Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
perversive
گمراه کننده منحرف سازنده
Other Matches
illusory
گمراه کننده مشتبه سازنده
illusive
گمراه کننده مشتبه سازنده
smokescreen
عمل یا حرف گمراه کننده یا مستتر سازنده
inveigler
گمراه سازنده
seductive
گمراه کننده
sinister
گمراه کننده
misleading
گمراه کننده
delusive
گمراه کننده
screwy
گمراه کننده
screwiest
گمراه کننده
screwier
گمراه کننده
lothario
گمراه کننده زنان
sinuous
غیرمستقیم گمراه کننده
delusory
فریبنده گمراه کننده
hocus pocus
چیز گمراه کننده معضل
ignisfatuus
چیز گمراه کننده شعله کمرنگ
accidentalism
تشخیص علائم گمراه کننده مرض
The comparison is misleading
[flawed]
.
مقایسه گمراه کننده
[ ناقص ]
است.
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
manufacturers
تولید کننده سازنده
manufacturer
تولید کننده سازنده
formative
ترکیب کننده سازنده
diversionary
منحرف کننده
divertive
منحرف کننده
humiliatingly
پست سازنده خفیف کننده
humiliating
پست سازنده خفیف کننده
spoilsman
تباه کننده فاسد سازنده
deflecting voltage
ولتاژ منحرف کننده
deflecting electrode
الکترد منحرف کننده
deflector plates
صفحههای منحرف کننده
deflecting electrode
صفحه منحرف کننده
divertor switch
کلید منحرف کننده
prevarication
ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
baffled
منحرف کننده جریان سیال
magnetic deflection field
میدان منحرف کننده مغناطیسی
baffles
منحرف کننده جریان سیال
baffle
منحرف کننده جریان سیال
baffling
منحرف کننده جریان سیال
diversionary attack
تک منحرف کننده توجه دشمن
radio sheck
یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
doa
شرح محصولی که به هنگام دریافت از سازنده یا تهیه کننده کار نمیکند
spoiler
تیم بدون شانس دستگاه منحرف کننده هوا در اتومبیل
third party lease
توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
deviates
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviating
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviated
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviate
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
pertubative
اشفته سازنده مضطرب سازنده
diversionary landing
فرود انحرافی برای اغفال دشمن فرود منحرف کننده
inveglement
گمراه
amiss
گمراه
perverted
گمراه
devious
گمراه
self deluded
گمراه
aberrant
گمراه
hell bent
گمراه
hell-bent
گمراه
astray
گمراه
mislead
گمراه کردن
inveigling
گمراه کردن
to go a
گمراه شدن
to lead astray
گمراه کردن
erred
گمراه شدن
inveigles
گمراه کردن
inveigled
گمراه کردن
to lead up the garden
گمراه کردن
inveigle
گمراه کردن
misled
گمراه کردن
pervert
گمراه شدن
misinforms
گمراه کردن
perverse
گمراه هرزه
misinforming
گمراه کردن
corruptible
گمراه شدنی
misguide
گمراه کردن
to lead a
گمراه کردن
misinformed
گمراه کردن
lead astray
گمراه کردن
errs
گمراه شدن
heterodox
گمراه زندیق
misinform
گمراه کردن
misleads
گمراه کردن
seducer
گمراه کنندهseduction
to fall into error
گمراه شدن
err
گمراه شدن
misdirects
گمراه کردن
seduce
گمراه کردن
seduction
گمراه سازی
straying
گمراه شدن
seducing
گمراه کردن
stray
گمراه شدن
strays
گمراه شدن
misdirect
گمراه کردن
misdirecting
گمراه کردن
seduced
گمراه کردن
to get lost
گمراه شدن
she went wrong
گمراه شد پالانش کج شد
to go astray
گمراه شدن
perverting
گمراه شدن
perverts
گمراه شدن
to put off the scent
گمراه کردن
seduces
گمراه کردن
misdirected
گمراه کردن
throw off
<idiom>
گیج شدن ،گمراه
to be fooled
گمراه شده بودن
inveigling
گمراه کردن وبردن
baffling
گیج یا گمراه کردن
inveigle
گمراه کردن وبردن
to be deluded
گمراه شده بودن
baffled
گیج یا گمراه کردن
inveigles
گمراه کردن وبردن
lost
شکست خورده گمراه
inveigled
گمراه کردن وبردن
baffle
گیج یا گمراه کردن
baffles
گیج یا گمراه کردن
pervertible
گمراه شدنی کج راه کردنی
debaueh
ازراه درکردن گمراه کردن
self blinded
گمراه شده توسط نفس خود
wright
سازنده
constituent
سازنده
producer
سازنده
compositor
سازنده
components
سازنده
component
سازنده
producers
سازنده
constructive
سازنده
compositors
سازنده
manufacturers
سازنده
fabricant
سازنده
fomative
سازنده
instrumentalist
سازنده
instrumentalists
سازنده
builders
سازنده
constituents
سازنده
builder
سازنده
concoctor
سازنده
constructor
سازنده
fabricator
سازنده
manufacturer
سازنده
makers
سازنده
maker
سازنده
computer manufacturer
سازنده کامپیوتر
film developer
سازنده فیلم
factor
سازنده فاکتور
lubricant
روان سازنده
procreation
سازنده زایش
lubricates
روان سازنده
refrigerative
خنک سازنده
manufacturer's agent
نماینده سازنده
lubricants
روان سازنده
fabricator
سازنده وسایل
lubricated
روان سازنده
procreator
موجد سازنده
vitiator
تباه سازنده
coordinative
متناسب سازنده
lubricate
روان سازنده
manifestative
اشکار سازنده
purificative
پا سازنده تطهیری
lutist
سازنده عود
qualificatory
محدود سازنده
factors
سازنده فاکتور
presentive
مجسم سازنده
sonneteer
سازنده غزل
ingredient
عنصر سازنده
builders
موسس سازنده
builder
موسس سازنده
separative
جدا سازنده
supersessive
لغو سازنده
suppressive
موقوف سازنده
deific
خدا سازنده
irradiative
روشن سازنده
spoiler
فاسد سازنده
suppressor
موقوف سازنده
alterative
دگرگون سازنده
ingredients
عنصر سازنده
subjugator
مطیع سازنده
depletive
تهی سازنده
incorporator
یکی سازنده
composer
سازنده مصنف
composers
سازنده مصنف
restrictive
محدود سازنده
elucidatory
روشن سازنده
interceptive
جدا سازنده
distractive
پریشان سازنده
dissipative
پراکنده سازنده
dispossessor
بی بهره سازنده
enslaver
بنده سازنده
melodist
سازنده ملودی
qualifiers
ملایم سازنده
lubricating
روان سازنده
manufacturers' agent
نماینده سازنده
renovator
باز نو سازنده
components
جزء سازنده
assuror
مطمئن سازنده
assurer
مطمئن سازنده
qualifier
ملایم سازنده
refrigrative
خنک سازنده
component
جزء سازنده
manufacturer's software
نرم افزار سازنده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com