابهانه یاحیله
centrifugally cast pipe	لوله ریخته گی گریز از مرکز
trompement	گریز شمشیرباز از ضربه حریف
evasion and scape	گریز و فراراز دست دشمن
blower	نوعی کمپرسور گریز از مرکز
deropement	مانور حمله با گریز ازشمشیر حریف
centrifugal casting process	فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting process	طریقه ریخته گری گریز از مرکز
truant	شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
truants	شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
centrifugal starting switch	سوئیچ راه اندازی گریز ازمرکز
centrifugal casting machine	دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting	ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
to chicken out of something	گریز زدن از چیزی [اصطلاح روزمره]
submarines	مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
submarine	مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
imperviable	نم ناپذیر
unchallenged	بحث ناپذیر
inappeasable	ناپذیر
waterproofed	نم ناپذیر
waterproofs	نم ناپذیر
waterproof	نم ناپذیر
watertight	اب ناپذیر
moonlight fliting	گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
cutback	بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
cutbacks	بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
impartible	بخش ناپذیر
impenitent	توبه ناپذیر
inappealable	پژوهش ناپذیر
fatigueless	خستگی ناپذیر
inalterable	تغییر ناپذیر
imperviable	سرایت ناپذیر
immitigable	تخفیف ناپذیر
insusceptible	تایید ناپذیر
unalterable <adj.>	اجتناب ناپذیر
impossible [colloquial] <adj.>	تحمل ناپذیر
unwearying	خستگی ناپذیر
unalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
inevitable <adj.>	اجتناب ناپذیر
unfeasible <adj.>	انجام ناپذیر
inexecutable <adj.>	انجام ناپذیر
immiscible	امتزاج ناپذیر
impracticable <adj.>	انجام ناپذیر
absolute <adj.>	اجتناب ناپذیر
inalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
indispensable <adj.>	اجتناب ناپذیر
immiscible	امیزش ناپذیر
inirritable	تحریک ناپذیر

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com