English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English Persian
treasure گنجینه اندوختن گرامی داشتن
treasured گنجینه اندوختن گرامی داشتن
treasures گنجینه اندوختن گرامی داشتن
treasuring گنجینه اندوختن گرامی داشتن
Other Matches
cherish گرامی داشتن
to fondle to the heart گرامی داشتن
value گرامی داشتن
valuing گرامی داشتن
cherishing گرامی داشتن
cherished گرامی داشتن
cherishes گرامی داشتن
values گرامی داشتن
entertains سرگرم کردن گرامی داشتن
entertained سرگرم کردن گرامی داشتن
entertain سرگرم کردن گرامی داشتن
treasure گنجینه
thesauruses گنجینه
trove گنجینه
treasures گنجینه
thesaurus گنجینه
treasured گنجینه
treasury گنجینه
treasuring گنجینه
dear گرامی پرارزش
precious تصنعی گرامی
endearment گرامی کردن
endearments گرامی کردن
dearest گرامی پرارزش
dearer گرامی پرارزش
dears گرامی پرارزش
salt down اندوختن
piled اندوختن
pile اندوختن
accumulate اندوختن
to lay up اندوختن
save اندوختن
saved اندوختن
saves اندوختن
to put a way اندوختن
store اندوختن
hive اندوختن
storing اندوختن
lay in اندوختن
salt away اندوختن
roll up اندوختن
accumulates اندوختن
accumulating اندوختن
acquire اندوختن
put by اندوختن
to bunker در انبار اندوختن
reserve اندوختن اندوخته
to a knowledge دانش اندوختن
reserving اندوختن اندوخته
to coffer در صندوق اندوختن
reserves اندوختن اندوخته
lay down خریدن و اندوختن
to scratch up بسختی اندوختن
acquisitiveness حس اندوختن مال
store اندوختن انبار کردن
to make a pile پول بسیار اندوختن
acquires حاصل کردن اندوختن
storing اندوختن انبار کردن
acquiring حاصل کردن اندوختن
to save for something پس انداز کردن [اندوختن ] برای چیزی
chrematistic پول جمع کن مربوط به اندوختن مال
refinances تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinancing تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinanced تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinance تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
wanted کم داشتن
possessing داشتن
to go hot تب داشتن
lackvt کم داشتن
lacked کم داشتن
doubt شک داشتن
possess داشتن
redolence بو داشتن
possesses داشتن
to be feverish تب داشتن
to be in a f. تب داشتن
to have f. تب داشتن
having داشتن
have داشتن
doubts شک داشتن
doubting شک داشتن
doubted شک داشتن
bears در بر داشتن
relieve داشتن
relieves داشتن
to hold داشتن
bear داشتن
to have داشتن
owns داشتن
bear در بر داشتن
owning داشتن
owned داشتن
relieving داشتن
bears داشتن
own داشتن
to possess داشتن
lack کم داشتن
to hold a meeting داشتن
intercommon داشتن
monogyny داشتن یک زن
want کم داشتن
to have possession of داشتن
lacks کم داشتن
abhor تنفر داشتن از
last دوام داشتن
abhor بیم داشتن از
to take part [in] شرکت داشتن [در]
imported اهمیت داشتن
lasted دوام داشتن
lasts دوام داشتن
bestows ارزانی داشتن
bestowed ارزانی داشتن
abhorring تنفر داشتن از
abhors تنفر داشتن از
bestow ارزانی داشتن
spared دریغ داشتن
bestowing ارزانی داشتن
abhorred تنفر داشتن از
outclasses برتری داشتن بر
declares افهار داشتن
declare افهار داشتن
desiring میل داشتن
desires میل داشتن
represents نمایندگی داشتن
liaising رابطه داشتن
represented نمایندگی داشتن
requiring لازم داشتن
requires لازم داشتن
required لازم داشتن
declaring افهار داشتن
may امکان داشتن
like دوست داشتن
outclassed برتری داشتن بر
outclass برتری داشتن بر
minds در نظر داشتن
minds تصمیم داشتن
minding در نظر داشتن
minding تصمیم داشتن
mind در نظر داشتن
mind تصمیم داشتن
likes دوست داشتن
liked دوست داشتن
require لازم داشتن
affects تمایل داشتن
fluctuate نوسان داشتن
debts بدهی داشتن
debt بدهی داشتن
spare دریغ داشتن
importing اهمیت داشتن
import اهمیت داشتن
raises برپا داشتن
raise برپا داشتن
suspends معوق داشتن
suspending معوق داشتن
fluctuated نوسان داشتن
fluctuates نوسان داشتن
confide اعتماد داشتن به
affects دوست داشتن
affect تمایل داشتن
represent نمایندگی داشتن
affect دوست داشتن
rolls تلاطم داشتن
rolled تلاطم داشتن
roll تلاطم داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com