Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
certificate of measurement
گواهی اندازه و ابعاد
Other Matches
probate
گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
eyewitnesses
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitness
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
stock certificate
گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
eye-witnesses
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
dimensions
ابعاد
dimension
ابعاد
rug sizes
ابعاد فرش
constructional dimension
ابعاد ساختمان
format
ابعاد و چهارچوب فرش
girth
قطر شکم ابعاد
multidimensional
دارای ابعاد متعدد
girths
قطر شکم ابعاد
isodiametric
دارای ابعاد مساوی
irregular polygon
شی گرافیکی که ابعاد یکسان دارد
size
ابعاد فیزیکی یک تصویر یا شی یا صفحه
sizes
ابعاد فیزیکی یک تصویر یا شی یا صفحه
dimension stock
چوب سختی که به ابعاد معینی تبدیل شده
dimension stone
سنگ ساختمانی که به ابعاد معین بریده شده است
certifies
تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certify
تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying
تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
tolerance
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
tolerances
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
soft tooling
ابزاری که ابعاد ان معمولا تاحد کمی قابل تنظیم است
angle
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angles
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
zahn cup
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
If the cap fit,wear it.
<proverb>
اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
typefaces
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
analog
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter
روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analogues
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogue
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
processor
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage
اندازه گیر اندازه گرفتن
gage
اندازه وسیله اندازه گیری
size
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
figural rug
[pictorial]
فرش تصویری
[در این نوع بافت چهره انسان و یا مناظر قسمت اصلی فرش را تشکیل داده و معمولا در ابعاد کوچک بافته می شود.]
measure
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
medallion
ترنج
[نقش اصلی که در مرکز فرش قرار گرفته و در طرح لچک ترنج به ابعاد و اشکال مختلف مانند الماسی، خورشیدی، شش وجهی، و بیضی بافته می شود.]
ppi gauge
معیار سنجش استاندارد بار معیار سنجش ابعاد استانداردبستههای پستی
motif
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
gauge
اندازه اندازه گیر
gauged
اندازه اندازه گیر
gauges
اندازه اندازه گیر
witnessing
گواهی
warranting
گواهی
oral evidence
گواهی
depositions
گواهی
warrants
گواهی
deposition
گواهی
warranted
گواهی
warrant
گواهی
legalization
گواهی
certification
گواهی
testimonies
گواهی
mark
گواهی
reference
[testimonial]
گواهی
report
گواهی
witness
گواهی
attestation
گواهی
witnessed
گواهی
grade
گواهی
certificate
[official document]
گواهی
evidence
گواهی
attestation
گواهی
testimony
گواهی
certificates
گواهی
certificate
گواهی
witnesses
گواهی
Afshar design
طرح افشاری
[ابعاد فرش مربع شکل بوده و بیشتر در فارس و کرمان با زمینه کف ساده صورتی و نارنجی بوجود آمده و لچک و ترنج و قندیل بکار رفته در طرح با استفاده از خطوط هندسی بافته می شوند]
certifier
گواهی کننده
attesting
گواهی دادن
certify
گواهی کردن
attested
گواهی دادن
quality certificate
گواهی کیفیت
certifies
گواهی کردن
qualifying certificate
گواهی صلاحیت
witness
گواهی دادن
health certificate
گواهی بهداشت
attest
گواهی دادن
licensing
گواهی نامه
evidence
ملاک گواهی
testify
گواهی دادن
witnessed
گواهی دادن
attests
گواهی دادن
witnesses
