English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
short round گلولهای که اشتباها روی قوای خودی فرود می اید
Other Matches
levee en masse عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
touchdown حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
touchdowns حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
battery قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
batteries قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
line crosser فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
diversionary landing فرود انحرافی برای اغفال دشمن فرود منحرف کننده
ease turn سرعت چرخش فرود چرخیدن یا دور زدن هواپیمابرای فرود
plunging fire تیر با زاویه فرود زیاد اتش فرود اینده به جلو و عقب دشمن
single shot تک گلولهای تک تیر
spheroidize گلولهای کردن
ball mill سنگ شکن گلولهای
spherolitic cast iron چدن گرافیت گلولهای
thumb blue نیل گلولهای یاقالبی
direct hits گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
direct hit گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
short round فشنگ لق یا اسیب دیده گلولهای که کوتاه خورده باشد
bingo علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
by mistake <adv.> اشتباها
by a mistake <adv.> اشتباها
by accident <adv.> اشتباها
phonily <adv.> اشتباها
inadvertently <adv.> اشتباها
unintentionally <adv.> اشتباها
spuriously <adv.> اشتباها
by overside اشتباها
mistakenly اشتباها
wrongly اشتباها"
erroneously اشتباها"
incorrectly <adv.> اشتباها
faultily <adv.> اشتباها
falsely <adv.> اشتباها
as a result of a mistake <adv.> اشتباها
to make a mistake اشتباها
wrongly <adv.> اشتباها
missend اشتباها فرستادن
misvalue اشتباها تقویم کردن
irregular force قوای چریکی
land forces قوای بری
landing forces قوای اب خاکی
the three powers قوای ثلاثه
auxiliary forces قوای کمکی
host troop قوای عمده
control surface کف پوش متحرک باند فرود کف پوش قابل جمع اوری باند فرود
air parity توازن قوای هوایی
militia قوای شبه نظامی
militias قوای شبه نظامی
elemental worship پرستش قوای طبیعی
faculty psychology روانشناسی قوای ذهنی
irregular force قوای غیر نظامی
the active powers of the mind قوای عامله متحر
massing تمرکز قوای جنگی
magnetic lines of force خطوط قوای مغناطیسی
magnetic line of force خطوط قوای مغناطیسی
parity توازن قوای نظامی
mass تمرکز قوای جنگی
masses تمرکز قوای جنگی
wrongshipped محموله ایکه اشتباها" ارسال شده
militarism بسط وگسترش قوای نظامی
impuissance ضعف قوای جنسی سستی
main body عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
demarkation تحدید حدودکردن تعیین مرز قوای متخاصم
strength group گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
absolutist کسیکه معتقدبه قوای نامحدود الهی است
friendly خودی
friendlies خودی
friendlier خودی
friendliest خودی
garrison forces قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
friendliest نیروی خودی
friendlier نیروی خودی
friendlies نیروی خودی
friendly نیروی خودی
in group گروه خودی
upcourt سبد خودی
homeling بازیگر خودی
friendly state کشور خودی
friendly forces نیروهای خودی
insider خودی خودمانی
we group گروه خودی
internal heating گرمایش خودی
self directed پیش خودی
familiar مانوس خودی
blue forces نیروهای خودی
spontaneity خود به خودی
spontaneous خود به خودی
home زمین خودی
homes زمین خودی
own goals گل به دروازه خودی
own goal گل به دروازه خودی
relative خودی نسبی
chicks هواپیمای خودی
insiders خودی خودمانی
spontaneous recovery بهبود خود به خودی
spontaneous remission بهبود خود به خودی
To assert oneself . To display ones merit . خودی را نشان دادن
interference مزاحمت مهرههای خودی شطرنج
shore duty ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
critical build up resistance مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
ingross جمع اوری کردن نیروی خودی
smoke screen پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
mix up, caution موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
warned protected قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
positive control کنترل عملی عبور و مرورهواپیماهای خودی در فضای هوایی
angle of arrival زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
warned exposed قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
icing ضربه خطای مدافع از نیمه زمین خودی به خط دروازه حریف
dispatch route جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
parlementaire نماینده یا ایلچی قوای شورشی ایلچی رسمی دشمن
squawking در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
squawks در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawked در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawk در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
hovering acts قوانینی که بر رفت و امد کشتیهای خودی و اجنبی در محدوده معینی ازابهای کشور حکمفرمایی میکند
manipulative deception تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
drop فرود
drops فرود
dropping فرود
abseil فرود
land فرود
abseiled فرود
splashdowns آب فرود
tailwater فرود اب
dropped فرود
landing فرود
splashdown آب فرود
abseiling فرود
abseils فرود
landings فرود
downstream فرود اب
line of fall خط فرود
parachut چتر فرود
run way باند فرود
under carriage ارابه فرود
impact point نقطه فرود
landing site پایگاه فرود
landing site محل فرود
night landing فرود شبانه
run way محوطه فرود
prelanding قبل از فرود
landing strip باند فرود
nosedive فرود عمودی
instrument landing فرود کور
missed approach فرود اضطراری
pits منطقه فرود
landing spot نقطه فرود
landing weight وزن فرود
landing light چراغ فرود
landing hill تپه فرود
landing gear ارابه فرود
landing zone منطقه فرود
light or lighted فرود امدن
landing area منطقه فرود
landing angle زاویه فرود
land vi فرود امدن
pit منطقه فرود
undercarriages ارابه فرود
undercarriage ارابه فرود
landing strips باند فرود
missed approach فرود ناقص
nosedived فرود عمودی
nosedives فرود عمودی
approached مسیر فرود
alights فرود امدن
perching فرود امدن
descendeur صفحه فرود
plunge فرود امدن
approach مسیر فرود
deck landing aid کمکهای فرود
plunged فرود امدن
plunges فرود امدن
angle of fall زاویه فرود
alight فرود امدن
alighted فرود امدن
alighting فرود امدن
approach clearance اجازه فرود
application of a force فرود نیرو
approaches مسیر فرود
strip باند فرود
perches فرود امدن
descend فرود امدن
drop zone منطقه فرود
perch فرود امدن
landed فرود امده
perched فرود امدن
access point نقطه فرود
soft landing فرود نرم
ditching فرود اضطراری
descends فرود امدن
forced landing فرود اجباری
nosediving فرود عمودی
landing فرود ژیمناست به زمین
final approach مسیرنهایی فرود هواپیما
landings فرود ژیمناست به زمین
point of application of a force نقطه فرود نیرو
approach chart نقشه مسیر فرود
landing threshold استانه فرود اب خاکی
maximum landing weight حداکثر وزن فرود
line of approach مسیر تقرب یا فرود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com