English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (7 milliseconds)
English Persian
discussion گفتگو منافره
discussions گفتگو منافره
Other Matches
agument منافره
debated منافره
debates منافره
debating منافره
parlance منافره
argumentation منافره
debate منافره
contestation منافره
dabate منافره
debatable قابل منافره
disputations منازعه منافره
debater منافره کننده
debaters منافره کننده
dialectician اهل منافره
melec منافره ستیزه
responsions مجلس منافره
disputation منازعه منافره
synods مجلس منافره مذهبی
synod مجلس منافره مذهبی
halsie منافره جنگ ودعوا
argumentativeness اعتیادبه جدل یا منافره
gag rule قانون منع مباحثه و منافره
discussant کسی که در مباحثه و منافره شرکت دارد
dialog گفتگو
colloquies گفتگو
tractarian گفتگو
chitchat گفتگو
negotiations گفتگو ها
negotiations گفتگو
negotiation گفتگو ها
negotiation گفتگو
conversations گفتگو
conversation گفتگو
colloquy گفتگو
parle گفتگو
conversing گفتگو
talks گفتگو
talked گفتگو
talk گفتگو
chit-chat گفتگو
chit chat گفتگو
discussion گفتگو
converses گفتگو
indisputable بی گفتگو
converse گفتگو
discussions گفتگو
conversed گفتگو
parlance گفتگو
out of one's shell <idiom> گفتگو دوستانه
debate گفتگو کردن
tractate بحث گفتگو
discuss گفتگو کردن
dialogues گفتگو صحبت
dialogue گفتگو صحبت
intertalk گفتگو کردن
to make overtures گفتگو اغازکردن
monology گفتگو باخود
negotiates گفتگو کردن
debatable قابل گفتگو
speaks گفتگو کردن
interlocutress طرف گفتگو
negotiating گفتگو کردن
negotiate گفتگو کردن
speak گفتگو کردن
conference گفتگو مذاکره
conferences گفتگو مذاکره
to talk [to] گفتگو کردن [با]
negotiated گفتگو کردن
upsetting conversation گفتگو ناراحت کننده
soliloquize باخود گفتگو کردن
to toughen one's tone در گفتگو سخت شدن
negotiatory مبنی بر معامله یا گفتگو
mime تقلید نمایش بدون گفتگو
treater مذاکره کننده طرف گفتگو
miming تقلید نمایش بدون گفتگو
mimes تقلید نمایش بدون گفتگو
mimed تقلید نمایش بدون گفتگو
interlocutress زنی که طرف گفتگو باشد
chime in <idiom> ملحق شدن (آهنگ یا گفتگو)
shoptald گفتگو درباره وضع کسب
palor اطاق برای گفتگو خصوصی
to have an i. with any one باکسی دیدار و گفتگو کردن
lambency ملایمت در گفتگو روشنایی ملایم
locutory تالاریا اطاق گفتگو در خانقاه راهبان
to negotiate for something گفتگو و معامله کردن برای چیزی
commune مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communed مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communes مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communing مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
to off negotiations اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
collogue توط ئه چیدن محرمانه گفتگو کردن
soliloquies گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
to negotiate [about; on; for] something [with somebody] گفتگو و معامله کردن [با کسی درباره چیزی]
to talk something over with somebody با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
soliloquy گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
photomagnetism شاخهای از فیزیک که ازرابطه مقناطیس بروشنایی گفتگو میکند
pediatrics or pae شاخهای از علم طب که ازبهداشت و ناخوشیهای کودکان گفتگو میکند
aeromedicine قسمتی از طب که دربارهء بیماریها و اختلالات ناشی از پرواز گفتگو میکند
counsel در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counseled در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselled در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselling در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsels در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
debated منافره کردن مباحثه کردن
debating منافره کردن مباحثه کردن
debates منافره کردن مباحثه کردن
debate منافره کردن مباحثه کردن
ideology بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideologies بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
sass بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن
discuss مطرح کردن گفتگو کردن
discusses مطرح کردن گفتگو کردن
argue گفتگو کردن مشاجره کردن
argues گفتگو کردن مشاجره کردن
discussing مطرح کردن گفتگو کردن
discussed مطرح کردن گفتگو کردن
argued گفتگو کردن مشاجره کردن
arguing گفتگو کردن مشاجره کردن
approaches نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com