Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
claver
گفتار بیهوده
Other Matches
word
گفتار
sermon
گفتار
sermons
گفتار
speeches
گفتار
speech
گفتار
worded
گفتار
taciturn
کم گفتار
prolegomenon
پیش گفتار
speech recogintion
تشخیص گفتار
organs of speech
اندامهای گفتار
subvocal speech
گفتار ناملفوظ
labiophobia
گفتار هراسی
inner speech
گفتار درونی
hysterology
گفتار در زهدان
haplology
هجااندازی در گفتار
jargon
گفتار نامفهوم
ventriloquism
گفتار بطنی
speech therapy
گفتار درمانی
logopedics
گفتار درمانی
apophthegm
گفتار لب و کوتاه
articles
مقاله گفتار
article
مقاله گفتار
areology
گفتار در بهرام
anthotaxy
گفتار در ارایش گل
digital speech
گفتار دیجیتالی
front matter
پیش گفتار
therology
گفتار در پستانداران
inarticulation
گفتار ناشمرده
foreword
پیش گفتار
part of speech
بخش گفتار
forewords
پیش گفتار
saying
گفتار مشهور
sayings
گفتار مشهور
ovology
گفتار در پیدایش تخم
leprology
گفتار در برص یا پیسی
prologues
مقدمه پیش گفتار
prologue
مقدمه پیش گفتار
hygrology
گفتار در رطوبت هوا
acyrology
انشاء و گفتار غلط
prefacing
اغاز پیش گفتار
barylalia
گفتار بیخ حلقی
methodology
گفتار در روش واسلوب
methodologies
گفتار در روش واسلوب
prefaces
اغاز پیش گفتار
prefaced
اغاز پیش گفتار
preface
اغاز پیش گفتار
barbaralalia
گفتار پریشی لهجهای
pedologia
گفتار بچه گانه
prologuize
پیش گفتار گفتن
uraniscolalia
گفتار پریشی کامی
prologize
پیش گفتار گفتن
gaffe
اشتباه در گفتار یاکردار
gaffes
اشتباه در گفتار یاکردار
voice grade channel
کانال ارسال گفتار
pharyngology
گفتار در گلوگاه و ناخوشیهای ان
posology
گفتار در مقادیر داروها
sarcology
گفتار در ماهیچه هاوگوشتهای تن
articulation
تلفظ شمرده طرز گفتار
simile
[rhetorical figure of speech]
تشبیه
[استعاره ]
[گفتار لفظی]
gaffe
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
faux pas
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
embarrassing blunder
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
embarrassing clanger
[British E]
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
gravitas
موقع سنجی و خوش طبعی در گفتار
oratorio
قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
hydrology
گفتار درچگونگی ابهای روی زمین
mind your p's and qs
در گفتار و کردار خود بهوش باشید
swan song
واپسین عمل یا اثر یا گفتار صدای قو
oratorios
قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
isoperimetry
گفتار در شکل هایی که محیط هاشان برابر است
non-starter
بیهوده
unavailing
بیهوده
thankless
بیهوده
ineffectual
بیهوده
pointless
بیهوده
kibosh
بیهوده
bootless
بیهوده
ineffectively
بیهوده
of no issue
بیهوده
driftless
بیهوده
purposelessly
بیهوده
rodomontade
بیهوده
non-starters
بیهوده
to no purpose
بیهوده
in vain
بیهوده
uselessly
بیهوده
purposeless
بیهوده
unfruitful
بیهوده
duller
بیهوده
dullest
بیهوده
dulling
بیهوده
futility
بیهوده گی
dulls
بیهوده
idlest
بیهوده
idles
بیهوده
idled
بیهوده
idle
بیهوده
trashier
بیهوده
