English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
develop گسترش وضعیت
develops گسترش وضعیت
Other Matches
deploy اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deployment operating base پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
force tabs نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
inverse تغییر وضعیت منط قی یک سیگنال یا وسیله به وضعیت مخالف آن
serviceability criteria وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
hartley بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
active status وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
raced وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
races وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
race وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
statement of service خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
transparently مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
holding position وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
devices یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
development گسترش
deploys گسترش
expanse گسترش
expanses گسترش
extensions گسترش
extension گسترش
line of deployment خط گسترش
developments گسترش
propagation گسترش
deployment گسترش
promotions گسترش
promotion گسترش
deploy گسترش
deploying گسترش
dispersal گسترش
spread گسترش
develop گسترش
spreads گسترش
develops گسترش
expansion گسترش
outspread گسترش یافتن
expansion path مسیر گسترش
appointed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
bank expansion گسترش بانکی
image speard گسترش تصویر
deployed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
extensibility گسترش پذیری
inserted <adj.> <past-p.> گسترش یافته
development plan طرح گسترش
develop گسترش دادن
prompt deployment گسترش مناسب
job enlargement گسترش شغلی
circumfuse گسترش یافتن
prompt deployment گسترش فوری
expansible گسترش پذیر
deployment diagram طرح گسترش
eco development بوم گسترش
deployment diagram دیاگرام گسترش
expansion گسترش توسعه
generations افرینش گسترش
disposition ارایشات گسترش
expansion گسترش انبساط
generation افرینش گسترش
develops گسترش دادن
sign extension گسترش علامت
installed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
applied <adj.> <past-p.> گسترش یافته
to grow [into] گسترش دادن [به]
deploys گسترش یافتن
deployed گسترش یافته
wide-angle عدسی گسترش
wide angle عدسی گسترش
abroad گسترش یافته
to unfold گسترش دادن
credit expansion گسترش اعتبار
spread گسترش یافتن
path of expansion مسیر گسترش
deployment تفرقه گسترش
spreads گسترش یافتن
accrue گسترش یافتن
accrues گسترش یافتن
vertical expansion گسترش عمودی
accruing گسترش یافتن
deploy گسترش یافتن
widening of capital گسترش سرمایه
widening of market گسترش بازار
deploying گسترش یافتن
to develop [into] گسترش دادن [به]
flank development گسترش جناحی
defense readiness condition وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
expanding industry صنعت در حال گسترش
flare angle زاویه گسترش یا گشادگی
elater خاصیت انبساط و گسترش
growth company شرکت در حال گسترش
space گسترش دادن متن
relocation تجدید گسترش دادن
generates گسترش یافتن افریدن
generating گسترش یافتن افریدن
generate گسترش یافتن افریدن
generated گسترش یافتن افریدن
bank development گسترش شبکه بانکی
automatic volume expansion گسترش خودکار صدا
to spread [across] [over] گسترش یافتن [سرتاسر]
redeployment تجدید گسترش کردن
redeployment گسترش مجدد دادن
spaces گسترش دادن متن
dispersion تفرقه گسترش یکان
battery groung pattern طرح گسترش توپهای اتشبار
expansion توسعه گسترش دادن کشیدن
expandable آنچه قابل گسترش باشد
spreads بسط وتوسعه یافتن گسترش
open ranks گسترش باز درسواره نظام
extensible آنچه قابل گسترش است
spread بسط وتوسعه یافتن گسترش
deployed مستقر گسترش یافته در روی زمین
To extend the scope of ones activities . میدان عملیات خودرا گسترش دادن
extending قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
breeding ground محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
extend قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extends قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
breeding grounds محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
basic plus نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
remedial maintenance باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
metastasize گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
disposition صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
problem child فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
monroe doctrine سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
EEMS در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
scalable software برنامه کاربردی گروهی که میتواند کاربردن بیشتری را روی شبکه بدون نیاز به گسترش نرم افزار جدید جا دهد
estates وضعیت
estate وضعیت
qualities وضعیت
quality وضعیت
attack condition , alfa وضعیت تک
phased وضعیت
phases وضعیت
positioned وضعیت
attack conditon , bravo وضعیت تک
position وضعیت
phase وضعیت
manner وضعیت
status وضعیت
attitudes وضعیت
attitude وضعیت
fates وضعیت
fate وضعیت
situations وضعیت
situation وضعیت
state وضعیت
state- وضعیت
condition وضعیت
stating وضعیت
states وضعیت
stated وضعیت
secure hypertext transfer protocol گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند
status board تابلوی وضعیت
stationary state وضعیت سکون
terrestrial وضعیت زمینی
estimate of the situation براورد وضعیت
starting position وضعیت صفر
state of alert وضعیت امادگی
state of alert وضعیت هوشیاری
appreciation of the situation بررسی وضعیت
appreciation of the situation براورد وضعیت
ammunition condition وضعیت مهمات
air position وضعیت هوایی
advice of fate اعلام وضعیت
state stress وضعیت تنش
state vector بردار وضعیت
status board تابلو وضعیت
as it is با وضعیت کنونی
summary خلاصه وضعیت
ball game شرایط وضعیت
zero wait state وضعیت یک وسیله
wait state وضعیت انتظار
summaries خلاصه وضعیت
supervisor state وضعیت نظارت
steady state وضعیت پایدار
status report گزارش وضعیت
status register ثبات وضعیت
ball games شرایط وضعیت
input mode وضعیت ورودی
extreme position وضعیت نهایی
kneeling position وضعیت به زانو
maintenance status وضعیت نگهداری
marginal case وضعیت نهائی
mark condition وضعیت نشان
edit line خط گزارش وضعیت
master mode وضعیت اصلی
duty status وضعیت خدمتی
device status وضعیت دستگاه
military posture وضعیت نظامی
error condition وضعیت خطا
fate of a collection وضعیت طلب
fate of goods وضعیت کالا
final position وضعیت نهایی
financial position وضعیت مالی
exception conoition وضعیت استثنایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com