Dictiornary-Farsi | گواهی خزانه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
treasury warrant	گواهی خزانه


Other Matches

probate	گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
eye-witnesses	گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitnesses	گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitness	گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
stock certificate	گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
certify	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifies	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
repertoire	خزانه
reservoir	خزانه
reservoirs	خزانه
treasury	خزانه
repertory	خزانه
thesaurus	خزانه
warison	خزانه
storage	خزانه
depository	خزانه
thesauruses	خزانه
treasuring	خزانه
treasures	خزانه
treasured	خزانه
treasure trove	خزانه
Exchequer	خزانه
fisk	خزانه
magazines	خزانه
magazine	خزانه
treasure	خزانه
treasurership	خزانه داری
treasury bill	اسناد خزانه
necks	خزانه فشنگ
bursary	خزانه داری
treasury securities	اسناد خزانه
the public purse	خزانه ملی
treasury bills	اسناد خزانه
treasury bonds	اسناد خزانه
quaestor	خزانه دار
neck	خزانه فشنگ
Exchequer	خزانه داری
chambers	خزانه لوله
pursed	وجوهات خزانه
questor	خزانه دار
chamber	خزانه لوله
purse	وجوهات خزانه
purses	وجوهات خزانه
storage level	تراز خزانه
pursing	وجوهات خزانه
bursaries	خزانه داری
behavior repertoire	خزانه رفتار
chamberlain	خزانه دار
receivers	جعبه خزانه
receiver	جعبه خزانه
magazine	خزانه فشنگ
great chamberlain	خزانه دار کل
magazines	خزانه فشنگ
government treasury	خزانه دولت
fisk	خزانه داری
coffer	خزانه وجوه
coffers	خزانه وجوه
fisc	خزانه کشور
chamberlains	خزانه دار
vesturer	خزانه دار
tree farm	خزانه درخت
tresury general	خزانه داری کل
treasurers	خزانه دار
treasurer	خزانه دار
treasury	خزانه داری
treasury	گنج خزانه
Chancellors of the Exchequer	وزیر خزانه داری
over and under	تفنگ دو لوله دو خزانه
magazine gun or rifle	تفنگ خزانه دار
Chancellor of the Exchequer	وزیر خزانه داری
magazine gun	تفنگ خزانه دار
chest	تابوت خزانه داری
procurator general	کفیل خزانه داری
chests	تابوت خزانه داری
bursar	صندوقدار خزانه دار
bursars	صندوقدار خزانه دار
leakage	به خزانه وارد نمیشود
chamber	خزانه فشنگ در اسلحه
chambers	خزانه فشنگ در اسلحه
leakages	به خزانه وارد نمیشود
Exchequer	مالیه خزانه دار پادشاهی
Treasury Department	اداره خزانه داری [ در آمریکا]
treasury note	اسکناس صادره از طرف خزانه
treasurers	مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
treasurer	مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
reference [testimonial]	گواهی
testimony	گواهی
attestation	گواهی
certificate [official document]	گواهی
evidence	گواهی
testimonies	گواهی
grade	گواهی
mark	گواهی
certification	گواهی
witnesses	گواهی
witnessing	گواهی
attestation	گواهی
witnessed	گواهی
witness	گواهی
certificate	گواهی
legalization	گواهی
warrant	گواهی
warrants	گواهی
warranting	گواهی
oral evidence	گواهی
warranted	گواهی
certificates	گواهی
report	گواهی
deposition	گواهی
depositions	گواهی
multipe expansion of credit	استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
certification	گواهی کردن
certificate of origin	گواهی مبداء
certificate of measurement	گواهی وزن
certificate of origin	گواهی مبدا
certificate of measurement	گواهی مقدار
certificate of quality	گواهی کیفیت
certificate of quantity	گواهی کمیت
certificating of quantity	گواهی کمیت
certificate of survey	گواهی بازدید
certificate of survey	گواهی بازرسی
certificate of receipt	گواهی وصول
certificate of receipt	گواهی رسید
certificate of quantity	گواهی مقدار
certificate of weight	گواهی وزن
certificate of inspection	گواهی بازرسی
certified check	چک گواهی شده
inspection certificate	گواهی نظارت
insurance certificate	گواهی بیمه
interim certificates	گواهی موقت
clean bill of health <idiom>	گواهی سلامتی
warrantable	قابل گواهی
to call in evidence	گواهی خواستن از
to bear witness	گواهی دادن
to bear testimony	گواهی دادن
testis	تخم گواهی
speak well for	گواهی دادن
inspection certificate	گواهی بازرسی
certifier	گواهی کننده
deponent	گواهی نویس
false evidence	گواهی کدب
false testimony	گواهی کذب
quality certificate	گواهی کیفیت
health certificate	گواهی بهداشت
qualifying certificate	گواهی صلاحیت
certificate of health	گواهی بهداشت
certify	گواهی کردن
certificate	گواهی نامه
deposing	گواهی دادن
deposes	گواهی دادن
depose	گواهی دادن
certificates	گواهی نامه
evidence	ملاک گواهی
licensing	گواهی نامه
testimonial	گواهی نامه
testimonials	گواهی نامه
witness	گواهی دادن
witnessed	گواهی دادن
attest	گواهی دادن
warrants	گواهی حکم
certified	گواهی شده
warrant	گواهی کردن
warrant	گواهی حکم
certifies	گواهی کردن
warranted	گواهی کردن
warranted	گواهی حکم
warranting	گواهی کردن
warranting	گواهی حکم
attests	گواهی دادن
attesting	گواهی دادن
warrants	گواهی کردن
attested	گواهی دادن
witnesses	گواهی دادن
bill of health	گواهی بهداشت
call to witness	گواهی خواستن از
call in evidence	گواهی خواستن از
birth certificate	گواهی تولد
bear witness	گواهی دادن
bear testimony	گواهی دادن
back letter	گواهی تضمین
testified	گواهی دادن
death certificates	گواهی فوت
certificate of deposit	گواهی سپرده
death certificate	گواهی فوت
certificate of death	گواهی فوت
bill of health	گواهی تندرستی
certificate of damage	گواهی خسارت
certificate of compliance	گواهی تطبیق
certificate of analysis	گواهی بررسی
certificate of a doctor	گواهی پزشک
certifying	گواهی کردن
testifies	گواهی دادن
deposition	گواهی کتبی
license	گواهی نامه
testifying	گواهی دادن
depositions	گواهی کتبی
testify	گواهی دادن
witnessing	گواهی دادن
affiant	گواهی نویس