Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (9 milliseconds)
English
Persian
inveigler
گمراه سازنده
Search result with all words
illusory
گمراه کننده مشتبه سازنده
illusive
گمراه کننده مشتبه سازنده
perversive
گمراه کننده منحرف سازنده
smokescreen
عمل یا حرف گمراه کننده یا مستتر سازنده
Other Matches
pertubative
اشفته سازنده مضطرب سازنده
hell bent
گمراه
astray
گمراه
self deluded
گمراه
perverted
گمراه
amiss
گمراه
hell-bent
گمراه
inveglement
گمراه
aberrant
گمراه
devious
گمراه
perverts
گمراه شدن
to lead a
گمراه کردن
to go a
گمراه شدن
to fall into error
گمراه شدن
sinister
گمراه کننده
heterodox
گمراه زندیق
seduction
گمراه سازی
misinforms
گمراه کردن
misinforming
گمراه کردن
misinformed
گمراه کردن
misinform
گمراه کردن
misleads
گمراه کردن
mislead
گمراه کردن
inveigling
گمراه کردن
inveigles
گمراه کردن
screwier
گمراه کننده
she went wrong
گمراه شد پالانش کج شد
perverting
گمراه شدن
pervert
گمراه شدن
corruptible
گمراه شدنی
lead astray
گمراه کردن
misguide
گمراه کردن
seductive
گمراه کننده
misleading
گمراه کننده
screwiest
گمراه کننده
seducer
گمراه کنندهseduction
delusive
گمراه کننده
screwy
گمراه کننده
inveigled
گمراه کردن
to get lost
گمراه شدن
perverse
گمراه هرزه
err
گمراه شدن
seducing
گمراه کردن
seduces
گمراه کردن
seduced
گمراه کردن
to go astray
گمراه شدن
stray
گمراه شدن
misled
گمراه کردن
seduce
گمراه کردن
erred
گمراه شدن
strays
گمراه شدن
inveigle
گمراه کردن
misdirects
گمراه کردن
misdirecting
گمراه کردن
misdirected
گمراه کردن
misdirect
گمراه کردن
errs
گمراه شدن
to lead astray
گمراه کردن
to lead up the garden
گمراه کردن
straying
گمراه شدن
to put off the scent
گمراه کردن
inveigles
گمراه کردن وبردن
lothario
گمراه کننده زنان
sinuous
غیرمستقیم گمراه کننده
to be deluded
گمراه شده بودن
throw off
<idiom>
گیج شدن ،گمراه
to be fooled
گمراه شده بودن
inveigled
گمراه کردن وبردن
inveigling
گمراه کردن وبردن
baffled
گیج یا گمراه کردن
lost
شکست خورده گمراه
baffles
گیج یا گمراه کردن
baffle
گیج یا گمراه کردن
baffling
گیج یا گمراه کردن
inveigle
گمراه کردن وبردن
delusory
فریبنده گمراه کننده
pervertible
گمراه شدنی کج راه کردنی
hocus pocus
چیز گمراه کننده معضل
debaueh
ازراه درکردن گمراه کردن
ignisfatuus
چیز گمراه کننده شعله کمرنگ
self blinded
گمراه شده توسط نفس خود
The comparison is misleading
[flawed]
.
مقایسه گمراه کننده
[ ناقص ]
است.
accidentalism
تشخیص علائم گمراه کننده مرض
fabricator
سازنده
fomative
سازنده
components
سازنده
component
سازنده
fabricant
سازنده
constructor
سازنده
concoctor
سازنده
constituents
سازنده
manufacturers
سازنده
maker
سازنده
makers
سازنده
instrumentalist
سازنده
manufacturer
سازنده
wright
سازنده
instrumentalists
سازنده
builders
سازنده
producer
سازنده
constituent
سازنده
compositor
سازنده
builder
سازنده
constructive
سازنده
producers
سازنده
compositors
سازنده
suppressive
موقوف سازنده
vitiator
تباه سازنده
interceptive
جدا سازنده
incorporator
یکی سازنده
manifestative
اشکار سازنده
fabricator
سازنده وسایل
suppressor
موقوف سازنده
film developer
سازنده فیلم
refrigrative
خنک سازنده
subjugator
مطیع سازنده
purificative
پا سازنده تطهیری
procreator
موجد سازنده
presentive
مجسم سازنده
qualificatory
محدود سازنده
supersessive
لغو سازنده
refrigerative
خنک سازنده
melodist
سازنده ملودی
manufacturers' agent
نماینده سازنده
manufacturer's agent
نماینده سازنده
lutist
سازنده عود
separative
جدا سازنده
sonneteer
سازنده غزل
spoiler
فاسد سازنده
irradiative
روشن سازنده
renovator
باز نو سازنده
assuror
مطمئن سازنده
procreation
سازنده زایش
lubricate
روان سازنده
lubricated
روان سازنده
lubricates
روان سازنده
coordinative
متناسب سازنده
lubricating
روان سازنده
computer manufacturer
سازنده کامپیوتر
lubricant
روان سازنده
lubricants
روان سازنده
builder
موسس سازنده
builders
موسس سازنده
ingredient
عنصر سازنده
ingredients
عنصر سازنده
assurer
مطمئن سازنده
restrictive
محدود سازنده
alterative
دگرگون سازنده
deific
خدا سازنده
depletive
تهی سازنده
composer
سازنده مصنف
distractive
پریشان سازنده
components
جزء سازنده
component
جزء سازنده
elucidatory
روشن سازنده
enslaver
بنده سازنده
dissipative
پراکنده سازنده
dispossessor
بی بهره سازنده
factor
سازنده فاکتور
qualifiers
ملایم سازنده
factors
سازنده فاکتور
composers
سازنده مصنف
qualifier
ملایم سازنده
purificatory
پاک سازنده تطهیری
wright
کارگر سازنده نجار
producer advertising
تبلیغ توسط سازنده
loathful
دافع بیرغبت سازنده
procurer
فراهم سازنده جاکش
reflectional
بازتابنده منعکس سازنده
manufacturers
تولید کننده سازنده
manufacturer
تولید کننده سازنده
compositions
نسبت اجزای سازنده
compositions
نسبت اجزاء سازنده
toyer
سازنده اسباب بازی
formative
ترکیب کننده سازنده
reflective
بازتابنده منعکس سازنده
composition
نسبت اجزاء سازنده
metrist
سازنده نظم وشعر
ceramicist
سازنده فروف سفالین
ceramist
سازنده فروف سفالین
mitigatory
سبک سازنده مخفف
manufacturer's software
نرم افزار سازنده
original equipment manufacturer
سازنده تجهیزات اصلی
composition
نسبت اجزای سازنده
paper stainer
سازنده کاغذهای دیواری
elucidative
تفسیری روشن سازنده
diallist
سازنده ساعت افتابی
indican
ماده سازنده نیل
ideologue
سازنده ایده ئولوژی
boiler maker
سازنده دیگ بخار
boilermaker
سازنده دیگ بخار
prevarication
ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
honeywell
یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
pictorial
تصویر نما مجسم سازنده
wet cooper
سازنده چلیک برای مایعات
detonating
محترق شونده منفجر سازنده
humiliatingly
پست سازنده خفیف کننده
humiliating
پست سازنده خفیف کننده
data general corporation
سازنده سیستمهای مینی کامپیوتر
producer
عمل اورنده سازنده باراورنده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com