English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
cellaret گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
Other Matches
crates صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
crate صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
bibulous باده دوست باده نوش
leprechaun جن کوچکی که هرکس انراگرفتارمیساخت گنجهای نهفته راپیدامیکرد
dress improver لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
improver لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
flies blow meat حشرات روی گوشت تخم میگذارند
epergne زیورشاخه دارکه دروسط میزغذاخوری میگذارند
cruet stand پایه تنگ هاوشیشه هاکه درسفره میگذارند
mortarboard کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
mortarboards کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
jobot توری یا چین چینی که برای ارایش درسینه بند زنانه میگذارند
dieresis دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
diaeresis دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
meringue سفیده تخم مرغ وشکر که روی شیرینی وکیک میگذارند نوعی کیک میوه دار
meringues سفیده تخم مرغ وشکر که روی شیرینی وکیک میگذارند نوعی کیک میوه دار
the juice of the grape باده
wine باده
wines باده
oenology باده شناسی
chalices جام باده
malt worm باده خور
libertines باده گساروعیاش
libertine باده گساروعیاش
canned مست باده
oenomeeter باده سنج
oenomel باده انگبینی
benders باده پرستی
chalice جام باده
bender باده پرستی
menad زن باده گسار
oenologist باده شناس
toper باده گسار
vinous flavour مزه باده
vinous ماننده باده
vinosity باده گساری
wino باده پرست
to drink wine باده نوشیدن
guzzler باده خور
guzzler باده خوار
maenad زن باده گسار
bacchvs رب النوع باده
bacchant باده پرست
rummer جام باده
quaffer باده گسار
wineshop باده فروشی
muscadine باده انگور مشک
Intoxicated with pride . مست باده غرور
puncheon بشکه یاخمره باده
wine bibber باده نوش میگسار
bacchanalia جشن باده گساری
sherry cobbler باده سفیداشپانی بالیمووقندوغیره
bacchus رب النوع شراب و باده
bacchantic وابسته به باده گساری
putlock تیر وتخته روی تخته بندی ساختمان که معماران پا روی ان میگذارند کف چوب بست
putlog تیر وتخته روی تخته بندی ساختمان که معماران پا روی ان میگذارند کف چوب بست
changelings بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
changeling بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
pledge بسلامتی کسی باده نوشیدن
pledge باده نوشی بسلامتی کسی
sangaree باده قرمز ادویه زده
barkeep باده فروش صاحب میکده
barkeeper باده فروش صاحب میکده
stum شیره انگور باده تازه
toasting باده نوشی بسلامتی کسی
magnum بطری که دو باده در ان جای گیرد
magnums بطری که دو باده در ان جای گیرد
pledged باده نوشی بسلامتی کسی
pledged بسلامتی کسی باده نوشیدن
toasts باده نوشی بسلامتی کسی
toasted باده نوشی بسلامتی کسی
toast باده نوشی بسلامتی کسی
greybeard کوزه سنگی برای باده
pledging بسلامتی کسی باده نوشیدن
pledging باده نوشی بسلامتی کسی
pledges بسلامتی کسی باده نوشیدن
bacchanal الههء باده وباده پرستی
pledges باده نوشی بسلامتی کسی
Mamihlapinatapai نگاهی که ۲ نفر با یکدیگر به اشتراک میگذارند که در آن هردو میخواهند و مایلند که طرف مقابل حرفی بزند ولی هیچ کدامشان نمیخواهند آغاز کنند.
bacchanalian وابسته به جشن باده گساری و شادمانی
supernaculum باده خوشگوارکه سزاوار تاته نوشیدن است
wine cooper کسیکه کارش جادادن یافروختن باده است
lachryma christi باده سرخ و شیرینی که درجنوب درست می کنند
poms یکجور باده سرخ رنگ که اصل ان فرانسه است
pom یکجور باده سرخ رنگ که اصل ان فرانسه است
therein دران
ithyphallic وابسته بصورت ذکر که درجشنهای BACCHUSدارگونه باده دست گرفته می بردند
thereabout دران حدود
offing دران نزدیکی ها
therabout دران حدود
slideway راهی که دران سر
it is not subject to review دران روا نیست
then انگاه دران هنگام
therewith دران هنگام بدانوسیله
nautch که دران رقاص میرقصند
swimming bath تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
pot liquor اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
i had no voice in that matter من دران قضیه رایی نداشتم
scrinium لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
errors slipped in اشتباهاتی دران راه یافت
polytony ایجادچند لحن دران واحد
thumbhole حفرهای که شست دران جابگیرد
thereis not a p of truth init ذرهای راستی دران نیست
polytonality ایجاد چندلحن دران واحد
mainstream مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
actinology دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
dripping pan فرفی که چکیده کباب دران میریزد
impressibly بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
oast کورهای که رازک را دران خشک می کنند
gill net دامی که چون ماهی دران بیافتد
dish wash ابی که دران فرف شسته باشند
deadfall دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
flashpoint درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashingpoint درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashpoints درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
dish water ابی که دران فرف شسته باشند
dry town شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
slugfest مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
book message نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
crematoriums کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
there is nothing in it چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
the bill defined his powers حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
effective beaten zone منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
crematoria کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
dies non روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
protoxide ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
heath زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
crematorium کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
vortex filament خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
heaths زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
ringthe bull بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
bearbaiting نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
polyandry اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
oxyhydrogen blowpipe بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
turbulent flow جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
coulisse ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
lyophobic دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
fence month ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
clearinghouse سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
isocracy حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
he is a proficient that art در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
the room was seated for 00 جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
mince pie نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
registers فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
mince pies نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
ready reckoner کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
vasculum کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
registering فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
catastasis بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
tragi comedy نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
tie in sales حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
jardiniere جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
indirect speech گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
polygram طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
register فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
pot pourri کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
pantechnicons نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
sachet بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
to prove an a اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
sachets بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
pantechnicon نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
paranoia or noea دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
handy dandy بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
group contracts قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
jumble shop دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
light trap اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
free on quay قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
fugues قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
fugue قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
wine does not a with me شراب بمن نمیسازد باده بمن سازگار نیست
wine seller میفروش باده فروش شراب فروش خمار
funeral home محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
marinade اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinaded اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinading اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
ex ship یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
portmark علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
marinades اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
ex quay یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
rigging position وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
dramatic monologue نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
ostensory فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
free trade شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
universal legacy وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
log rolling دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
delivered at frontier یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
hemophilia بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
open cycle reactor system سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
esturm مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
compound bending خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
positive economics شاخهای ازاقتصاد که دران پدیده هاانطوریکه وجود دارند موردبررسی قرارمیگیرند نه انطوریکه باید باشند
estrus مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
replenishing phase بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
fugal وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
vortex tube وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
grand larceny سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
boostrap operation عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
solarium اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com