English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
project technical report گزارش فنی پروژه
Other Matches
departure report گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
projects پروژه پروژه افکندن
projected پروژه پروژه افکندن
project پروژه پروژه افکندن
spot report گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
action report گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
report generator گزارش زایی گزارش گیری
report generator گزارش ساز ایجادکننده گزارش
amplifying report گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
mortar report گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
visualreport گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
scheme پروژه
schemed پروژه
profile of the road خط پروژه
projection پروژه
projections پروژه
schemes پروژه
project پروژه
projected پروژه
projects پروژه
designs پروژه طرح
design پروژه طرح
project plan طرح پروژه
project manager مدیر پروژه ها
project manager مدیر پروژه
project selection انتخاب پروژه
project appraisal ارزشیابی پروژه
to shunt a project کنارگذاشتن یک پروژه
project control کنترل پروژه
project library کتابخانه پروژه
project section بخش تهیه پروژه ها
project schedule زمان بندی پروژه
project management program برنامه مدیریت پروژه
long term project پروژه طویل مدت
project management system سیستم مدیریت پروژه
project loans قرضههای مربوط به پروژه ها
water utilization project پروژه بهره برداری از منابع اب
The project was terminated as of July 1. پروژه از اول ژولیه به پایان رسید.
projected ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
project ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
projects ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
cargo outturn report گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
critical path analysis استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
to boondoggle [American English] پول و وقت تلف کردن [برای پروژه ای با سرمایه دولت بخاطر انگیزه سیاسی]
workgroup گروه کوچک کاربران که روی یک پروژه کار می کنند یا به یک شبکه محل وصل هستند
When we get this project off the ground we can relax. وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است.
latest event time دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
reports گزارش
recitetion گزارش شز
report generator گزارش زا
report گزارش
reportage گزارش
account گزارش
reported گزارش
feasibility بررسی هزینه ها و مزیت برای بررسی شروع مجدد پروژه
optimum schedule مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
press report گزارش خبری
periodic report گزارش دورهای
command report گزارش فرماندهی
situation report گزارش وضعیت
detailed report گزارش مشروح
edit line خط گزارش وضعیت
final report گزارش نهایی
flash report گزارش انی
hot report گزارش مهم
internal report گزارش داخلی
management report گزارش مدیریت
error report گزارش خطا
report generation تولید گزارش
report writer نویسنده گزارش
reportable گزارش دادنی
rpg مولدبرنامه گزارش
school report گزارش اموزشگاه
technical report گزارش فنی
viva voting گزارش شفاهی
viva report گزارش شفاهی
status report گزارش وضعیت
submit a report گزارش دادن
visualreport گزارش بصری
survey report گزارش بازرسی
report writer گزارش نویسی
report program برنامه گزارش
report progarm generator تولیدبرنامه گزارش
turn in <idiom> گزارش دادن
expertise گزارش اهل فن
subemit a report گزارش دادن
quarterly report گزارش سه ماهه
wrap up گزارش خلاصه
report file فایل گزارش
report generator مولد گزارش
report progarm generator مولدبرنامه گزارش
to give forth گزارش دادن
reported گزارش دادن
returning گزارش دادن
returns گزارش رسمی
story روایت گزارش
journal گزارش روزانه
journals گزارش روزانه
commentaries گزارش رویداد
commentary گزارش رویداد
returns گزارش دادن
accident reporting گزارش حادثه
returning گزارش رسمی
actions گزارش وضع
action گزارش وضع
reported گزارش دادن به
reported گزارش دیدبانی
report گزارش دادن
reports گزارش دادن
reports گزارش دادن به
reports گزارش دیدبانی
minute گزارش وقایع
log گزارش سفرهواپیما
logs گزارش سفرهواپیما
report گزارش دیدبانی
an incomprehensive report گزارش کوتاه
return گزارش رسمی
report گزارش دادن به
annual report گزارش سالانه
return گزارش دادن
blue bell گزارش بدرفتاری
account اهمیت گزارش
returned گزارش رسمی
returned گزارش دادن
blue bark گزارش حرکت
annual report گزارش سالیانه
bruit گزارش سروصدا
blue bell گزارش جنایت
outliner برای اینکه به کاربر کمک کند تا بخش ها و زیربخشهای لیست ای از اشیا را مرتب کند یا بخشهایی از پروژه را
bills گزارش جریان دعوی
to report [to a body] گزارش دادن [به اداره ای]
project technical report گزارش فنی طرح
bill گزارش جریان دعوی
docking report گزارش تعمیر ناو
logs گزارش سفرنامه کشتی
super visum corporis گزارش معاینه جسد
report of survey گزارش تحقیقات یا بررسیها
According to the riport . بقرار این گزارش
log گزارش سفرنامه کشتی
snap report گزارش فوری یا انی
reportedly طبق گزارش یا شایعه
reportable items اقلام قابل گزارش
hearing رسیدگی بمحاکمه گزارش
hearings رسیدگی بمحاکمه گزارش
evaluation report گزارش ارزیابی وضعیت
misreport اشتباه گزارش دادن
draft report گزارش نیمه نهایی
logbook گزارش روزانه سفرکشتی
journal book دفتر گزارش روزانه
aircraft accident report گزارش سانحه هوایی
interim report گزارش پیشرفت کار
weekly progress report گزارش هفتگی کار
annual financial statement گزارش مالی سالانه
periodic intelligence report گزارش نوبهای اطلاعاتی
schedule report گزارش زمانبندی شده
flash report گزارش برق اسا
progress report گزارش پیشرفت کار
exception reporting گزارش گیری مخصوص
contact report گزارش اخذ تماس
call up دستور ارسال گزارش
call-ups دستور ارسال گزارش
call-up دستور ارسال گزارش
to give an account of گزارش و توضیح دادن
progress reporting گزارش پیشرفت کار
city article گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
return گزارش نهایی هیات تحقیق
this report is incredible این گزارش را نمیتوان باورکرد
system log گزارش روزانه عملیات سیستم
critic report گزارش نتیجه جلسه انتقاد
request mast گزارش از طریق سلسله مراتب
daily progress report گزارش روزانه پیشرفت کار
journals گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
returning گزارش نهایی هیات تحقیق
neither report was correct هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
fitness report گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
air control and reporting center (c.r.c. مرکز کنترل و گزارش هوایی
he gave an a of the battle گزارش ان جنگ راشرح داد
journal گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
returned گزارش نهایی هیات تحقیق
contact report گزارش تماس با هواپیمای دشمن
report generator برای تامین گزارش کامل
returns گزارش نهایی هیات تحقیق
docking report گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
[results were] satisfactory رضایت بخش [در یادداشت گزارش کنترل]
White Paper گزارش هیئت دولت نامه سفید
inkling اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
charting گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charts گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charted گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
chart گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
nudets سیستم کشف و گزارش انفجارات اتمی
i saw the report in the rough من پیش نویس این گزارش رادیدم
rpg Program Report تولیدکننده برنامه گزارش
White Papers گزارش هیئت دولت نامه سفید
The details of the report were verified by the police. جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
air raid reporting control ship گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
collision detection تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
aerographer شخصی که وضع هوا وامواج را به کشتی گزارش میدهد
negatives گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com