English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
press report گزارش خبری
Other Matches
departure report گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
action report گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
spot report گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
report generator گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator گزارش زایی گزارش گیری
mortar report گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
visualreport گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
amplifying report گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
idiotism بی خبری
news agencies آژانس خبری
notice board تابلوی خبری
news agency آژانس خبری
There is something in the air. یک خبری هست
information capacity فرفیت خبری
intelligence signal پیام خبری
items قطعه خبری
ignorance بی خبری ناشناسی
item قطعه خبری
predicating خبری خبر دادن
to broad cast information خبری که درهمه جا منتشرشود
it was all quiet in london درلندن خبری نبود
articles پیامی در یک گروه خبری
article پیامی در یک گروه خبری
predicates خبری خبر دادن
predicated خبری خبر دادن
predicate خبری خبر دادن
dow jones/retrieval service سرویس خبری دو جونز
drown one's sorrows <idiom> مس میکند که بی خبری سراغش بیاید
I havent heard of her for a long time. مدتها است از او خبری ندارم
to catch napping در حال غفلت و بی خبری گرفتن
think piece مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
biz نوعی گروه خبری که حاوی بخشهای تجاری و موقیعتهای مختلف است
list سرور در اینترنت که نامه خبری یا مقالات را به کاربران ثبت نام کرده می فرستد
comp نوعی گروهای خبری که حاوی بخشهایی درباره کامپیوتر و برنامه نویسی کامپیوتری هستند
spam مقالهای که به بیشتر از یک گروه خبری پست شود و بنابراین حاوی پیام های تجارتی است
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cargo outturn report گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
news reader نرم افزاری که به کاربر امکان مشاهده لیست گروههای خبری و خواندن مقالات چاپ شده در هر گروه یا ارسال آن مقاله را میدهد
To pass the news by word of mouth . خبری را در دهان به دهان پخش کردن
reports گزارش
recitetion گزارش شز
report generator گزارش زا
reportage گزارش
report گزارش
account گزارش
reported گزارش
report writer نویسنده گزارش
school report گزارش اموزشگاه
annual report گزارش سالیانه
report program برنامه گزارش
rpg مولدبرنامه گزارش
report writer گزارش نویسی
reportable گزارش دادنی
returned گزارش دادن
blue bark گزارش حرکت
returned گزارش رسمی
returns گزارش رسمی
blue bell گزارش جنایت
blue bell گزارش بدرفتاری
bruit گزارش سروصدا
returning گزارش رسمی
returning گزارش دادن
situation report گزارش وضعیت
command report گزارش فرماندهی
report progarm generator تولیدبرنامه گزارش
report progarm generator مولدبرنامه گزارش
report file فایل گزارش
internal report گزارش داخلی
quarterly report گزارش سه ماهه
management report گزارش مدیریت
report generation تولید گزارش
hot report گزارش مهم
edit line خط گزارش وضعیت
error report گزارش خطا
final report گزارش نهایی
return گزارش رسمی
flash report گزارش انی
report generator مولد گزارش
return گزارش دادن
periodic report گزارش دورهای
annual report گزارش سالانه
reported گزارش دادن به
action گزارش وضع
actions گزارش وضع
report گزارش دادن
account اهمیت گزارش
story روایت گزارش
expertise گزارش اهل فن
turn in <idiom> گزارش دادن
wrap up گزارش خلاصه
viva voting گزارش شفاهی
returns گزارش دادن
logs گزارش سفرهواپیما
log گزارش سفرهواپیما
reports گزارش دادن
reported گزارش دادن
reports گزارش دادن به
reports گزارش دیدبانی
reported گزارش دیدبانی
report گزارش دیدبانی
report گزارش دادن به
viva report گزارش شفاهی
minute گزارش وقایع
journal گزارش روزانه
survey report گزارش بازرسی
accident reporting گزارش حادثه
submit a report گزارش دادن
commentary گزارش رویداد
commentaries گزارش رویداد
an incomprehensive report گزارش کوتاه
technical report گزارش فنی
detailed report گزارش مشروح
subemit a report گزارش دادن
to give forth گزارش دادن
visualreport گزارش بصری
status report گزارش وضعیت
journals گزارش روزانه
super visum corporis گزارش معاینه جسد
