Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
front mud guard
گلگیر جلوی اتومبیل
front wing
گلگیر جلوی اتومبیل
Other Matches
wind screen
شیشه جلوی اتومبیل
windshield
شیشه جلوی اتومبیل
windshields
شیشه جلوی اتومبیل
ackermanaxle
محور جلوی اتومبیل
front wheel suspension
اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
panel
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
anti dazzle vizor
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
panels
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
He parked the car right in front of the garage.
درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
mud flap
گلگیر
fender
گلگیر
mudguard
گلگیر
mudguards
گلگیر
shoe cleaner
گلگیر
mud guard
گلگیر
splash guard
گلگیر
sumps
گودال گلگیر
sump
گودال گلگیر
fender
گلگیر ضربت گیر
slingshots
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshot
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
stock car
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-cars
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-car
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
hot rod
اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
windscreen
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
windscreens
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
automobiles
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
automobile
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
feont
جلوی
former
جلوی
frontward
جلوی
fore
جلوی قایق
in the way
جلوی راه
fore
جلوی درجلو
at the fore
در جلوی کشتی
sincipital
واقع در جلوی سر
forward
جلوی گستاخ
forwarded
جلوی گستاخ
before my very eyes
جلوی چشمهایم
prior
پیشین جلوی
nose spray
بسکهای جلوی گلوله
decked
سکوی جلوی تانک
decks
سکوی جلوی تانک
to get in the way
جلوی راه را گرفتن
cambers
انحنای جلوی اسکی
foresheets
فضای جلوی قایق
anticum
جرز جلوی معبد
deck
سکوی جلوی تانک
to stop the bus
جلوی اتوبوس را گرفتن
bows
قسمت جلوی قایق
under one's nose
<adv.>
جلوی چشم کسی
I walked past the shop ( store ) .
از جلوی فروشگاه گذشتم
Get out of my face!
<idiom>
از جلوی چشمم دور شو!
prowords
کلمات جلوی جملات
bow
قسمت جلوی قایق
bowed
قسمت جلوی قایق
camber
انحنای جلوی اسکی
bowing
قسمت جلوی قایق
afterleech
بادبان جلوی قایق
forward echelon
رده جلوی نبرد
bowling crease
خط موازی جلوی پایه ها
head sail
بادبان جلوی دکل
googol
عدد یک با صد صفر در جلوی ان
Get out of my sight!
<idiom>
از جلوی چشمم دور شو!
forward area
منطقه جلوی رزم
To teach grandma to suck eggs.
جلوی لوطی معلق زدن
jibs
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbing
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbed
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jib
بادبان سه گوشه جلوی دکل
to bridle one's own tongue
جلوی زبان خودرا گرفتن
foreshores
لبه جلوی ساحل دریا
to block
[hold up]
(the) traffic
جلوی رفت و آمد را گرفتن
forwards
سه بازیگر جلوی تور والیبال
Accidents wI'll happen .
جلوی اتفاق رانتوان گرفت
To keep prices down.
جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
metopon
قسمت جلوی زائده جلومغز
forward bow spring
فنر جلوی سینه کشتی
hold one's fire
<idiom>
جلوی زبان خود را گرفتن
nip in the bud
<idiom>
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
foreshore
لبه جلوی ساحل دریا
foresail
بادبان سه گوش در جلوی دکل
to nip something in the bud
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
forebody
بدنه قسمت جلوی ناو
Come and get warm by the fire .
بیا جلوی آتش که گرم بشوی
Drop me by the phone booth.
مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father.
جلوی پدرش سیگار نمی کشد
It took place under my very eyes.
درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
wash
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washes
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washed
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
There is nothing to prevent me.
هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
to get in somebody's way
جلوی راه کسی
[چیزی]
را گرفتن
foreland
زمین جلوی موضع دماغه سنگر
fore and aft
واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
You are going to gain weight. if you let yourself go.
اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
head off
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
mizzen staysail
بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
hold one's tongue
<idiom>
جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
head down
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
You are roasting yourself in front of the fire .
خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
tacked
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacking
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacks
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
head up
بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
fore check
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
tack
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
leading point
نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
to bolt somebody out
[با قفل کردن]
جلوی راه کسی را گرفتن
It is never too late to mend.
هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
Drop me off in front of the train station!
من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
zero stage
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
ante-choir
[فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
to swat the ball away
با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن
[دربازه بان]
center of gravity envelope
تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
muzzle boresight
حلقه تار موی محوریابی جلوی لوله توپ
course line shot
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
balanced control surfaces
سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
I dare you to say it to his face.
خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
to let rip
حرف بدون جلوی خود را گرفتن زدن
[اصطلاح روزمره]
nose gear
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
intermediate area
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
seen fire
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
antistatic mat
پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
pony car
اتومبیل دو در
horseless carriage
اتومبیل
car jack
جک اتومبیل
autocar
اتومبیل
motor coach jack
جک اتومبیل
speedway
اتومبیل رو
hobby car
اتومبیل دو در
sqark plug
در اتومبیل
jacks
جک اتومبیل
car
اتومبیل
cars
اتومبیل
automobile
اتومبیل
automobiles
اتومبیل
jack
جک اتومبیل
moustaches
سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
heater plug
شمع اتومبیل
interior heater
بخاری اتومبیل
ignition coil
کویل اتومبیل
hooting signal
سیگنال اتومبیل
passenger car
اتومبیل سواری
sport car
اتومبیل کورسی
door lamp
لامپ در اتومبیل
flivver
اتومبیل ارزان
garageman
تعمیرکار اتومبیل
funny car
اتومبیل غیرعادی
formula car
اتومبیل مسابقه
driving mirror
اینه اتومبیل
jackshaft
دنده دو در اتومبیل
license plates
نمرهی اتومبیل
sprinkler truck
اتومبیل ابپاش
sports sedan
اتومبیل کوچک
sport car
اتومبیل اسپورت
sport car
اتومبیل شکاری
a small car
یک اتومبیل کوچک
snowmobile
اتومبیل برفی
a medium sized car
یک اتومبیل متوسط
a large car
یک اتومبیل بزرگ
station car
اتومبیل استیشن
cattle-grid
قفسفلزیمخصوصحملاحشام با اتومبیل
top boot
کروک اتومبیل
license plate
نمرهی اتومبیل
estate cars
اتومبیل استیشن
car ports
سایبان اتومبیل
car port
سایبان اتومبیل
patrol car
اتومبیل گشتی
patrol cars
اتومبیل گشتی
tricar
اتومبیل سه چرخه
touring car
اتومبیل 4 یا 5 یا 6 نفره
car hire
اجاره اتومبیل
saloon car
اتومبیل کالسکهای
starting crank
هندل اتومبیل
licence plate
پلاک اتومبیل
motorcar jack
بالابر یا جک اتومبیل
motor vehicle tax
فرمان اتومبیل
racing car
اتومبیل مسابقه
car breakdown
خرابی اتومبیل
pneumatic tube
لاستیک اتومبیل
patrol wagon
اتومبیل پلیس
passanger car
اتومبیل شخصی
parabolic reflector
نورافکن اتومبیل
paddywagon
اتومبیل پلیس
jitney
اتومبیل کرایهای
tyre
لاستیک اتومبیل
radiator
رادیاتور اتومبیل
bonnet
کاپوت اتومبیل
auto body
اطاق اتومبیل
automobile body
اطاق اتومبیل
tyres
لاستیک اتومبیل
drivers
اتومبیل ران
auto body sheet
بدنه اتومبیل
automobile body sheet
بدنه اتومبیل
auto radio
رادیوی اتومبیل
driver
اتومبیل ران
motored
اتومبیل راندن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com