English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (7 milliseconds)
English Persian
private talk گفتگوی محرمانه
Other Matches
parleyed گفتگوی دو نفری
duologue گفتگوی دو بدو
mensal conversation گفتگوی سر میز
it is four months old در گفتگوی ازکودک
palaver گفتگوی مفصل
his majesty در گفتگوی ازپادشاه
her majesty در گفتگوی ملکه
parley گفتگوی دو نفری
parleying گفتگوی دو نفری
talk politics گفتگوی سیاسی
parleys گفتگوی دو نفری
tete a tete گفتگوی دوبدو
to speak of <idiom> مهم ،گفتگوی با ارزش
to talk politics گفتگوی سیاسی کردن
to tap [phone line] مخفیانه به گفتگوی کسی در خط تلفن گوش کردن
Their eyes met. آنها به هم زل زدند. [همینطور به معنی گفتگوی بدون مکالمه یا عشق به هم]
classified محرمانه
privately محرمانه
confidential محرمانه
confidentially محرمانه
arcane محرمانه
backsides محرمانه
backside محرمانه
hush-hush محرمانه
cheek by jowl محرمانه
subrosa محرمانه
privily محرمانه
necessary house محرمانه
jackes محرمانه
in secret محرمانه
in private محرمانه
private code کد محرمانه
confidental محرمانه
tete a tete محرمانه
hush hush محرمانه
private محرمانه
esoteric محرمانه
privates محرمانه
secret محرمانه
secrets محرمانه
restricted محرمانه
surreptitiously محرمانه جانشین
conclaves انجمن محرمانه
conclave انجمن محرمانه
closed محرمانه بسته
private code رمز محرمانه
closed conference گردهمایی محرمانه
privileged communication مدارک محرمانه
secrecy محرمانه بودن
closed meeting گردهمایی محرمانه
privates محرمانه سرجوخه
off the record محرمانه و خصوصی
off-the-record محرمانه و خصوصی
backstage محرمانه خصوصی
privity موضوع محرمانه
in confidence بطور محرمانه
privy خصوصی محرمانه
confides محرمانه گفتن
private محرمانه سرجوخه
confided محرمانه گفتن
confide محرمانه گفتن
confidential خیلی محرمانه
surreptitious پنهان محرمانه
secret service دستگاه محرمانه دولت
tip محرمانه رساندن نوک
confidential دارای ماموریت محرمانه
tipping محرمانه رساندن نوک
behind the stage <adj.> <adv.> محرمانه [اصطلاح مجازی]
secret services دستگاه محرمانه دولت
hugger mugger تنهایی مطلب محرمانه
underground تشکیلات محرمانه وزیرزمینی
data privacy محرمانه بودن داده ها
underplot دسیسه محرمانه دوز و کلک
tipster فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
administrative crypto account نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
to give one the straight tip محرمانه چیزیرا بکسی خبردادن
snoopy بعمل اورنده تحقیقات محرمانه
get wise to something/somebody <idiom> درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
tipsters فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
to have a closed meeting نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
top secret مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
top-secret مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
collogue توط ئه چیدن محرمانه گفتگو کردن
under the rose نهانی زیر جلی محرمانه در خفا
putsch توط ئه محرمانه برای برانداختن حکومت
putsches توط ئه محرمانه برای برانداختن حکومت
declassify تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
Between you , me and the gatepost. Between ourselves . میان خودمان باشد( محرمانه باقی بماند )
declassifies تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifying تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassified تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
telephone conversation گفتگوی تلفنی مذاکره تلفنی
protection عملی که مانع کپی گرفتن از دادههای محرمانه افراد بدون اجازه میشود.
I was tipped off . به من رساندند (خصوصی خبر دادند ؟محرمانه اطلاع دادند )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com