Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (18 milliseconds)
English
Persian
patrol
گشت زنی پاسدار پاسداری دادن
patrolled
گشت زنی پاسدار پاسداری دادن
patrolling
گشت زنی پاسدار پاسداری دادن
patrols
گشت زنی پاسدار پاسداری دادن
Search result with all words
out post
پاسدار پست نگهبانی پاسداری دادن پاسدار صحرایی
Other Matches
guarding
پاسداری دادن
guards
پاسداری دادن
guard
پاسداری دادن
watch
پاسدار
guardsman
پاسدار
guard
پاسدار
watches
پاسدار
watched
پاسدار
picquet
پاسدار
sentry
پاسدار
guarding
پاسدار
sentries
پاسدار
watchful
پاسدار
guards
پاسدار
watching
پاسدار
guardsmen
پاسدار
watch
پاسداری کردن
to keep watch and ward
پاسداری کردن
watched
پاسداری کردن
watches
پاسداری کشیک
watched
پاسداری کشیک
watch
پاسداری کشیک
watching
پاسداری کردن
watching
پاسداری کشیک
watches
پاسداری کردن
general outpost
پاسدار عمومی
watchfulness
مراقب پاسدار
guard of honor
پاسدار تشریفات
picket
پاسدار یا دژبان
outsentry
پاسدار صحرایی
color guard
پاسدار پرچم
picketed
پاسدار یا دژبان
combat outpost
پاسدار رزمی
pickets
پاسدار یا دژبان
watchman
پاسدار مراقب
shore patrol
کرانه پاسدار
watchmen
پاسدار مراقب
sergeant of the guard
گروهبان پاسدار
guard of honour
پاسدار تشریفاتی
patrols
پاسداری گشت زدن
guards
پاییدن پاسداری کردن
patrol
پاسداری گشت زدن
patrolling
پاسداری گشت زدن
guarding
پاییدن پاسداری کردن
guard
پاییدن پاسداری کردن
patrolled
پاسداری گشت زدن
advance guard
پیش لشکر پاسدار
relief commander
گروهبان پاسدار یا پاسبخش
watchers
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
watcher
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
watch fire
اتشی که پاسدار یا نگهبان روشن میکند
guard mount
مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
patrolled
پاسبانی کردن پاسداری کردن
patrols
پاسبانی کردن پاسداری کردن
patrolling
پاسبانی کردن پاسداری کردن
patrol
پاسبانی کردن پاسداری کردن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
march outpost
نگهبان ستون راهپیمایی پاسدار ستون طلایه یا جلودارستون راهپیمایی
consent
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
ferry
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to sue for damages
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
to put any one up to something
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
example is better than precept
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
define
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
conducts
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
formation
سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
conducting
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shift
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
televises
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
expands
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
televise
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televised
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televising
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
expanding
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
shifts
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifted
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
expand
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
shifting
حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
adjudges
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
outdo
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoes
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoing
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
adjudging
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudged
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
development
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
to picture
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
developments
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
allowances
جیره دادن فوق العاده دادن
organizations
سازمان دادن ارایش دادن موضع
indemnify
غرامت دادن به تامین مالی دادن به
advances
ترقی دادن ترفیع رتبه دادن
allowance
جیره دادن فوق العاده دادن
organisations
سازمان دادن ارایش دادن موضع
square away
سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
organization
سازمان دادن ارایش دادن موضع
greaten
درشت نشان دادن اهمیت دادن
promulge
انتشار دادن بعموم اگهی دادن
organization of the ground
سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
dynamic
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
dynamically
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
triple option
بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
expanding
توسعه دادن بسط دادن
promotes
ترفیع دادن درجه دادن
promote
ترفیع دادن درجه دادن
promotes
ترفیع دادن ترویج دادن
lends
عاریه دادن اجاره دادن
judges
حکم دادن تشخیص دادن
expands
توسعه دادن بسط دادن
lend
عاریه دادن اجاره دادن
promoting
ترفیع دادن درجه دادن
promoting
ترفیع دادن ترویج دادن
insult
فحش دادن دشنام دادن
judging
حکم دادن تشخیص دادن
judged
حکم دادن تشخیص دادن
promote
ترفیع دادن ترویج دادن
illustrating
شرح دادن نشان دادن
instruct
دستور دادن اموزش دادن
promoted
ترفیع دادن درجه دادن
instructed
دستور دادن اموزش دادن
judge
حکم دادن تشخیص دادن
instructing
دستور دادن اموزش دادن
instructs
دستور دادن اموزش دادن
house
منزل دادن پناه دادن
housed
منزل دادن پناه دادن
houses
منزل دادن پناه دادن
promoted
ترفیع دادن ترویج دادن
expand
توسعه دادن بسط دادن
massaging
ماساژ دادن تغییر دادن
insulted
فحش دادن دشنام دادن
massages
ماساژ دادن تغییر دادن
individualize
تمیز دادن تشخیص دادن
individualising
تمیز دادن تشخیص دادن
organizing
سازمان دادن ارایش دادن
individualises
تمیز دادن تشخیص دادن
individualised
تمیز دادن تشخیص دادن
mitigates
تخفیف دادن تسکین دادن
mitigated
تخفیف دادن تسکین دادن
mitigate
تخفیف دادن تسکین دادن
compensates
پاداش دادن عوض دادن
decern
تشخیص دادن تمیز دادن
organizes
سازمان دادن ارایش دادن
give security for
تامین دادن ضامن دادن
plating
اب دادن روکش فلز دادن
organize
سازمان دادن ارایش دادن
organises
سازمان دادن ارایش دادن
compensated
پاداش دادن عوض دادن
individualized
تمیز دادن تشخیص دادن
individualizes
تمیز دادن تشخیص دادن
massaged
ماساژ دادن تغییر دادن
massage
ماساژ دادن تغییر دادن
illustrate
شرح دادن نشان دادن
direct
دستور دادن دستورالعمل دادن
directed
دستور دادن دستورالعمل دادن
illustrates
شرح دادن نشان دادن
purging
غرامت دادن جریمه دادن
directs
دستور دادن دستورالعمل دادن
loans
قرض دادن عاریه دادن
effectuate
انجام دادن صورت دادن
to follow up
ادامه دادن قوت دادن
loaning
قرض دادن عاریه دادن
compensate
پاداش دادن عوض دادن
loan
قرض دادن عاریه دادن
individualizing
تمیز دادن تشخیص دادن
organising
سازمان دادن ارایش دادن
slashes
چاک دادن شکاف دادن
empowering
اختیار دادن وکالت دادن
garnishing
زینت دادن لعاب دادن
to switch on
اتصال دادن جریان دادن
irritated
خراش دادن سوزش دادن
cure
شفا دادن بهبودی دادن
to set forth
شرح دادن بیرون دادن
cured
شفا دادن بهبودی دادن
cures
شفا دادن بهبودی دادن
irritate
خراش دادن سوزش دادن
slashed
چاک دادن شکاف دادن
assign
نسبت دادن تخصیص دادن
assigned
نسبت دادن تخصیص دادن
prefer
ترجیح دادن برتری دادن
empower
اختیار دادن وکالت دادن
empowered
اختیار دادن وکالت دادن
empowers
اختیار دادن وکالت دادن
circulate
انتشار دادن رواج دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com