English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (33 milliseconds)
English Persian
cook off گل کردن مهمات
Search result with all words
rearming تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
color codig علامت گذاری کردن مهمات
field storage انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
horizontal loading پر کردن مهمات به طور افقی
lot integrity دسته بندی مهمات به حسب نوبه یا جدا کردن انها درانبار
water displacement زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
wet stowage نوعی روش بارگیر مهمات درخودروها با غوطه ور کردن انها در مایعات ضد شعله
x site سکوی روبازموقت برای انبار کردن مهمات
Other Matches
antimateriel ammunition مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
ammunition loading line صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
atomic demolition munition خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
inventory fraction نسبت درصد ذخیره مهمات درصد ذخیره مهمات
ordnace مهمات
ammunition مهمات
munition مهمات
ammo مهمات
munitions مهمات
ordnance مهمات
chemical ammunition مهمات شیمیایی
armed ammunition مهمات مسلح
ammunition trains بنه مهمات
artillery ammunition مهمات توپخانه
ammunition depot انبار مهمات
ammunition identification code کد شناسایی مهمات
ammunition pit زاغه مهمات
munitioneer مهمات ساز
ammunition lot نوبه مهمات
munitions of war مهمات جنگی
ammunition handler متصدی مهمات
ammunition dump زاغه مهمات
ammunition pit چاله مهمات
ammunition dump انبار مهمات
ammunition credit سهمیه مهمات
caves زاغه مهمات
cave زاغه مهمات
drill ammunition مهمات مشقی
magazines انبار مهمات
magazine انبار مهمات
explosive ordnance مهمات منفجره
fixed ammunition مهمات ثابت
inert مهمات مشقی
service ammunition مهمات رزمی
igloo space زاغههای مهمات
service ammunition مهمات جنگی
separate loading مهمات مجزا
bunker زاغه مهمات
ball ammunition مهمات مانوری
blank ammunition مهمات مانوری
blank ammunition مهمات مشقی
piggy back کیسه مهمات
caisson صندوق مهمات
caisson واگون مهمات
practice ammunition مهمات مشقی
inert ammunition مهمات مشقی
inert ammunition مهمات بی اثر
loads بارگیری مهمات
load بارگیری مهمات
bunkers زاغه مهمات
separate ammunition مهمات مجزا
lived مهمات جنگی
tracer مهمات رسام
tracers مهمات رسام
ammunition condition وضعیت مهمات
ammunition chest جعبه مهمات
ammunition barricade بستههای مهمات
lot نوبه مهمات
ammo zero مهمات تمام
live مهمات جنگی
ammunition carrier مهمات بیار
ammunition loading line خط بارگیری مهمات
ammunition carrier خودرو مهمات کش
live ammunition مهمات جنگی
wracks قفسه مهمات و وسایل
inventory lot نوبه ذخیره مهمات
armed ammunition مهمات اماده انفجار
gun room مخزن مهمات درکشتی
shell room انبار مهمات ناو
ammunition point نقطه اماد مهمات
armement مهمات کشتی جنگی
racked قفسه مهمات و وسایل
ammunition day of supply روز اماد مهمات
loading بارگیری مهمات درهواپیما
rack قفسه مهمات و وسایل
ordnance مربوط به اسلحه و مهمات
racks قفسه مهمات و وسایل
wracked قفسه مهمات و وسایل
special ammunition مهمات مخصوص یا ویژه
ordnance مهمات ساز وبرگ
arsenals انبار مهمات جنگی
arsenal انبار مهمات جنگی
ammunition depot محل نگهداری مهمات
magazine space محوطه زاغه مهمات
ammo plus مهمات بیش از نصف
ammunition depot محل تدارک مهمات
igloo space زاغه بتونی مهمات
lot number شماره نوبه مهمات
ammunition data card کارت مشخصات مهمات
ammunition credit سهمیه مهمات ذخیره
ammo minus مهمات کمتر از نصف
ammunition modification بهتر سازی مهمات
semifixed مهمات نیمه ثابت
destruction area منطقه تخریب مهمات
paracaisson گاری مهمات کش دستی
prescribed load بار مهمات مجاز
ammunition lift capability مقدورات حمل مهمات
gunrunner قاچاقچی اسلحه و مهمات
type load نوع مهمات هواپیما
type load نوع بار مهمات
ammunition handler متصدی جابجایی مهمات
feed belt نوارتغذیه فشنگ نوار مهمات
required supply rate نواخت مهمات مورد نیاز
deck board کف یا رویه پالت حمل مهمات
available supply rate نواخت اماد مهمات موجود
ammunition available supply rate نواخت اماد مهمات موجود
basic load بار مبنای مهمات یا وسایل
practice ammunition مهمات مخصوص تمرین هدف
dunnage روپوش مهمات ضربه گیر
ammunition in hands of troops مهمات موجود در دست یگانها
ammunition lift capability فرفیت حمل ونقل مهمات
ordnance data اطلاعات مربوط به جنگ افزارو مهمات
ammunition and toxic material open space انبارهای روباز مهمات ومواد سمی
inventory lot نوبه مهمات ذخیره شده در انبار
ready rack قفسه مهمات حاضر برای تیراندازی
magazine flooding system سیستم اب فشان انبار مهمات ناو
magazine space زاغه زیرزمینی محل انبار مهمات
depot ایستگاه راه اهن مخزن مهمات
depots ایستگاه راه اهن مخزن مهمات
color band نوار رنگی روی جعبه مهمات
small lot نوبهای که تعداد مهمات یا خرج ان کم است
tarpaulin بارپوش برزنتی برزنت روپوش مهمات
functional condition code کد یا علامت مشخصات عمل کرد مهمات
ordnance service خدمات مربوط به اردنانس واسلحه و مهمات
inert ammunition مهمات خنثی یا بدون خرج تخریب
tarpaulins بارپوش برزنتی برزنت روپوش مهمات
deliveries نقل و انتقال دادن پرتاب مهمات یا بار
delivery نقل و انتقال دادن پرتاب مهمات یا بار
standard load بار مهمات مطابق نمونه یا تنظیم شده
tumbrel or bril ارابه دو چرخه برای بردن مهمات و ادوات
service marking علایم و مشخصات تجارتی که روی کالاها یا مهمات حک میشود
scabbing بوش گذاری در فضای دیواره واگنهای حامل مهمات
season cracking ترکی که بعلت عمر زیاد دروسایل یا مهمات تولید میشود
rack space محوطه کف چینی شده انباربرای استقرار پالتها یا جعبههای مهمات
sponson جدار توخالی یا جاسازی شده در بدنه تانک برای تعبیه مهمات یا بی سیم
what state در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
half area محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
y site نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
magazines مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
magazine مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
delivery groups مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
burning rate سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
limber chest جعبه حمل مهمات توپخانه جعبه پیش قطار
dump انبار موقتی زاغه مهمات انبار
destruction site منطقه تخریب مهمات محل تخریب
controlled fragmentation مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
pallets چرخ دستی حمل بار مقر حمل مهمات سکوی حمل بار
pallet چرخ دستی حمل بار مقر حمل مهمات سکوی حمل بار
unexploded عمل نکرده مهمات عمل نکرده
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
withstands مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
checked بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploit استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com