trashiest
بیهوده
trashy
بیهوده
dulled
بیهوده
waste
بیهوده
vain
بیهوده
futile
بیهوده
dull
بیهوده
ineffective
بیهوده
wastes
بیهوده
jejune
بیهوده
worid
کلمه لغت لفظ الفاظ واژه سخن گفتار حرف
blethered
بیهوده گفتن
to go on
بیهوده مگو
blethering
بیهوده گفتن
blethers
بیهوده گفتن
blether
بیهوده گفتن
lostlabour
کوشش بیهوده
inutile
بیهوده نامناسب
fillip
چیز بیهوده
infructuous
بیحاصل بیهوده
inert society
جامعه بیهوده
ineffectual struggle
کوشش بیهوده
fillips
چیز بیهوده
babbles
سخن بیهوده
babbled
سخن بیهوده
ranten
بیهوده گویی
wasteful expenditures
مخارج بیهوده
vaporing
سخن بیهوده
unproductive consumption
مصرف بیهوده
to dally
بیهوده گذرانیدن
tautologic
بیهوده تکرار کن
without result
بی نتیجه بیهوده
babble
سخن بیهوده
an absurd notion
خیال بیهوده
frustrated
باطل بیهوده
wild-goose chase
تلاش بیهوده
futilely
بطور بیهوده
wild-goose chases
تلاش بیهوده
farce
کار بیهوده
fribble
کار بیهوده
flash in the pan
کوشش بیهوده
farces
کار بیهوده
false pride
غرور بیهوده
ineffectually
بطور بیهوده
rant
بیهوده گویی
hooey
بیهوده مزخرف
an abortive attempt
کوشش بیهوده
dead lift
کوشش بیهوده
wild goose chase
تلاش بیهوده
mockery
زحمت بیهوده
he speaks to the purpose
بیهوده نمیگوید
idle talk
سخن بیهوده
ranting
بیهوده گویی
dead pull
کوشش بیهوده
rants
بیهوده گویی
ranted
بیهوده گویی
havers
بیهوده چرند
to beat the air
کوشش بیهوده کردن
to muck a bout
بیهوده وقت گذراندن
to milk the ram
کوشش بیهوده کردن
jive
کلمات بیهوده واحمقانه
jived
کلمات بیهوده واحمقانه
jives
کلمات بیهوده واحمقانه
impracticable
غیر عملی بیهوده
jiving
کلمات بیهوده واحمقانه
boondoggle
[American English]
وقت بیهوده گذرانی
dawdling
بیهوده وقت گذراندن
vain
مغرورانه بطور بیهوده
dawdles
بیهوده وقت گذراندن
moon
بیهوده وقت گذراندن
dawdled
بیهوده وقت گذراندن
dawdle
بیهوده وقت گذراندن
moons
بیهوده وقت گذراندن
to lop a bout
بیهوده وقت گذراندن
to loaf a way one's time
بیهوده وقت گذراندن
dillydally
بیهوده وقت گذراندن
piddles
کار بیهوده کردن
small talk
حرف بیهوده زدن
jauk
بیهوده وقت گذراندن
piddled
کار بیهوده کردن
delusions
پندار بیهوده وهم
frivol
کار بیهوده کردن
absurdly
بطور بیهوده و مزخرف
quiddle
بیهوده وقت گذرانیدن
loaf
وقت را بیهوده گذراندن
dawdler
بیهوده وقت گذران
fiddles
کار بیهوده کردن
delusion
پندار بیهوده وهم
frivolous
پوچ بیهوده وبیمعنی
to break butterfly on wheel
بیهوده صرف نیروکردن
inanity
بیهودگی کار بیهوده
to break butterfly on wheel
کوشش بیهوده کردن
fiddle
کار بیهوده کردن
fiddled
کار بیهوده کردن
piddle
کار بیهوده کردن
isagogics
گفتار در تاریخ ادبی کتاب مقدس و شرح گرداوری یاالهام شدن موادان
to be a dead duck
بیهوده بودن
[چیزی یا کسی]
inanely
بطور پوچ یا بی معنی بیهوده
to plough sands
کوشش بیهوده یا بی فایده کردن
piffle
من من کردن حرف بیهوده زدن
to p at or in an occpation
بیهوده بر سر کاری وقت گذراندن
to plough the sand
کوشش بیهوده یا بی فایده کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com