English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 219 (16 milliseconds)
English Persian
sinister گمراه کننده
screwier گمراه کننده
screwiest گمراه کننده
screwy گمراه کننده
misleading گمراه کننده
seductive گمراه کننده
delusive گمراه کننده
Search result with all words
illusory گمراه کننده مشتبه سازنده
sinuous غیرمستقیم گمراه کننده
accidentalism تشخیص علائم گمراه کننده مرض
delusory فریبنده گمراه کننده
hocus pocus چیز گمراه کننده معضل
ignisfatuus چیز گمراه کننده شعله کمرنگ
illusive گمراه کننده مشتبه سازنده
lothario گمراه کننده زنان
perversive گمراه کننده منحرف سازنده
prevarication ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
smokescreen عمل یا حرف گمراه کننده یا مستتر سازنده
The comparison is misleading [flawed] . مقایسه گمراه کننده [ ناقص ] است.
Other Matches
hell bent گمراه
amiss گمراه
astray گمراه
devious گمراه
inveglement گمراه
aberrant گمراه
hell-bent گمراه
self deluded گمراه
perverted گمراه
lead astray گمراه کردن
to fall into error گمراه شدن
seduce گمراه کردن
seduced گمراه کردن
seduction گمراه سازی
seducer گمراه کنندهseduction
stray گمراه شدن
to put off the scent گمراه کردن
strays گمراه شدن
to lead astray گمراه کردن
to lead a گمراه کردن
seducing گمراه کردن
to lead up the garden گمراه کردن
straying گمراه شدن
to go a گمراه شدن
seduces گمراه کردن
perverse گمراه هرزه
pervert گمراه شدن
misdirect گمراه کردن
misdirected گمراه کردن
misled گمراه کردن
corruptible گمراه شدنی
misdirecting گمراه کردن
inveigler گمراه سازنده
misguide گمراه کردن
misdirects گمراه کردن
to get lost گمراه شدن
inveigle گمراه کردن
inveigled گمراه کردن
inveigles گمراه کردن
inveigling گمراه کردن
mislead گمراه کردن
perverting گمراه شدن
perverts گمراه شدن
misinforming گمراه کردن
to go astray گمراه شدن
err گمراه شدن
she went wrong گمراه شد پالانش کج شد
erred گمراه شدن
errs گمراه شدن
misleads گمراه کردن
misinform گمراه کردن
misinformed گمراه کردن
misinforms گمراه کردن
heterodox گمراه زندیق
inveigled گمراه کردن وبردن
inveigling گمراه کردن وبردن
inveigles گمراه کردن وبردن
baffling گیج یا گمراه کردن
inveigle گمراه کردن وبردن
baffled گیج یا گمراه کردن
throw off <idiom> گیج شدن ،گمراه
baffle گیج یا گمراه کردن
to be deluded گمراه شده بودن
baffles گیج یا گمراه کردن
to be fooled گمراه شده بودن
lost شکست خورده گمراه
debaueh ازراه درکردن گمراه کردن
pervertible گمراه شدنی کج راه کردنی
self blinded گمراه شده توسط نفس خود
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
jape گمراه کردن جماع کردن
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
filleted پر کننده
fluxing oil اب کننده
abjurer or abjuror کننده
repudiationist رد کننده
doers کننده
crepitant خش خش کننده
renunciant رد کننده
bidder کننده
bandwidth یچ کننده
mauler له کننده
benders خم کننده
swooner غش کننده
whisperer پچ پچ کننده
bidders کننده
doer کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com