Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
dead storage
گنجایش مرده
Other Matches
stillbirth
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillborn
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
keb
میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
dog cheap
مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
dead wool
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
content
گنجایش
contenting
گنجایش
capaciousness
گنجایش
capacities
گنجایش
burdens
گنجایش
capacity
گنجایش
burden
گنجایش
aptitudes
گنجایش
aptitude
گنجایش
inclusion
گنجایش
volume capacity
گنجایش
vital capacity
گنجایش حیاتی
capacities
گنجایش استعداد
capacities
توانایی گنجایش
storage capacity
گنجایش انباره
filed capacity
گنجایش میدانه
capacity
توانایی گنجایش
caliber
گنجایش استعداد
active capacity
گنجایش مفید
active storage
گنجایش مفید
effective storage
گنجایش مفید
at the top of one's bent
تا سرحد گنجایش
basic capacity
گنجایش مبنا
modules
حوزه گنجایش
module
حوزه گنجایش
total reservoir storage
گنجایش کل مخزن
bearing capacity
گنجایش تحمل
bulk storage
انباره پر گنجایش
capacity
گنجایش استعداد
basic capacity
گنجایش پایه
saturation capacity
گنجایش اشباع
fan in
گنجایش ورودی
fan out
گنجایش خروجی
field capacity
گنجایش زراعی
energy content
گنجایش انرژی
producing
گنجایش تولید
gross tonnage
گنجایش حجمی
incapacious
بی گنجایش ناقص
practical capacity
گنجایش عملی
memory capacity
گنجایش حافظه
possible capacity
گنجایش ممکن
effective capacity
گنجایش مفید
net register tonnage
گنجایش خالص
register capacity
گنجایش ثبات
channel capacit
گنجایش مجرا
channel capacity
گنجایش کانال
code capacity
گنجایش رمزرسانی
cranial capacity
گنجایش جمجمه
pulmometry
سنجش گنجایش شش
dead weight tonnage
گنجایش باری
capacious
گنجایش دار گشاد
farad
واحد گنجایش برق
tonnage
گنجایش کشتی برحسب تن
expanded , capacity
زیاد کردن گنجایش
available storage capacity
گنجایش مفید مخزن
useable reservoir storage
گنجایش مفید مخزن
truckloads
به گنجایش یک ماشین باری
tankage
گنجایش تانک یا مخزن
truckload
به گنجایش یک ماشین باری
block coefficient
ضریب گنجایش ناو
pulmometer
الت سنجش گنجایش شش
to gauge a person
گنجایش یا اخلاق کسیراسنجیدن یا ازمودن
unformatted
گنجایش دیسک مغناطیسی پیش از فرمت
pneumatoneter
الت سنجش گنجایش تنفس ریه
fluid ounce
واحد گنجایش مایعات معادل 61/1 پینت
fluid ounces
واحد گنجایش مایعات معادل 61/1 پینت
load
برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
loads
برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
gauger
کسیکه گنجایش چلیک وغیره رامعین میکند
one-man
یک مرده
one man
یک مرده
at rest
مرده
dead
مرده
exanimate
مرده
lifeless
مرده
low-spirited
دل مرده
extinct
مرده
low spirited
دل مرده
six feet under
<idiom>
مرده
his heart sank
دل مرده شد
hearses
مرده کش
defunct
مرده
in the dust
مرده
deceased
مرده
hearse
مرده کش
vapid
مرده
out of play
توپ مرده
deadball
توپ مرده
dead ball
توپ مرده
death feigning
مرده نمایی
deadness
حالت مرده
death day
سال مرده
playing dead
مرده نمایی
death watch
پاسبان مرده
dull finish
رخده مرده
exanimate
دل مرده وبیروح
down with him
مرده باد
dull finish
کالیبر مرده
swelled
موج مرده
living corpse
مرده متحرک
death's head
جمجمه مرده
swell
موج مرده
idle turn
کلاف مرده
pah
مرده شور
parted
درگذشته مرده
morgues
مرده خانه
morgue
مرده خانه
stillbirths
مرده زاد
reliquiae
مرده ریگ
resurrection man
مرده دزد
resurrectionist
مرده دزد
saprophage
مرده خوار
stillbirth
مرده زاد
slaked lime
اهک مرده اهک مرده
non productive time
زمان مرده
necropsy
مرده نگری
idle wire
سیم مرده
inhumationist
مرده خاک کن
dead as a doornail
<idiom>
کاملا مرده
lyke wake
پاسبانی مرده در شب
murrain
گوشت مرده
necrolatry
مرده پرستی
necromania
مرده پرستی
necrophagous
مرده خور
necrophagous
مرده خوار
necrophilia
مرده گرایی
necrophobia
مرده هراسی
still born
مرده بدنیاامده
dead volume
حجم مرده
air slaked lime
اهک مرده
death mask
قیافه مرده
cremation
مرده سوزانی
cremations
مرده سوزانی
ground swell
موج مرده
autopsy
تشریح مرده
defunct
مرده درگذشته
autopsies
تشریح مرده
death masks
قیافه مرده
widower
مرد زن مرده
time lag
زمان مرده
widowers
مرد زن مرده
time lags
زمان مرده
dead soils
خاکهای مرده
dead band
نوار مرده
swells
موج مرده
blate
روح مرده
dead time
زمان مرده
dead as a d.
بکلی مرده
dead load
بار مرده
dead rise
فاصله مرده
dead space
فضای مرده
dead storage
حجم مرده
gallonage
فرفیت چیزی بر حسب گالن تعداد گالنی که فرفی گنجایش دارد
Shannon's Law
قانونی که بیشترین گنجایش محل اطلاعات را برای خط ارتباطی بیان کند
autopsies
تشریح نسج مرده
mortuary
مرده شوی خانه
necromimesis
خود مرده انگاری
mortuaries
مرده شوی خانه
aeropause
منطقه جوی مرده
He is not dead by any chance , is he ?
نکند مرده باشد ؟
still born
مرده زاییده شده
time lags
فاصله زمانی مرده
plague on it
مرده شورش ببرد
autopsy
تشریح نسج مرده
protoxlead
سنگ مرده مرتک
sequestrum
قسمت بافت مرده
death mask
ماسک صورت مرده
sloughy
شبیه پوست مرده
death masks
ماسک صورت مرده
Speak well of the dead .
<proverb>
پشت سر مرده بد نگو.
back lash eliminator
تعادل در مسیر مرده
cirerar yurn
فرف خاکستر مرده
gralloch
احشای گوزن مرده
inheritances
مرده ریگ وراثت
blast it
مرده شورش را ببرد
cadaveric
دارای رنگ مرده
departed
مرده درگذشته مرحوم
time lag
فاصله زمانی مرده
inheritance
مرده ریگ وراثت
funeral home
مرده شوی خانه
he seems to have died
ازقرارمعلوم مرده است
balefire
اتش مرده سوزانی
d. paleness
رنگ ارام مرده
dead-house
مرده شوی خانه
eloge
ستایش شخص مرده
microcomputer
اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
micro
اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
micros
اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
metagnosticism
عقیده باینکه اثبات هستی خدااز گنجایش علم بشر بیرون است
sciomantic
غیبگو از روی سایه مرده
palls
تابوت محتوی مرده حائل
prosector
تشریح کننده بدن مرده
deathy
مرگ نما مرده وار
palling
تابوت محتوی مرده حائل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com