English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 121 (7 milliseconds)
English Persian
pig's wash گنداب اشپزخانه که به خوکان میدهند
Other Matches
pigwash گنداب اشپزخانه که بخوکان میدهند
hogwash گنداب اشپزخانه
central pastry kitchen اشپزخانه ثابت پادگانی اشپزخانه غیر صحرایی
sealery پرورشگاه خوکان ابی
swinery پرورشگاه یا جایگاه خوکان
pigwash گنداب
pig's wash گنداب
slops گنداب
sewer گنداب رو
bog گنداب
bogs گنداب
sewers گنداب
cesspipe گنداب رو
sewers گنداب رو
sewage گنداب
sewer گنداب
bilge water گنداب کشتی
bige water گنداب کشتی
sewarage انتقال گنداب
sullage زباله گنداب
the fleet گنداب روسرپوشیده که برودخانه تامزمیریزد
bilgy دارای بوی گنداب کشتی
cookery اشپزخانه
galley اشپزخانه
kitchens اشپزخانه
kitchen اشپزخانه
cook hole اشپزخانه
roll kitchen اشپزخانه متحرک
kitchenware فروف اشپزخانه
galley اشپزخانه قایق
kitchenette اشپزخانه کوچک
galley اشپزخانه کشتی
cook house اشپزخانه اردو
kitchen stuff لوازم اشپزخانه
field kitchen اشپزخانه صحرایی
utensils لوازم اشپزخانه
utensil لوازم اشپزخانه
caboose اشپزخانه کشتی
cook of mess نوبتچی اشپزخانه
cook house اشپزخانه کشتی
kitchenettes اشپزخانه کوچک
diet kitchen اشپزخانه بیماران فقیر
kitchen utensils فروف واسباب اشپزخانه
culinary مربوط به اشپزخانه اشپخانهای
dressers میز یاقفسه اشپزخانه
dresser میز یاقفسه اشپزخانه
sinks دست شویی اشپزخانه
sink دست شویی اشپزخانه
kitchen cabinet اشکاف یا گنجه مخصوص فروف اشپزخانه
scullery جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
chuck wagon واگن اشپزخانه و وسایل اشپزی ترن
sculleries جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
When will be supper? کی شام میدهند؟
unashamed افرادیکهکارهایعجیبانجام میدهند
guard cell گیاهی را تشکیل میدهند
slop غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopped غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopping غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
they give it a good scrub خوب انرا مالش میدهند
handbill اعلانی که بدست مردم میدهند
foy سوری که بخاطر مسافرت میدهند
boarding houses جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
handbills اعلانی که بدست مردم میدهند
spadework کاری که با بیل انجام میدهند
boarding house جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
scullery اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
sculleries اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
loving cup پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
these cloud promise rain این ابرها خبر از بارندگی میدهند
vouchee کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند
console table میزی که پایههای کج داردوبه دیوارتکیه میدهند
goffer اهنی که باان توری راچین میدهند
sea pass پروانه عبور که به کشتی بی طرف میدهند
haematogen دارویی که برای چاره کم خونی میدهند
communicant اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
tine دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
impo کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند
fascicle دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fascicule دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fasciculus دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
communicants اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
wedding cake کلوچهای که در عروسی به مهمانان میدهند و برای دوستانی ....میفرستند
page of presence لقب هایی که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
aquariums شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquarium شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquaria شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
corody لباس وغذا وغیره که موسسات خیریه به محتاجان میدهند
coffee-table books کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
long pull اضافه پیمانهای که درنوشابه خانه ها برای جلب مشتریان میدهند
coffee-table book کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
mezereum پوست ماذریون که در داروسازی برای اوردن خوی و پیشاب میدهند
bread-board تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
resolutions بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
bread-boards تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
resolution بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
page of bonour لقب هایی است که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
trading stamp تمبریکه برای تشویق در مقابل خرید کالا بخریدار میدهند
music stands میزی که نت های موسیقی را روی آن گذاشته و جلو نوازنده قرار میدهند
pantechnicon نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
letter card کاغذ پستی تا شده که لبههای چسب دارانرابهم چسبانده به پست میدهند
pantechnicons نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
grillage شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
ostensorium فرف سیمین ی زرینی که هنگام عشاربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
airing cupboard قفسه یا کمدی که لباسهای شسته شده را برای خشک شدن در آن قرار میدهند
decisions جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
ostensory فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
Boxing Day اولین روز کار بعد از عید کریسمس که طی آن به پستچی و کارمند و غیره هدیه میدهند
monstrance فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
actuating horns اهرمهایی که کابلهای کنترل به انهامتصل شده و توسط انها سطوح فرامین را حرکت میدهند
decision جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
out of step دو یا چند سری پالسهای دیجیتال یا سایر پدیدههای ناپیوسته با فرکانسهای یکسان که در زمانهای متفاون رخ میدهند
crop mark در نرم افزار DTP علامتهای چاپ شده که لبه کاغذ یا تصویر را نشان میدهند و امکان برش دقیق می دهند
curie point دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
every cloud has a silver lining <idiom> [خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
mountains witness کوه هاهم گواهی میدهند حتی کوه ها.......
mess sergeant گروهبان اشپزخانه گروهبان غذا
liquidity trap سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
cambridge equation نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
permalloy خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
ecotype بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com