English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (8 milliseconds)
English Persian
venial گناه صغیر
Other Matches
under age صغیر
infant صغیر
lesser صغیر
minor صغیر
underage صغیر
minor صغیر کم
infants صغیر
little صغیر
Jun صغیر
cranberry اس بری صغیر
microcosm عالم صغیر
lunette ستاره صغیر
microcosms عالم صغیر
grandbaby نوه صغیر
cranberries اس بری صغیر
epencephalon دماغ صغیر
lowlier صغیر افتاده
lowliest صغیر افتاده
lowly صغیر افتاده
the little entente ائتلاف صغیر
sheep sorrel ترشک صغیر
sedum ابرون صغیر
asia minor اسیای صغیر
discerning minor صغیر ممیز
nonage صغیر خردی
indiscerning minor صغیر غیر ممیز
under a خردسال نابالغ صغیر
fool's parsley جعفری زهری شوکران صغیر
galatian اهل غلاط در اسیای صغیر
troy شهر تروا در شمال غربی اسیای صغیر
phygian فریژی وابسته به یکی ازکشورهای باستانی اسیای صغیر
ionian وابسته به مستعمره یونانی در کرانه باختر اسیای صغیر
fault گناه
faults گناه
sinless بی گناه
sackless بی گناه
faulted گناه
transgression گناه
irreproachable بی گناه
offense,etc گناه
irreprehensible بی گناه
reproachless بی گناه
niet culpable بی گناه
misdemeanor گناه
guiltless بی گناه
pure of guilt بی گناه
offenceless بی گناه
delict گناه
deep dyed گناه
offense گناه
cleanhanded بی گناه
sin گناه
crime گناه
guilt گناه
sinning گناه
offenses گناه
sinned گناه
offence گناه
vice- گناه
vises گناه
vice گناه
misdemeanors گناه
misdemeanour گناه
blameless بی گناه
misdemeanours گناه
vices گناه
peccabillo گناه کوچک
sin of the f. گناه جسم
irreprovable بی گناه رد نکردنی
blames اشتباه گناه
blaming اشتباه گناه
blamed اشتباه گناه
mortal sin گناه کبیره
sinning گناه ورزیدن
blame اشتباه گناه
resipiscence اقرار به گناه
resipiscent معترف به گناه
erring گناه کار
sinned گناه ورزیدن
absolution آمرزش گناه
transgression خطا گناه
misdeed جرم گناه
venial sin گناه صغیره
deadly sin گناه کبیره
crime گناه کردن
remission عذر گناه
misdeeds جرم گناه
sin گناه ورزیدن
guilt feeling احساس گناه
hamartophobia گناه هراسی
peccatophobia گناه هراسی
to perpetrate a crime گناه کردن
to purify from sin از گناه پاک کردن
to sin agaist god بخدا گناه ورزیدن
a guilty conscience [about] وجدان با گناه [بخاطر]
the f.of adem گناه یا انحراف ادم
in flagrant delict درعین ارتکاب گناه
incendiary crime گناه اتش انگیزی
impenitently بالجاجت در گناه کاری
capital offence or crime گناه مستوجب اعدام
impemitently بااصرار در گناه کاری
i may thank myself گناه از خودم است
i am shaped in sin در گناه سرشته شده ام
besetting sin گناه دست برندار
d.sin گناه بزرگ عمدی
incestuously با گناه نزدیکی بمحارم
pardoner کشیش امرزنده گناه
guilt گناه مجرمیت محکومیت
of malice prepense با قصد ارتکاب گناه
original sin نخستین گناه ادم ابوالبشر
infallible مصون از خطا منزه از گناه
absolving کسی را از گناه بری کردن
absolve کسی را از گناه بری کردن
own up <idiom> گناه رابه گردن گرفتن
capital گناه مستوجب اعدام سرمایه
He was dismissed though (while) he was in fact innocent. اخراج شد درصورتیکه بی گناه بود
puratorial پاک کننده گناه کفارهای
sin of omission گناه فروگذاری از انجام امری
salvationism اعتقاد بلزوم رستگاری از گناه
absolved کسی را از گناه بری کردن
absolves کسی را از گناه بری کردن
to acknowledge your own guilt [culpability] به گناه خود اقرار کردن
to purify from sin از قید گناه ازاد کردن
to perpetrate a crime گناه یا جنایتی را مرتکب شدن
dewy-eyed معصوم و پاک چون کودک بی گناه
i insist on his innocence جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
dewy eyed معصوم و پاک چون کودک بی گناه
peccability ژمادگی برای گناه کردن جایزالخطایی
conscience-stricken دچار ناراحتی وجدان یا احساس گناه
i insist that he is innocent جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
She is more culpable than the others. او [زن] بیشتر از دیگران گناه کار [مقصر] است.
impenitence سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
to feel a pang of guilt ناگهانی احساس بکنند که گناه کار هستند
penance تحمل عذاب جسمی برای بخشوده شدن گناه
king's evidence گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
misprision گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
Ghiordes [Gordes] شهر گردیز [جوردیز در آسیای صغیر که ریشه اصلی طرح های محرابی را به این شهر نسبت می دهند و تاریخ آن به دویست سال پیش باز می گردد.]
She is laying a guilt trip on [is guilt-tripping] me for not breast feeding. او [زن] به من احساس گناه کاربودن میدهد چونکه من [به او] شیر پستان نمی دهم.
parricidal وابسته به گناه پدر کشی یامادر کشی
to blame somebody for something کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی [اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن] [جرم یا گناه]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com