Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (2 milliseconds)
English
Persian
statement
گفته بیانیه
statements
گفته بیانیه
Other Matches
ipso dixit
گفته بی دلیل گفته استبدادی
declaration
بیانیه
manifesto
بیانیه
proclamations
بیانیه
proclamation
بیانیه
manifestos
بیانیه
manifestoes
بیانیه
pronunciamento
بیانیه
statements
بیانیه
statement
بیانیه
declarations
بیانیه
manifests
بیانیه
manifesting
بیانیه
manifested
بیانیه
manifest
بیانیه
proclamations
بیانیه اعلامیه
statement
بیانیه دستور
unilateral declaration
بیانیه یک جانبه
statement
بیانیه افهاریه
proclamation
بیانیه اعلامیه
proclamation
بیانیه دادن
statements
بیانیه افهاریه
joint declaration
بیانیه مشترک
proclamations
بیانیه دادن
assertion
بیانیه اگهی
statements
بیانیه دستور
statement with debate
بیانیه با بحث پیوسته
bulletins
ابلاغیه رسمی بیانیه
bulletin
ابلاغیه رسمی بیانیه
statement on the debate
بیانیه در مورد بحث
callective note
بیانیه یا یادداشت دسته جمعی
parol
گفته
dite
گفته
dicta
گفته
I was told ...
به من گفته شد ...
dixit
گفته
saying
گفته
sayings
گفته
sentence
گفته
sentences
گفته
sentencing
گفته
doctrines
گفته
doctrine
گفته
statements
گفته
statement
گفته
laconism
گفته پر مغز
that was said above
که دربالا گفته شد
said
گفته شده
he is said to have fled
گفته اند
that was said above
که درفوق گفته شد
tags
گفته مبتذل
to leave unsaid
نا گفته گذاردن
ipsedixit
گفته محض
ipso dixit
گفته محض
unsay
گفته نشدن
so saying
اینرا گفته
missatement
گفته نادرست
It is being said that ...
گفته می شود که ...
stated
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
byword
گفته اخلاقی
bywords
گفته اخلاقی
maxim
گفته اخلاقی
maxims
گفته اخلاقی
told
گفته شده
spoken
گفته شده
tag
گفته مبتذل
mentioned
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
termed
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
named
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
afore-mentioned
<adj.>
گفته شده در بالا
above-quoted
<adj.>
گفته شده در بالا
If only you had told me .
کاش به من گفته بودی
It is an old saying that …
از قدیم گفته اند که ...
abovementioned
<adj.>
گفته شده در بالا
aforementioned
<adj.>
گفته شده در بالا
above-mentioned
<adj.>
گفته شده در بالا
divers statements
گفته هایی چند
it is well said
خوب گفته اند
d. of a statement
تکذیب گفته ایی
aforesid
پیش گفته شده
foregoning
پیش گفته شده
above said
بالا گفته شده
it is truly said
راست گفته اند
ipso dixit
او خود گفته است
direct oration
گفته یا قول مستقیم
ipsedixit
خود او گفته است
in p of my statement
برای اثبات گفته خودم
indirect oration
گفته یا قول غیر مستقیم
It needs to be said that ...
لازم هست که گفته بشه که ...
put in
<idiom>
اضافه چیزی که قبلا گفته شد
recant
گفته خود را تکذیب کردن
dictum
گفته افهار نظر قضایی
recanted
گفته خود را تکذیب کردن
recanting
گفته خود را تکذیب کردن
dictums
گفته افهار نظر قضایی
on cne's own initiative
بی انکه کسی گفته باشد
in proof of his statement
برای اثبات گفته خود
recants
گفته خود را تکذیب کردن
I told you , didnt I ?
من که بتو گفتم ( گفته بودم )
ipsissima verba
عین بیانات و گفته شخص
Actions speak louder than words .
دو صد گفته چونیم کردار نیست
Enough has been said!
به اندازه کافی گفته شده!
affimable
شایسته انکه بطورقطع گفته شود
action speaks louder than words
<proverb>
دو صد گفته چون نیم کردار نیست
undershot
درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
per
طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
to repeat oneself
کاریا گفته خودرا تکرار کردن
non collegiate
در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
it say in the bible that
درکتاب مقدس گفته شده است
What you say is true in a sense .
گفته شما به معنایی صحیح است
post classical
در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
ana
:مجموعه یا گلچینی از گفته هاو اقوال یک شخص
A constant guest is never welcome .
<proverb>
به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
infants
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infant
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
oestrual
در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
Thank God!
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
Thank goodness!
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
permanent structures
به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
indirect speech
گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
semi detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
pregnant use of a verb
بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
semi-detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
praecocial
درباب پرندگانی گفته میشودکه جوجههای انهاهمین ازتخم ...قوت دارند
rub something in
<idiom>
دست گرفتن (صحبت درموردحرفی که شخص گفته یاکاری کهکرده به مسخره )
gymnopaedic
درباب رقص هایی گفته میشدکه بچههای برهنه درجشنهای همگانی می
counselled
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsel
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counseled
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
unpriced
درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
counselling
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsels
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
nibble
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbles
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbled
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
CD quality
اغلب به وسایلی گفته میشود که می توانند الگوهای بیتی رادر ثانیه ذخیره کنند
nibbling
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
perfoliate
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
notobranchiate
در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
to jump on somebody
به کسی پریدن
[زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
set loose
<idiom>
رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
Thanks for calling back.
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
heddle rod
چوب کوجی
[به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
bare board
تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
photodigital memory
سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com