English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 96 (5 milliseconds)
English Persian
discussion گفتگو
discussions گفتگو
chit chat گفتگو
chit-chat گفتگو
talk گفتگو
talked گفتگو
talks گفتگو
converse گفتگو
conversed گفتگو
converses گفتگو
conversing گفتگو
parlance گفتگو
colloquies گفتگو
colloquy گفتگو
conversation گفتگو
conversations گفتگو
negotiation گفتگو
negotiations گفتگو
chitchat گفتگو
dialog گفتگو
parle گفتگو
tractarian گفتگو
Other Matches
negotiations گفتگو ها
negotiation گفتگو ها
indisputable بی گفتگو
out of one's shell <idiom> گفتگو دوستانه
negotiating گفتگو کردن
negotiates گفتگو کردن
negotiate گفتگو کردن
tractate بحث گفتگو
negotiated گفتگو کردن
monology گفتگو باخود
intertalk گفتگو کردن
interlocutress طرف گفتگو
discussion گفتگو منافره
to make overtures گفتگو اغازکردن
speaks گفتگو کردن
speak گفتگو کردن
conference گفتگو مذاکره
debatable قابل گفتگو
to talk [to] گفتگو کردن [با]
dialogue گفتگو صحبت
debate گفتگو کردن
discuss گفتگو کردن
conferences گفتگو مذاکره
dialogues گفتگو صحبت
discussions گفتگو منافره
negotiatory مبنی بر معامله یا گفتگو
upsetting conversation گفتگو ناراحت کننده
soliloquize باخود گفتگو کردن
to toughen one's tone در گفتگو سخت شدن
to have an i. with any one باکسی دیدار و گفتگو کردن
treater مذاکره کننده طرف گفتگو
chime in <idiom> ملحق شدن (آهنگ یا گفتگو)
shoptald گفتگو درباره وضع کسب
mimed تقلید نمایش بدون گفتگو
mimes تقلید نمایش بدون گفتگو
interlocutress زنی که طرف گفتگو باشد
lambency ملایمت در گفتگو روشنایی ملایم
palor اطاق برای گفتگو خصوصی
miming تقلید نمایش بدون گفتگو
mime تقلید نمایش بدون گفتگو
locutory تالاریا اطاق گفتگو در خانقاه راهبان
commune مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communed مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communes مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communing مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
to negotiate for something گفتگو و معامله کردن برای چیزی
collogue توط ئه چیدن محرمانه گفتگو کردن
to off negotiations اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
to talk something over with somebody با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
to negotiate [about; on; for] something [with somebody] گفتگو و معامله کردن [با کسی درباره چیزی]
soliloquy گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
soliloquies گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
pediatrics or pae شاخهای از علم طب که ازبهداشت و ناخوشیهای کودکان گفتگو میکند
photomagnetism شاخهای از فیزیک که ازرابطه مقناطیس بروشنایی گفتگو میکند
aeromedicine قسمتی از طب که دربارهء بیماریها و اختلالات ناشی از پرواز گفتگو میکند
counselled در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counseled در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselling در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsels در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsel در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
ideologies بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
sass بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن
argue گفتگو کردن مشاجره کردن
argued گفتگو کردن مشاجره کردن
argues گفتگو کردن مشاجره کردن
discussed مطرح کردن گفتگو کردن
discussing مطرح کردن گفتگو کردن
discusses مطرح کردن گفتگو کردن
discuss مطرح کردن گفتگو کردن
arguing گفتگو کردن مشاجره کردن
approaches نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com