English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
fire patrol گشتی اتش نشان
Other Matches
waiting position ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
combat air patrol هواپیمای گشتی رزمی گشتی رزمی هوایی
out guard گشتی
confusion گم گشتی
patrol گشتی
patrolmen گشتی
patrolling گشتی
patrolled گشتی
patrolman گشتی
feedback گشتی
patrols گشتی
out guard گشتی صحرایی
moving screen گشتی ممانعتی
inshorepatrol گشتی ساحلی
contact patrol گشتی تماس
contact patrol گشتی اخذتماس
patrol boats ناوچه گشتی
patrolman پلیس گشتی
vessel ناو گشتی
roundsman افسرپلیس گشتی
end around دور گشتی
patrol boat ناوچه گشتی
vessels ناو گشتی
reconnaissance patrol گشتی شناسایی
patrolmen پلیس گشتی
air guard گشتی هوایی
fighting patrol گشتی رزمی
combat patrol گشتی رزمی
patrol car اتومبیل گشتی
patrol قسمت گشتی
patrols قسمت گشتی
patrolled قسمت گشتی
flatfoot پلیس گشتی
runner گردنده گشتی
runners گردنده گشتی
patrolling قسمت گشتی
fanal چراغ گشتی
beach patrol گشتی ساحلی
patrol cars اتومبیل گشتی
coastal patrol گشتی ساحلی
inshorepatrol گشتی مرزساحلی
service craft قایق گشتی
standing patrol گشتی ثابت
combat air patrol گشتی هوایی
screwdriver پیچ گشتی [ابزار]
black Marias اتومبیل گشتی پلیس
barrier patrol ناو گشتی سد کننده
turnscrew پیچ گشتی [ابزار]
black Maria اتومبیل گشتی پلیس
barrier combat air patrol گشتی مرزی هوایی
barrier patrol گشتی مامور موانع
scout helicopter هلی کوپتر شناسایی یا گشتی
end around carry رقم نقلی دور گشتی
night cap گشتی رزمی هوایی شبانه
end around borrow رقم قرضی دور گشتی
puncuation نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garter عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garters عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
radar picket cap هواپیمای گشتی هوایی حامل رادار
lightening bug ship هلی کوپتر روشن کننده گشتی
barrier combat air patrol گشتی هوایی سد کننده راه دشمن
milk walk گشتی که شیر فروش میزند گشت
discretionary خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
scarry دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
locap گشتی رزمی هوایی مخصوص ارتفاع پست
zipper گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
zippers گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
air raid reporting control ship گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
target cap گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف
igo علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی
marking نشان دار سازی نشان
poniter نشان دهنده نشان گیرنده
markings نشان دار سازی نشان
resume در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumed در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumes در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resuming در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
supervisory 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
picket ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
picketed ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
pickets ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
marks نشان کردن نشان
mark نشان کردن نشان
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
shore patrol انتظامات ساحلی یا گشتی ساحلی
air picket هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
indicator نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
targeting نشان
signaled نشان
signal نشان
traced نشان
trace نشان
presaging نشان
signalled نشان
indice نشان
targetted نشان
banners نشان
banner نشان
presage نشان
targets نشان
presaged نشان
traces نشان
hash mark خط نشان
ensigns نشان
ensign نشان
grammalogue نشان
benchmarks نشان
benchmark نشان
vexillum نشان
untitled بی نشان
trackless بی نشان
symbol نشان
traceless بی نشان
printless بی نشان
target نشان
targeted نشان
indicium نشان
tracts نشان
tract نشان
ikons نشان
emblems نشان
impressed نشان
icons نشان
emblem نشان
plaques نشان
marks نشان
impressing نشان
shew نشان
icon نشان
impresses نشان
insigne نشان
refrigerent تب نشان
refrigeratory تب نشان
indication نشان
medals نشان
medal نشان
mark نشان
presages نشان
impress نشان
hallmark نشان
hallmarks نشان
badges نشان
savorŠetc نشان
badge نشان
plaque نشان
vestigial نشان
vestige نشان
vestiges نشان
tracks نشان
token نشان
tokens نشان
brands نشان
gong [British E] نشان
symptom نشان
tally خط نشان
symptoms نشان
brand نشان
branding نشان
chalk نشان
ear mark نشان
targetting نشان
track نشان
cicatrice نشان
cicatricial نشان
cicatricle نشان
tracked نشان
chalked نشان
unmarked بی نشان
stamps نشان
chalking نشان
stamp نشان
caret نشان
insignia نشان
chalks نشان
scores نشان
score نشان
showed نشان
attribute نشان
tallying خط نشان
tallying نشان
shows نشان
attributes نشان
tallied نشان
scored نشان
tally نشان
tallies خط نشان
tallies نشان
tallied خط نشان
attributing نشان
slurred نشان
show نشان
slurring نشان
slurs نشان
awarded نشان
awarding نشان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com