Dictiornary-Farsi | گمراه شد پالانش کج شد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 89 (6 milliseconds)

English	Persian
she went wrong	گمراه شد پالانش کج شد


Other Matches

devious	گمراه
aberrant	گمراه
inveglement	گمراه
hell-bent	گمراه
self deluded	گمراه
astray	گمراه
amiss	گمراه
hell bent	گمراه
perverted	گمراه
screwiest	گمراه کننده
perverts	گمراه شدن
perverting	گمراه شدن
pervert	گمراه شدن
screwy	گمراه کننده
heterodox	گمراه زندیق
misleading	گمراه کننده
seductive	گمراه کننده
to get lost	گمراه شدن
corruptible	گمراه شدنی
delusive	گمراه کننده
to go astray	گمراه شدن
to put off the scent	گمراه کردن
to lead up the garden	گمراه کردن
to lead astray	گمراه کردن
to lead a	گمراه کردن
to go a	گمراه شدن
to fall into error	گمراه شدن
seducer	گمراه کنندهseduction
misguide	گمراه کردن
lead astray	گمراه کردن
inveigler	گمراه سازنده
screwier	گمراه کننده
misinformed	گمراه کردن
stray	گمراه شدن
misdirects	گمراه کردن
straying	گمراه شدن
errs	گمراه شدن
strays	گمراه شدن
perverse	گمراه هرزه
misdirecting	گمراه کردن
misdirected	گمراه کردن
misled	گمراه کردن
misdirect	گمراه کردن
seduce	گمراه کردن
seduced	گمراه کردن
erred	گمراه شدن
seduces	گمراه کردن
seducing	گمراه کردن
inveigle	گمراه کردن
err	گمراه شدن
sinister	گمراه کننده
seduction	گمراه سازی
misinforms	گمراه کردن
misinforming	گمراه کردن
misinform	گمراه کردن
misleads	گمراه کردن
mislead	گمراه کردن
inveigling	گمراه کردن
inveigled	گمراه کردن
inveigles	گمراه کردن
baffling	گیج یا گمراه کردن
to be fooled	گمراه شده بودن
to be deluded	گمراه شده بودن
throw off <idiom>	گیج شدن ،گمراه
baffles	گیج یا گمراه کردن
baffled	گیج یا گمراه کردن
lost	شکست خورده گمراه
inveigled	گمراه کردن وبردن
baffle	گیج یا گمراه کردن
inveigle	گمراه کردن وبردن
lothario	گمراه کننده زنان
inveigling	گمراه کردن وبردن
inveigles	گمراه کردن وبردن
sinuous	غیرمستقیم گمراه کننده
delusory	فریبنده گمراه کننده
illusory	گمراه کننده مشتبه سازنده
hocus pocus	چیز گمراه کننده معضل
debaueh	ازراه درکردن گمراه کردن
illusive	گمراه کننده مشتبه سازنده
pervertible	گمراه شدنی کج راه کردنی
perversive	گمراه کننده منحرف سازنده
The comparison is misleading [flawed] .	مقایسه گمراه کننده [ ناقص ] است.
accidentalism	تشخیص علائم گمراه کننده مرض
ignisfatuus	چیز گمراه کننده شعله کمرنگ
self blinded	گمراه شده توسط نفس خود
smokescreen	عمل یا حرف گمراه کننده یا مستتر سازنده
prevarication	ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
jape	گمراه کردن جماع کردن