English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (9 milliseconds)
English Persian
unbutton گشودن دکمه
unbuttoned گشودن دکمه
unbuttoning گشودن دکمه
unbuttons گشودن دکمه
Other Matches
single breasted دارای دکمه در یک طرف کت کت دو یا سه دکمه
single-breasted دارای دکمه در یک طرف کت کت دو یا سه دکمه
unlocks گشودن
unlocking گشودن
unloose گشودن
unlock گشودن
unbolt گشودن
unbrace گشودن
unfurls گشودن
unfurled گشودن
unfurl گشودن
unfurling گشودن
declogging گشودن
decipher گشودن سر
deciphered گشودن سر
deciphers گشودن سر
unknit گشودن
inaugurate گشودن
inaugurated گشودن
untying گشودن
unties گشودن
untie گشودن
unhinging گشودن
unhinges گشودن
unhinge گشودن
inaugurating گشودن
untwine گشودن
inaugurates گشودن
decode گشودن رمز
opened گشودن گشادن
decoded گشودن رمز
opens گشودن گشادن
decodes گشودن رمز
open گشودن گشادن
to open parliament مجلس را گشودن
unweave گره گشودن
unfold تاه چیزی را گشودن
auspicate گشودن پیشگویی کردن
to be born چشم به جهان گشودن
untwist گشودن جدا کردن
unseal مهر چیزی را گشودن
unfolded تاه چیزی را گشودن
deciphers کشف کردن گشودن سر
deciphered کشف کردن گشودن سر
unfolding تاه چیزی را گشودن
decipher کشف کردن گشودن سر
unfolds تاه چیزی را گشودن
decode کشف کردن گشودن رمز
decoded کشف کردن گشودن رمز
decodes کشف کردن گشودن رمز
To umravel a complication . to unlock adoor . to resolve ( untangle )a knotty problem. گره از مشکلی باز کردن ( گشودن )
unpacking غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
unpack غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
unpacks غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
unlace بند کفش و غیره را باز کردن گشودن
sculled حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن نوک یاپاشنه پا
sculls حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن نوک یاپاشنه پا
skulls حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن پاشنه یانوک پا
scull حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن نوک یاپاشنه پا
skull حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن پاشنه یانوک پا
gemma دکمه
knop دکمه
stop knob دکمه
tubercle دکمه
tuberculum دکمه
button hole جا دکمه
reset button دکمه
shooting adjustment keys دکمه
bottle flower گل دکمه
botton دکمه
shutter release button دکمه
tubers دکمه
tuber دکمه
knobs دکمه
buttons دکمه
button دکمه
buttoned دکمه
buttoning دکمه
knob دکمه
cuff دکمه سردست
cuffed دکمه سردست
double breasted کت چهار دکمه
cuffing دکمه سردست
cuffs دکمه سردست
radio button دکمه رادیو
snap fastener دکمه فشاری
flue stop دکمه ارگ
sleeve link دکمه زنجیری
gemmiparous دکمه اور
gemmule دکمه گیاهک
knobbed دکمه دار
snap fastener دکمه قابلمه
buttonhook قلاب دکمه
buttonhook سگک دکمه
push button دکمه فشاری
mouse button دکمه ماوس
Buttonhole کتی که در دو طرف دکمه دارد
buttonholing سوراخ دکمه
alarm push دکمه اژیر
buttonholes سوراخ دکمه
buttonholed سوراخ دکمه
buttonhole سوراخ دکمه
buttonhook دکمه انداز
fine adjustment knob دکمه تنظیم دقیق
coarse adjustment knob دکمه تنظیم زیرین
canopy release knob دکمه برقراری سایبان
viewfinder adjustment keys دکمه یابنده هدف
beater ejector دکمه تعویض سر همزن
condenser adjustment knob دکمه تنظیم تراکم
film advance mode دکمه رد کردن فیلم
push botton دکمه زنگ اخبار
button هرچیزی شبیه دکمه
door stop دکمه کله قندی
olivet دکمه هسته خرمایی
buttoned هرچیزی شبیه دکمه
olivette دکمه هسته خرمایی
buttoning هرچیزی شبیه دکمه
stud دکمه سردست دسته
tuberculous دارای برامدگی یا دکمه مسلول
eye دکمه یا گره سیب زمینی
farcy bud دکمه یابرامدگی درناخوشی سراجه
cornet a pistons یکجورسازشیپوری که چندین دکمه دارد
double breasted کتی که در دو طرف دکمه دارد
seat back adjustment knob دکمه تنظیم پشتی صندلی
exposure adjustment knob دکمه نمایش تعداد فیلم
boutonniere بریدگی یاشکاف جای دکمه
eyeing دکمه یا گره سیب زمینی
eyes دکمه یا گره سیب زمینی
eying دکمه یا گره سیب زمینی
farcy button دکمه یابرامدگی درناخوشی سراجه
shell jacket بالاتنه کوتاه دکمه دار نظامی
boutonniere گلی که درسوراخ دکمه کت زده میشود
etui جعبهء کوچک زینتی سوزن نخ و دکمه
righted دکمه سمت راست از Mouse با دو یا سه کلید
righting دکمه سمت راست از Mouse با دو یا سه کلید
right دکمه سمت راست از Mouse با دو یا سه کلید
pushbutton آنچه با فشار دادن یک دکمه کار کند
double click احضار یک فرمان توسط دکمه دستگاه OUSE
pelican crossing دکمه ای که با زدن آن عبور و مرور قطع میشود
programmable function keyboard صفحه کلید دکمه یی برای سیستمهای گرافیکی
reefing jacket یکجور نیمتنه چسبان که از دوطرف دکمه میخورد
click تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
O.K. دکمه OK که برای شروع یا تایید یک عمل به کار می رود
clicked تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
to make a typing error [mistake] اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
clicks تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
to make a typo [American E] اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
clicking فشار دادن دکمه بالای دستگاه ماوس paste and cut
Programs menu زیر منوییکه از دکمه Start در ویندوز قابل دستیابی است
doubled up ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
to press the button دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
clicks دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicked دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
click دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
contrasts دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrast دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrasting دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrasted دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
taskbar میلهای که درپایین صفحه ویندوز اجرا میشود و دکمه + Start و پیش از سایر برنامه ها پنجرههای جاری را نشان میدهد
shift click ضرب دکمه ماوس همراه بافشردن کلید Shift صفحه کلید
dial up استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
pull down menu فهرستی که میتواند توسط تیک کردن اشاره گر ماوس بر روی عنوان ان و یا توسط فشردن دکمه صفحه کلیدنمایش داده
tam o' shanter کلاه منگوله دار یا دکمه دار
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
radio button شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com