گواهی دادن
interim certificates
گواهی موقت
insurance certificate
گواهی بیمه
license
گواهی نامه
depositions
گواهی کتبی
inspection certificate
گواهی نظارت
inspection certificate
گواهی بازرسی
depose
گواهی دادن
deposes
گواهی دادن
deposing
گواهی دادن
deposition
گواهی کتبی
certificate
گواهی نامه
certificate of damage
گواهی خسارت
certificate of death
گواهی فوت
certificate of deposit
گواهی سپرده
certificate of health
گواهی بهداشت
certificate of inspection
گواهی بازرسی
call in evidence
گواهی خواستن از
certificate of measurement
گواهی مقدار
birth certificate
گواهی تولد
certificate of measurement
گواهی وزن
certificate of origin
گواهی مبدا
certificate of origin
گواهی مبداء
certificate of compliance
گواهی تطبیق
certificate of analysis
گواهی بررسی
certificate of a doctor
گواهی پزشک
warrants
گواهی حکم
warrants
گواهی کردن
certificates
گواهی نامه
warranting
گواهی حکم
warranting
گواهی کردن
warranted
گواهی حکم
warranted
گواهی کردن
warrant
گواهی حکم
warrant
گواهی کردن
call to witness
گواهی خواستن از
certificate of quality
گواهی کیفیت
bear witness
گواهی دادن
certified
گواهی شده
certified check
چک گواهی شده
deponent
گواهی نویس
affiant
گواهی نویس
false evidence
گواهی کدب
false testimony
گواهی کذب
witnessing
گواهی دادن
testimonial
گواهی نامه
testimonials
گواهی نامه
certification
گواهی کردن
back letter
گواهی تضمین
certificating of quantity
گواهی کمیت
certificate of quantity
گواهی کمیت
certificate of quantity
گواهی مقدار
certificate of receipt
گواهی رسید
certificate of receipt
گواهی وصول
certificate of survey
گواهی بازرسی
certificate of survey
گواهی بازدید
certificate of weight
گواهی وزن
bear testimony
گواهی دادن
certifying
گواهی کردن
warrantable
قابل گواهی
treasury warrant
گواهی خزانه
testifying
گواهی دادن
death certificates
گواهی فوت
speak well for
گواهی دادن
to bear testimony
گواهی دادن
clean bill of health
<idiom>
گواهی سلامتی
to bear witness
گواهی دادن
death certificate
گواهی فوت
testified
گواهی دادن
testifies
گواهی دادن
testis
تخم گواهی
bill of health
گواهی تندرستی
to call in evidence
گواهی خواستن از
bill of health
گواهی بهداشت
stream gaging
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
moment of momentum
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
angular momentum
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
Loo sanpra
[منطقه ای در چین که در آن یک فرش کوچک در ابعاد یک متر در یک متر با رنگ های قرمز، زرد، سیاه و آبی به دست آمده است و عمری بین هزار و هفتصد پانزده تا دو هزار و دویست و نود سال دارد.]
attestor
گواهی دهنده گواه
subscriping witness
گواهی کننده سند
give evidence of
گواهی دادن در مورد
certificate of deposits
گواهی نامه سپرده
to call any one in testimony
از کسی گواهی خواستن
to give evidence before the court
در دادگاه گواهی دادن
certificate of exclusive inheritance
گواهی انحصار وراثت
certificate of deposit
گواهی پول سپرده
certificates
گواهی صادر کردن
taking of evidence
شنوایی گواهی
[حقوق]
presaging
گواهی دادن بر خبردادن از
marriage lines
گواهی نامه عروسی
certificate
گواهی صادر کردن
bill of health
گواهی صحت مزاج
presaged
گواهی دادن بر خبردادن از
perjures
گواهی دروغ دادن
perjuring
گواهی دروغ دادن
packing note
گواهی بسته بندی
d. certificate
گواهی نامه مرخصی
vindicable
قابل گواهی واثبات
cover note
گواهی بیمه نامه
scrip
گواهی نامه موقت
hearing of evidence
شنوایی گواهی
[حقوق]
perjure
گواهی دروغ دادن
false witness
گواهی یاشهادت دروغ
share certificate
گواهی مالکیت سهام
notarization
گواهی محضری و رسمی
notice of non payment
گواهی عدم پرداخت
presages
گواهی دادن بر خبردادن از
cover note
گواهی پوشش بیمه
notice of dishonour
گواهی عدم پرداخت
presage
گواهی دادن بر خبردادن از
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com