Dictiornary-Farsi | گلچه کنار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
floret of ray	گلچه کنار


Other Matches

floscule	گلچه
floret	گلچه
floweret	گلچه
floret of the disk	گلچه میان
floscular	مرکب از چندین گلچه
lote	کنار
brink	کنار
on shore	بر کنار
marginate	کنار
rim	کنار
limit	کنار
away	کنار
bordering	کنار
lotos	کنار
border	کنار
bordered	کنار
verge	کنار
verges	کنار
edges	: کنار
edge	: کنار
ex-	کنار
ex	کنار
lip	کنار
abutment	کنار
along side	در کنار
along side	تا کنار
border line	خط کنار
bourne	کنار
apart	کنار
lotuses	کنار
recesses	کنار
margin	کنار
marge	کنار
brim	کنار
brimmed	کنار
brimming	کنار
besides	کنار
list	کنار
brims	کنار
off	از کنار
recess	کنار
side aisle	کنار
lotus	کنار
banks	کنار
rand	کنار
rims	کنار
waterfronts	اب کنار
waterfront	اب کنار
margins	کنار
bank	کنار
receding	کنار کشیدن
foreshore	کنار دریا
foreshores	کنار دریا
bypass	کنار گذار
bypassing	کنار گذار
bypasses	کنار گذار
sideline	خط کنار زمین
strands	کنار دریا
strands	کنار رود
strand	کنار دریا
coast	کنار دریا
coping	کنار امدن
recedes	کنار کشیدن
sidelining	خط کنار زمین
sidelines	خط کنار زمین
sidelined	خط کنار زمین
coasts	کنار دریا
bypassed	کنار گذار
bedside	کنار بستر
strand	کنار رود
wayside	کنار جاده
side step	کنار رفتن
step aside	کنار رفتن
to lay aside	کنار گذاشتن
to leave off	کنار گذاشتن
to put a way	کنار گذاشتن
to put by	کنار گذاشتن
touchline	خط کنار زمین
gravesides	در کنار آرامگاه
Stand asid . step aside .	کنار بایست
by the window	کنار پنجره
Joking aside. <idiom>	شوخی به کنار.
Joking apart. <idiom>	شوخی به کنار.
side foot	ضربه با کنار پا
shipside	کنار کشتی
shipboard	کنار کشتی
roadside	کنار جاده
roadsides	کنار جاده
bow out	کنار کشیدن
lote	درخت کنار
graveside	در کنار آرامگاه
by the side of the road	در کنار جاده
lay away	کنار گذاشتن
lotos	درخت کنار
pt down	کنار گذاردن
pull away	کنار گرفتن
put aside	کنار گذاشتن
to set by	کنار گذاشتن
put away	کنار گذاردن
put in	کنار امدن با
riparian	رود کنار
seacoast	دریا کنار
receded	کنار کشیدن
reserve	کنار گذاشتن
lotus-eaters	کنار خوار
waterside	کنار دریا
shelf	کنار گذاشتن
shore	کنار دریا
shores	کنار دریا
deposits	کنار گذاشتن
deposit	کنار گذاشتن
lotus	درخت کنار
lotus eater	کنار خوار
lotos eater	کنار خوار
off	از روی از کنار
overrules	کنار گذاشتن
overruled	کنار گذاشتن
withdrawal	کنار کشیدن
overrule	کنار گذاشتن
withdrawals	کنار کشیدن
riverside	کنار رور
seastrand	دریا کنار
seaside	دریا کنار
lotuses	درخت کنار
lotus-eater	کنار خوار
reserving	کنار گذاشتن
reserves	کنار گذاشتن
earmark	کنار گذاشتن
earmarks	کنار گذاشتن
next	جنب کنار
recede	کنار کشیدن
side	سمت کنار
limbo	کنار دوزخ
sheer	کنار رفتن
sides	سمت کنار
by	نزدیک کنار
roadhouse	میخانهی کنار راه
colocate	کنار هم قرار گرفتن
sculls	پاروی کنار قایق
cross block	سد کردن خط دفاعی از کنار
waterside workmen	کارگران کنار دریا
down the line	ضربه از کنار زمین
long shore	وابسته بدریا کنار
ratch	کنار یا لبه کشتی
road side	کنار جاده یا خیابان
jooshim	داور کنار تکواندو
franco alongside ship	تحویل کنار کشتی
ex warehouse	تحویل در کنار انبار
safety fence	جانپناه کنار راه
sea dike	دیوار کنار اب دریا
ex ship	تحویل در کنار کشتی
the ins and outs	گوشه و کنار جرئیات
roadhouses	میخانهی کنار راه
towpath	جادهی کنار آب راه
holiday at the seaside [British]	مسافرت کنار دریا
holiday at the seaside [British]	تعطیلات در کنار دریا
holiday by the seaside [British]	تعطیلات در کنار دریا
road ditch	راه آب [کنار جاده]
to put something into cold storage <idiom>	چیزی را به کنار گذاشتن
to put something on the shelf <idiom>	چیزی را به کنار گذاشتن
to stand at [by] the window	کنار پنجره ایستادن
towpaths	جادهی کنار آب راه
crash barrier	حصار کنار جاده
There is no need dor ceremony between us.	تعارف رابگذار کنار
Try to be serious for a change .	شوخی رابگذار کنار
sculled	پاروی کنار قایق
She sat beside ( next to ) her mother .	کنار مادرش نشست
holiday by the seaside [British]	مسافرت کنار دریا
scull	پاروی کنار قایق
a seat by the window	یک صندلی کنار پنجره
seafronts	اسکله کنار دریا
seafront	اسکله کنار دریا
to set aside [temporarily]	[موقتا] کنار گذاشتن
marshaling	داوران کنار مسیر
barrier inspection	بازدید کنار جاده
marshal	داوران کنار مسیر
inshore	نزدیک دریا کنار
marshaled	داوران کنار مسیر
marshalled	داوران کنار مسیر
marshals	داوران کنار مسیر
to skirt a camp	از کنار یا پیرامون اردویی ردشدن
shunt	تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
andiron	سه پایهای که کنار بخاری می گذاشتند
dogging	مخروطهای لاستیکی کنار مسیر
shunted	تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
by-play	حرکات یا مکالمات کنار صحنه
dog	مخروطهای لاستیکی کنار مسیر
add	قرار دادن اشکال کنار هم
put by	قطع کردن کنار گذاردن
cross-gable	[سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
block storing	کنار هم چیدن کانتینرهای مشابه
lay-by	کنار گذاردن متروک کردن
lay-bys	کنار گذاردن متروک کردن
power slide	لغزش به کنار در پیچ مسیر
juxtaposition	مرتب کردن موضوعات در کنار هم
dogs	مخروطهای لاستیکی کنار مسیر
win by retirement	پیروزی با کنار رفتن حریف
pretermit	از قلم انداختن کنار گذاشتن
imprinted	نوشتن یادداشتهای کنار نقشه
corner	گوشه و کنار فرش و یا یک شکل