English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 130 (7 milliseconds)
English Persian
expansion گسترش
spread گسترش
spreads گسترش
develop گسترش
develops گسترش
expanse گسترش
expanses گسترش
development گسترش
developments گسترش
extension گسترش
extensions گسترش
deploy گسترش
deploying گسترش
deploys گسترش
dispersal گسترش
promotion گسترش
promotions گسترش
deployment گسترش
propagation گسترش
Other Matches
deploy اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deployment operating base پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
force tabs نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
line of deployment خط گسترش
image speard گسترش تصویر
installed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
job enlargement گسترش شغلی
path of expansion مسیر گسترش
flank development گسترش جناحی
deployment diagram دیاگرام گسترش
deployment diagram طرح گسترش
development plan طرح گسترش
eco development بوم گسترش
expansible گسترش پذیر
expansion path مسیر گسترش
extensibility گسترش پذیری
prompt deployment گسترش فوری
credit expansion گسترش اعتبار
inserted <adj.> <past-p.> گسترش یافته
deployed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
to unfold گسترش دادن
to grow [into] گسترش دادن [به]
to develop [into] گسترش دادن [به]
prompt deployment گسترش مناسب
appointed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
applied <adj.> <past-p.> گسترش یافته
sign extension گسترش علامت
vertical expansion گسترش عمودی
widening of capital گسترش سرمایه
widening of market گسترش بازار
expansion گسترش انبساط
generation افرینش گسترش
spread گسترش یافتن
outspread گسترش یافتن
deployment تفرقه گسترش
spreads گسترش یافتن
deploying گسترش یافتن
deploys گسترش یافتن
wide-angle عدسی گسترش
develop گسترش دادن
deployed گسترش یافته
wide angle عدسی گسترش
abroad گسترش یافته
accruing گسترش یافتن
deploy گسترش یافتن
develop گسترش وضعیت
circumfuse گسترش یافتن
expansion گسترش توسعه
bank expansion گسترش بانکی
accrues گسترش یافتن
generations افرینش گسترش
accrue گسترش یافتن
develops گسترش وضعیت
develops گسترش دادن
disposition ارایشات گسترش
relocation تجدید گسترش دادن
bank development گسترش شبکه بانکی
generates گسترش یافتن افریدن
dispersion تفرقه گسترش یکان
spaces گسترش دادن متن
space گسترش دادن متن
redeployment تجدید گسترش کردن
automatic volume expansion گسترش خودکار صدا
elater خاصیت انبساط و گسترش
to spread [across] [over] گسترش یافتن [سرتاسر]
expanding industry صنعت در حال گسترش
redeployment گسترش مجدد دادن
generate گسترش یافتن افریدن
growth company شرکت در حال گسترش
generated گسترش یافتن افریدن
generating گسترش یافتن افریدن
flare angle زاویه گسترش یا گشادگی
spreads بسط وتوسعه یافتن گسترش
spread بسط وتوسعه یافتن گسترش
expansion توسعه گسترش دادن کشیدن
extensible آنچه قابل گسترش است
battery groung pattern طرح گسترش توپهای اتشبار
open ranks گسترش باز درسواره نظام
expandable آنچه قابل گسترش باشد
To extend the scope of ones activities . میدان عملیات خودرا گسترش دادن
deployed مستقر گسترش یافته در روی زمین
extending قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
breeding grounds محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
breeding ground محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
extends قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extend قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
basic plus نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
metastasize گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
disposition صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
remedial maintenance باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
problem child فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
monroe doctrine سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
EEMS در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
scalable software برنامه کاربردی گروهی که میتواند کاربردن بیشتری را روی شبکه بدون نیاز به گسترش نرم افزار جدید جا دهد
secure hypertext transfer protocol گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند
developments گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
proliferation سیستم گسترش اتمی یاگسترش تولید اتمی
development گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
metastasis هجوم مرض گسترش میکرب مرض
diamond formation ارایش لوزی شکل گسترش لوزی
pan american union سازمان دولتهای قاره امریکا که به سال 0981 در واشنگتن تاسیس شد و هدف ان گسترش همکاری و همبستگی در شقوق و شئون مختلفه بین کشورهای قاره امریکااست
gun displacement جابجایی توپها گسترش توپها
expansion joint درز گسترش درز گشایش
controlled fragmentation مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
repeater وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
ecosystem development گسترش بوم سازگان سازگان بوم گسترد
expanding economy اقتصاد در حال توسعه اقتصاد در حال گسترش
vase design طرح گلدانی [طرح های اولیه آن به حدود چهارصد سال پیش باز می گردد و وجه مشترک طرح های گلدانی استفاده از یک یا چند گلدان در متن فرش بوده که انواع پیچک و گل ها از درون آن به اطراف فرش گسترش می یابد.]
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com