project technical report گزارش فنی پروژه
to give an account of گزارش و توضیح دادن
project technical report گزارش فنی طرح
progress reporting گزارش پیشرفت کار
to report [to a body] گزارش دادن [به اداره ای]
weekly progress report گزارش هفتگی کار
reportable items اقلام قابل گزارش
reportedly طبق گزارش یا شایعه
schedule report گزارش زمانبندی شده
According to the riport . بقرار این گزارش
report of survey گزارش تحقیقات یا بررسیها
snap report گزارش فوری یا انی
progress report گزارش پیشرفت کار
exception reporting گزارش گیری مخصوص
call up دستور ارسال گزارش
call-up دستور ارسال گزارش
evaluation report گزارش ارزیابی وضعیت
draft report گزارش نیمه نهایی
call-ups دستور ارسال گزارش
docking report گزارش تعمیر ناو
log گزارش سفرنامه کشتی
hearings رسیدگی بمحاکمه گزارش
aircraft accident report گزارش سانحه هوایی
annual financial statement گزارش مالی سالانه
contact report گزارش اخذ تماس
hearing رسیدگی بمحاکمه گزارش
flash report گزارش برق اسا
periodic intelligence report گزارش نوبهای اطلاعاتی
logs گزارش سفرنامه کشتی
bill گزارش جریان دعوی
misreport اشتباه گزارش دادن
logbook گزارش روزانه سفرکشتی
journal book دفتر گزارش روزانه
interim report گزارش پیشرفت کار
bills گزارش جریان دعوی
returning گزارش نهایی هیات تحقیق
journals گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
returns گزارش نهایی هیات تحقیق
journal گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
air control and reporting center (c.r.c. مرکز کنترل و گزارش هوایی
system log گزارش روزانه عملیات سیستم
this report is incredible این گزارش را نمیتوان باورکرد
city article گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
contact report گزارش تماس با هواپیمای دشمن
report generator برای تامین گزارش کامل
fitness report گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
neither report was correct هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
docking report گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
return گزارش نهایی هیات تحقیق
daily progress report گزارش روزانه پیشرفت کار
critic report گزارش نتیجه جلسه انتقاد
request mast گزارش از طریق سلسله مراتب
returned گزارش نهایی هیات تحقیق
he gave an a of the battle گزارش ان جنگ راشرح داد
White Paper گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Papers گزارش هیئت دولت نامه سفید
i saw the report in the rough من پیش نویس این گزارش رادیدم
charting گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
chart گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
nudets سیستم کشف و گزارش انفجارات اتمی
charted گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
[results were] satisfactory رضایت بخش [در یادداشت گزارش کنترل]
charts گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
rpg Program Report تولیدکننده برنامه گزارش
inkling اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
collision detection تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
The details of the report were verified by the police. جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
air raid reporting control ship گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
negatives گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
negative گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
aerographer شخصی که وضع هوا وامواج را به کشتی گزارش میدهد
pagination روند شکستن یک گزارش چاپ شده به واحدهایی متنافر باصفحات
print chart فرمی که برای شرح قالب گزارش خروجی از یک چاپگربکار می رود
cirvis دستورات مخابراتی که برای گزارش مشاهدات اطلاعاتی تهیه می شوند
This compares to a total of 36 cases reported in 2009. همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود.
feasibility امتحان و گزارش درباره کارایی و هزینه محصول جدید که آماده فروش میشود
processor کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
logs گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
whats' up در رهگیری هوایی یعنی علت حادثه را گزارش کنید یا وضع چطور است
log گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
writes خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com