Dictiornary-Farsi | گزارش اخذ تماس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
contact report	گزارش اخذ تماس


Search result with all words

amplifying report	گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
contact report	گزارش تماس با هواپیمای دشمن
Other Matches

departure report	گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
de bounce	جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touches	دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touch	دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
spot report	گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
action report	گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
Thanks for calling back.	با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point	وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring	سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
report generator	گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator	گزارش زایی گزارش گیری
mortar report	گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
visualreport	گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
originating	با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated	با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate	با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates	با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
shelling report	گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cargo outturn report	گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
ding	تماس
impacts	تماس
tangency	تماس
contacting	تماس
contacts	تماس
impinging	تماس
line of contact	خط تماس
taction	تماس
contingence	تماس
impact	تماس
tangent	تماس
tangents	تماس
contact	تماس
contact line	خط تماس
contacted	تماس
reports	گزارش
reportage	گزارش
reported	گزارش
report	گزارش
report generator	گزارش زا
account	گزارش
recitetion	گزارش شز
contact flange	فلانژ تماس
contact angle	زاویه تماس
contact pressure	فشار تماس
angle of contact	زاویه تماس
contact area	منطقه تماس
contact ratio	نسبت تماس
contact area	سطح تماس
finish	تماس انتهایی
finishes	تماس انتهایی
communicator	شخص در تماس
zone of contact	ناحیه تماس
contact lost	تماس قطع شد
Keep in touch! <idiom>	در تماس باش!
contact party	گروه تماس
contact patrol	گشتی تماس
contact surface	سطح تماس
contact diameter	قطر تماس
area contact	سطح تماس
contact point	قطب تماس
shock hazard	خطر تماس
point of contact	نقطه تماس
to be in contact	تماس داشتن
skims	تماس اندک
interactional points	نقاط تماس
contiguity	برخورد تماس
skimmed	تماس اندک
skim	تماس اندک
to bring into contact	تماس دادن
to be in rapport	تماس داشتن
line to line fault	تماس خطوط
corps a corps	تماس بدنی
tuch	تماس دادن با
going on	نزدیکی تماس
point contact	تماس نقطهای
movement to contact	حرکت به تماس
action	گزارش وضع
bruit	گزارش سروصدا
blue bell	گزارش بدرفتاری
blue bell	گزارش جنایت
actions	گزارش وضع
report progarm generator	تولیدبرنامه گزارش
command report	گزارش فرماندهی
report progarm generator	مولدبرنامه گزارش
report generator	مولد گزارش
journal	گزارش روزانه
hot report	گزارش مهم
blue bark	گزارش حرکت
commentaries	گزارش رویداد
commentary	گزارش رویداد
story	روایت گزارش
management report	گزارش مدیریت
an incomprehensive report	گزارش کوتاه
detailed report	گزارش مشروح
quarterly report	گزارش سه ماهه
periodic report	گزارش دورهای
report file	فایل گزارش
edit line	خط گزارش وضعیت
error report	گزارش خطا
internal report	گزارش داخلی
annual report	گزارش سالانه
flash report	گزارش انی
final report	گزارش نهایی
journals	گزارش روزانه
annual report	گزارش سالیانه
report generation	تولید گزارش
accident reporting	گزارش حادثه
returned	گزارش دادن
returned	گزارش رسمی
viva voting	گزارش شفاهی
viva report	گزارش شفاهی
returning	گزارش دادن
returning	گزارش رسمی
visualreport	گزارش بصری
returns	گزارش دادن
returns	گزارش رسمی
to give forth	گزارش دادن
technical report	گزارش فنی
return	گزارش رسمی
survey report	گزارش بازرسی
submit a report	گزارش دادن
wrap up	گزارش خلاصه
return	گزارش دادن
expertise	گزارش اهل فن
press report	گزارش خبری
turn in <idiom>	گزارش دادن
subemit a report	گزارش دادن
situation report	گزارش وضعیت
reportable	گزارش دادنی
rpg	مولدبرنامه گزارش
reports	گزارش دیدبانی
reports	گزارش دادن به
reports	گزارش دادن
minute	گزارش وقایع
report	گزارش دادن
report	گزارش دادن به
report	گزارش دیدبانی
school report	گزارش اموزشگاه
reported	گزارش دادن
reported	گزارش دیدبانی
log	گزارش سفرهواپیما
reported	گزارش دادن به
report program	برنامه گزارش
logs	گزارش سفرهواپیما
account	اهمیت گزارش
report writer	نویسنده گزارش
report writer	گزارش نویسی
status report	گزارش وضعیت
flattest	تماس دو لبه اسکیت
get in touch with someone <idiom>	باکسی تماس گرفتن
flat	تماس دو لبه اسکیت
contact backlash	دنده کور تماس
action on the blade	تماس با شمشیر حریف
contact behavior	رفتار تماس جویانه
contacts	تماس یافتن تماسی
contact print	چاپ به طریقه تماس
break off	قطع تماس با دشمن
phones	پاسخ به تماس در تلفن
look in on <idiom>	تماس حاصل کردن
phoned	پاسخ به تماس در تلفن
phone	پاسخ به تماس در تلفن
contact	تماس یافتن تماسی
contacted	تماس یافتن تماسی
contact fire	انفجار در اثر تماس
contacting	تماس یافتن تماسی
phoning	پاسخ به تماس در تلفن
synapse	محل تماس دوعصب
galvanism	تماس برق بابدن
touch sensitive tablet	تابلو حساس به تماس
grazing point	نقطه تماس با مانع
youch sensitive screen	صفحه حساس به تماس
touch sensitive panel	صفحه حساس به تماس
touch panel	صفحه حساس به تماس
to keep in touch with any one	باکسی تماس داشتن
telebrief	تماس مستقیم تلفنی
osculatory	وابسته به بوسه یا تماس
movement to contact	حرکت به اخذ تماس
osculation	تماس اشتراک صفات
tuch	سر زدن تماس داشتن
progress report	گزارش پیشرفت کار
interim report	گزارش پیشرفت کار
docking report	گزارش تعمیر ناو
schedule report	گزارش زمانبندی شده
According to the riport .	بقرار این گزارش
snap report	گزارش فوری یا انی
logbook	گزارش روزانه سفرکشتی
super visum corporis	گزارش معاینه جسد
misreport	اشتباه گزارش دادن
reportedly	طبق گزارش یا شایعه
periodic intelligence report	گزارش نوبهای اطلاعاتی
weekly progress report	گزارش هفتگی کار
draft report	گزارش نیمه نهایی
report of survey	گزارش تحقیقات یا بررسیها
to report [to a body]	گزارش دادن [به اداره ای]
to give an account of	گزارش و توضیح دادن
progress reporting	گزارش پیشرفت کار
exception reporting	گزارش گیری مخصوص
evaluation report	گزارش ارزیابی وضعیت
project technical report	گزارش فنی طرح
project technical report	گزارش فنی پروژه