English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
milk walk گشتی که شیر فروش میزند گشت
Other Matches
waiting position ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
combat air patrol هواپیمای گشتی رزمی گشتی رزمی هوایی
woollen draper پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
pearlies جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
on licence پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
wine seller میفروش باده فروش شراب فروش خمار
hard sell سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sale maximization به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
sales force نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
he does nothing but talk فقط حرف میزند
he rows 0 to the minute او دقیقهای سی پارو میزند
server بازیکنی که توپ را میزند
it stings the conscience وجدان را نیش میزند
roundsman کسی که گشت میزند
rounder کسی که دور میزند
bassist کسی که ویلون سل میزند
the horse refuses the fence اسب از پر چین عقب میزند
he coins money گویی پول سکه میزند
soliloquist کسیکه باخود حرف میزند
It makes my stomach turn [over] . <idiom> دلم را به هم میزند. [اصطلاح روزمره]
soliloquizer کسیکه باخود حرف میزند
cruiser کشتی یا تاکسی یاکسی که گشت میزند
cruisers کشتی یا تاکسی یاکسی که گشت میزند
pone کسیکه ورق بازی رابر میزند
smatterer کسیکه از روی بی اطلاعی حرف میزند
winging گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
sprays ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spraying ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
sprayed ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spray ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
get what's coming to one <idiom> هرکسی نوع رفتار را خودش رقم میزند
gold digger زنی که با افسونهای زنانه مردان را تیغ میزند
wing گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
that is an offences to moralit لطمه به خلاق میزند درعالم اخلاق خطاست
confusion گم گشتی
out guard گشتی
patrolman گشتی
patrolling گشتی
patrolled گشتی
patrol گشتی
feedback گشتی
patrolmen گشتی
patrols گشتی
wisecracker کسیکه حرف کنایه داریا شوخی امیز میزند
iam impatient to go دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
card sharp قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
obstruction guard میله جلو لوکوموتیوکه موانع را از روی ریلهاپس میزند
card sharps قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
optional claiming race مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
malingerers سربازیاملوانی که خود رابناخوشی میزند و از زیر کارشانه خالی میکند
malingerer سربازیاملوانی که خود رابناخوشی میزند و از زیر کارشانه خالی میکند
talk someone's ear off <idiom> آنقدر حرف میزند که انگاری سرگنجشک خورده [اصطلاح روزمره]
out guard گشتی صحرایی
flatfoot پلیس گشتی
standing patrol گشتی ثابت
air guard گشتی هوایی
patrols قسمت گشتی
patrolling قسمت گشتی
fanal چراغ گشتی
beach patrol گشتی ساحلی
end around دور گشتی
contact patrol گشتی اخذتماس
contact patrol گشتی تماس
fighting patrol گشتی رزمی
combat patrol گشتی رزمی
coastal patrol گشتی ساحلی
patrolled قسمت گشتی
patrol قسمت گشتی
patrol boat ناوچه گشتی
reconnaissance patrol گشتی شناسایی
service craft قایق گشتی
moving screen گشتی ممانعتی
roundsman افسرپلیس گشتی
vessel ناو گشتی
vessels ناو گشتی
patrolman پلیس گشتی
patrolmen پلیس گشتی
patrol boats ناوچه گشتی
runners گردنده گشتی
runner گردنده گشتی
inshorepatrol گشتی مرزساحلی
inshorepatrol گشتی ساحلی
combat air patrol گشتی هوایی
patrol car اتومبیل گشتی
patrol cars اتومبیل گشتی
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
barrier combat air patrol گشتی مرزی هوایی
turnscrew پیچ گشتی [ابزار]
screwdriver پیچ گشتی [ابزار]
fire patrol گشتی اتش نشان
barrier patrol ناو گشتی سد کننده
barrier patrol گشتی مامور موانع
black Maria اتومبیل گشتی پلیس
black Marias اتومبیل گشتی پلیس
end around borrow رقم قرضی دور گشتی
scout helicopter هلی کوپتر شناسایی یا گشتی
night cap گشتی رزمی هوایی شبانه
end around carry رقم نقلی دور گشتی
flagellant کسیکه برای بخشودگی ازگناهان بخود شلاق میزند موجود یا انگل تاژک دار
barrier combat air patrol گشتی هوایی سد کننده راه دشمن
lightening bug ship هلی کوپتر روشن کننده گشتی
radar picket cap هواپیمای گشتی هوایی حامل رادار
zippers گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
air raid reporting control ship گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
zipper گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
locap گشتی رزمی هوایی مخصوص ارتفاع پست
juke joint رستوران کوچکی که خوراک ارزان داشته و نیز صفحات گرامافون را با انداختن پول دراسباب خودکار میزند
furriers خز فروش پوست فروش
furrier خز فروش پوست فروش
target cap گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف
igo علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی
sales promotion افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
resuming در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resume در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumed در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumes در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
smatterer کسیکه بریده بریده حرف میزند
oligopoly انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
pickets ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
picket ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
picketed ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
shore patrol انتظامات ساحلی یا گشتی ساحلی
air picket هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
offtake فروش
retailer تک فروش
turnover کل فروش
vendition فروش
turnover فروش
sell فروش
sales فروش
selling فروش
marketing فروش
sale فروش
sells فروش
taverner می فروش
iceman یخ فروش
killcalf گوشت فروش
corn chandler غله فروش
hucksterer خرده فروش
iron monger اهن فروش
linen draper کتان فروش
corn d. غله فروش
herborist گیاه فروش
herbist گیاه فروش
jeweler گوهر فروش
volume of sales مقدار فروش
sales {pl} حجم فروش
turn-over حجم فروش
sales {pl} مقدار فروش
contract of sale قرارداد فروش
contract of sales قرارداد فروش
turnover حجم فروش
corn chandler گندم فروش
hosier جوراب فروش
dead market بازار کم فروش
excise taxes مالیات بر فروش
credit system فروش اعتباری
fellmonger پوست فروش
fellmonger پوستین فروش
volume of sales حجم فروش
credit sale فروش غیرنقدی
crier دست فروش
cutler کارد فروش
turn-over مقدار فروش
deed of sale سند فروش
direct selling فروش مستقیم
drover گله فروش
drysalter کالباس فروش
duffre دست فروش
turnover مقدار فروش
forward sales پیش فروش
d. in second hand goods دست فروش
euphuist فصاحت فروش
fish fag زن ماهی فروش
credit sale فروش قسطی
cornfactor غله فروش
newspaperman روزنامه فروش
fruiterer میوه فروش
haught جاه فروش
forward sales فروش سلف
forward sale پیش فروش
flesher گوشت فروش
fleshmonger گوشت فروش
forced sale فروش قانونی
credit sale فروش نسیه
forced sale فروش اجباری
costermonger میوه فروش
coster سبزی فروش
lumberer تیر فروش
sales agent نماینده فروش
sales represntative نمایندگی فروش
sales tax مالیات فروش
sales tax مالیات بر فروش
salesroom محل فروش
salt seller نمک فروش
scholasticate علم فروش
sellable قابل فروش
selling costs هزینههای فروش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com