English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
shear failure گسیختگی ناشی از برش
Other Matches
tortious liability ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
look ahead جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
rupture گسیختگی
rupturing گسیختگی
disintegration گسیختگی
breaking گسیختگی
ruptures گسیختگی
failures گسیختگی
saltus گسیختگی
break گسیختگی
inconsequence گسیختگی
failure گسیختگی
disconnection گسیختگی
solution of continuity گسیختگی
breaks گسیختگی
break away گسیختگی
modulus of rupture مدول گسیختگی
modulus of rupture ضریب گسیختگی
failure by rupture گسیختگی برشی
failure load بار گسیختگی
breaking load بار گسیختگی
failure moment لنگر گسیختگی
sudden failure گسیختگی نهائی
ultimate load بار گسیختگی
pre mature failure گسیختگی زودرس
libertinage افسار گسیختگی
smooth break سطح گسیختگی
rupture stress تنش گسیختگی
crushing strength تاب گسیختگی
general shear failure گسیختگی برشی عمومی
dilettante ناشی
ill ناشی
therefrom ناشی از ان
gauche ناشی کج
skilless ناشی
skill less ناشی
resultant ناشی
emergent ناشی
ills ناشی
ill- ناشی
dilettantes ناشی
even tual ناشی
on account of somebody [something] ناشی از
Due to ناشی از
resulting ناشی
resulted ناشی
result ناشی
muffing ناشی
muffs ناشی
mala filde ناشی
descended ناشی
amateurish ناشی
due ناشی از
dilettanti ناشی
maladroit ناشی
muffed ناشی
muff ناشی
emanates ناشی شدن
novice ادم ناشی
guttural ناشی از گلو
hypostatic ناشی از ته نشینی
gremie بی تجربه و ناشی
gaucherie ناشی گری
emanated ناشی شدن
due to an accident ناشی از یک حادثه
dittographic ناشی ازتکراراشتباهی
issues ناشی شدن
issued ناشی شدن
issue ناشی شدن
unfortunate ناشی ازبدبختی
novices ادم ناشی
emanate ناشی شدن
awkwardness ناشی گری
premune ناشی از جلوگیری
irritative ناشی از تحریک
privative ناشی از محرومیت
adipic ناشی ازچربی
jackleg ناشی نادرست
awkward بی لطافت ناشی
toxic ناشی از زهراگینی
abnerval ناشی از عصب
emanating ناشی شدن
rhapsodical ناشی از احساسات
variorum ناشی ازچندمنبع
as green as grass <idiom> کم تجربه و ناشی
awkward age سن خامکار [ناشی]
unskil ناشی بی مهارت
tisy ناشی از مستی
stingy ناشی از خست
internal ناشی ازدرون
rise ناشی شدن از
rises ناشی شدن از
unperfect ناشی نابلد
rises ناشی شدن
negligent ناشی از بی مبالاتی
rise ناشی شدن
sequent منتج ناشی
war risks خطرات ناشی از جنگ
resulted ناشی شدن نتیجه
impiteous ناشی از سخت دلی
wind wave موج ناشی از باد
vinculo matrimonii ناشی از علقه زوجیت
well-meaning ناشی از قصد خوب
tutelar authority اختیار ناشی از قیومت
damage feasant خسارت ناشی از حیوانات
result ناشی شدن نتیجه
well-intentioned ناشی از نیت خوب
well meaning ناشی از قصد خوب
resulting ناشی شدن نتیجه
wind wave خیز اب ناشی از باد
inexpertly ازروی ناشی گری
despiteous ناشی ازکینه یالج
inexpertness ناشی گری بی تخصصی
interoceptive ناشی از امعاء واحشاء
intuitional ناشی از درک مستقیم
associative inhibition بازداری ناشی از تداعی
ebb current جریان ناشی از افت اب
left handed واقع در سمت چپ ناشی
flowed ناشی شدن فلو
flows ناشی شدن فلو
associative facilitation سهولت ناشی از تداعی
absorption losses تلفات ناشی از جذب
indiscriminate ناشی از عدم تبعیض
use inheritance وراثت ناشی از کاربرد
occupation authorities اقتدارات ناشی از اشغال
pot valour دلپری ناشی از مستی
proceed ناشی شدن از عایدات
shear crack ترک ناشی از برش
comes رخ دادن ناشی شدن
ingenious با هوش ناشی از زیرکی
come رخ دادن ناشی شدن
renunciative ناشی از انکار نفس
shear stress تنش ناشی از برش
arising رخ دادن ناشی شدن
arises رخ دادن ناشی شدن
arise رخ دادن ناشی شدن
scorbutic ناشی از کمبود ویتامین C
profits a prendre حقوق ناشی از مزارعه
short sighted ناشی از کوته نظری
ravening حریص ناشی از حرص
kinetic energy نیروی ناشی ازحرکت
internal باطنی ناشی ازدرون
sentiment ضعف ناشی ازاحساسات
flow ناشی شدن فلو
transmissions خطای ناشی از اختلال در خط
transmission خطای ناشی از اختلال در خط
toxic psychosis روان پریشی ناشی از سم
occupation disease امراض ناشی از کار
diastrophic ناشی ازتغییرات ارضی
thoughtless لاقید ناشی از بی فکری
perjurious ناشی از پیمان شکنی
renunciatory ناشی از انکار نفس
royalistic ناشی از شاه پرستی
proceeded ناشی شدن از عایدات
rube ادم دهاتی ناشی
simple content debt دین ناشی از قرارداد شفاهی
repetitive stress injury اسیب ناشی از فشار تکراری
rounding errors خطاهای ناشی از سرراست کردن
form drag مقاومت ناشی از شکل جسم
forced vibration ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
dispersion error اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
excess demand inflation تورم ناشی از مازاد تقاضا
faute de mieux همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
idols of the cave اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
social decrement کاهش ناشی از کار جمعی
occupation authority اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
wind load سربار ناشی از اثرات باد
paganish بیت پرست ناشی ار شرک
well mcaning خوش نیت ناشی از قصدخوب
lummox ادم ناشی وخام دست
hunger osteopathy بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
technological unemployment بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
to play a poor game ناشی بودن مهارت نداشتن
rental income درامد ناشی از اجاره بها
rain wash فرسایش ناشی از ریزش باران
property income tax مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
property income درامد ناشی از املاک ومستغلات
social increment افزایش ناشی از کار جمعی
somatogenic ناشی از سلولهای جداری وبدنه
supply push inflation تورم ناشی از فشار عرضه
wage push inflation تورم ناشی از فشار مزد
titular ناشی از لقب رسمی افتخاری
machined خطای ناشی از خرابی قطعه
cost push inflation تورم ناشی از فشار هزینه
lewd ناشی از هرزگی شهوت پرست
machines خطای ناشی از خرابی قطعه
catcher بوکسور ناشی کتک خور
derive ناشی شدن از منتج کردن
derives ناشی شدن از منتج کردن
idols of the market اوهام ناشی از سخن وامیزش
deriving ناشی شدن از منتج کردن
covenant in low تعهد ناشی ازحکم قانون
scrupulous ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
awesome حاکی از ترس ناشی از بیم
demand pull inflation تورم ناشی از فشار تقاضا
machine خطای ناشی از خرابی قطعه
deflationary gap لطمه ناشی از رکود اقتصادی
maladroitness ناشی گری بیدست و پایی
greenhorn مبتدی ادم خام یا ناشی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com