English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
certificate of measurement گواهی مقدار
certificate of quantity گواهی مقدار
Other Matches
probate گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
eyewitness گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitnesses گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
stock certificate گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
eye-witnesses گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
sets 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tabled استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
certify تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifies تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
dosage مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosages مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
law of demand براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
bandwidth در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
warrants گواهی
warranting گواهی
attestation گواهی
certificate گواهی
certificates گواهی
warranted گواهی
depositions گواهی
certification گواهی
deposition گواهی
warrant گواهی
certificate [official document] گواهی
attestation گواهی
oral evidence گواهی
witness گواهی
evidence گواهی
grade گواهی
report گواهی
reference [testimonial] گواهی
mark گواهی
witnessed گواهی
legalization گواهی
witnessing گواهی
testimony گواهی
testimonies گواهی
witnesses گواهی
insurance certificate گواهی بیمه
certificating of quantity گواهی کمیت
certificate of weight گواهی وزن
to bear testimony گواهی دادن
certificate of receipt گواهی رسید
certificate of survey گواهی بازدید
certificate of receipt گواهی وصول
attest گواهی دادن
speak well for گواهی دادن
certificate of survey گواهی بازرسی
testis تخم گواهی
interim certificates گواهی موقت
evidence ملاک گواهی
inspection certificate گواهی نظارت
false evidence گواهی کدب
deposes گواهی دادن
certifies گواهی کردن
quality certificate گواهی کیفیت
deposing گواهی دادن
deponent گواهی نویس
attests گواهی دادن
attested گواهی دادن
attesting گواهی دادن
depositions گواهی کتبی
false testimony گواهی کذب
certification گواهی کردن
inspection certificate گواهی بازرسی
health certificate گواهی بهداشت
license گواهی نامه
licensing گواهی نامه
certified check چک گواهی شده
certifier گواهی کننده
certifying گواهی کردن
certify گواهی کردن
qualifying certificate گواهی صلاحیت
deposition گواهی کتبی
to bear witness گواهی دادن
testimonial گواهی نامه
testify گواهی دادن
certificate گواهی نامه
warrants گواهی حکم
warrants گواهی کردن
warranting گواهی حکم
warranting گواهی کردن
warranted گواهی حکم
warranted گواهی کردن
warrant گواهی حکم
warrant گواهی کردن
affiant گواهی نویس
certified گواهی شده
back letter گواهی تضمین
death certificate گواهی فوت
certificates گواهی نامه
testimonials گواهی نامه
witness گواهی دادن
bill of health گواهی بهداشت
bill of health گواهی تندرستی
witnessed گواهی دادن
witnesses گواهی دادن
witnessing گواهی دادن
death certificates گواهی فوت
depose گواهی دادن
certificate of inspection گواهی بازرسی
testified گواهی دادن
certificate of health گواهی بهداشت
certificate of quality گواهی کیفیت
certificate of deposit گواهی سپرده
certificate of death گواهی فوت
testifying گواهی دادن
certificate of quantity گواهی کمیت
certificate of origin گواهی مبداء
certificate of origin گواهی مبدا
to call in evidence گواهی خواستن از
certificate of measurement گواهی وزن
treasury warrant گواهی خزانه
testifies گواهی دادن
certificate of a doctor گواهی پزشک
call in evidence گواهی خواستن از
certificate of analysis گواهی بررسی
certificate of compliance گواهی تطبیق
certificate of damage گواهی خسارت
birth certificate گواهی تولد
bear witness گواهی دادن
warrantable قابل گواهی
call to witness گواهی خواستن از
clean bill of health <idiom> گواهی سلامتی
bear testimony گواهی دادن
false witness گواهی یاشهادت دروغ
give evidence of گواهی دادن در مورد
certificates گواهی صادر کردن
certificate of measurement گواهی اندازه و ابعاد
presaging گواهی دادن بر خبردادن از
attestor گواهی دهنده گواه
presages گواهی دادن بر خبردادن از
d. certificate گواهی نامه مرخصی
certificate گواهی صادر کردن
certificate of deposit گواهی پول سپرده
presage گواهی دادن بر خبردادن از
cover note گواهی پوشش بیمه
cover note گواهی بیمه نامه
certificate of deposits گواهی نامه سپرده
certificate of exclusive inheritance گواهی انحصار وراثت
perjure گواهی دروغ دادن
perjures گواهی دروغ دادن
perjuring گواهی دروغ دادن
presaged گواهی دادن بر خبردادن از
marriage lines گواهی نامه عروسی
packing note گواهی بسته بندی
to call any one in testimony از کسی گواهی خواستن
hearing of evidence شنوایی گواهی [حقوق]
share certificate گواهی مالکیت سهام
scrip گواهی نامه موقت
notice of dishonour گواهی عدم پرداخت
notice of non payment گواهی عدم پرداخت
vindicable قابل گواهی واثبات
notarization گواهی محضری و رسمی
to give evidence before the court در دادگاه گواهی دادن
bill of health گواهی صحت مزاج
subscriping witness گواهی کننده سند
taking of evidence شنوایی گواهی [حقوق]
test شهادت گواهی بازرسی کردن
docl pass گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
attestation امضاکسی را گواهی کردن تصدیق
caption گواهی مندرج درروی سند
bankrupts certificate گواهی نامه اعاده حیثیت
clean bill of health گواهی نامه بهداشت کشتی
certified copy رونوشت گواهی رسمی شده
depone عزل نمودن گواهی دادن
taking of evidence پذیرش سند و گواهی [حقوق]
hearing of evidence پذیرش سند و گواهی [حقوق]
tests شهادت گواهی بازرسی کردن
tested شهادت گواهی بازرسی کردن
captions گواهی مندرج درروی سند
To authenticate a signature. تصدیق امضاکردن ( گواهی امضاء )
testamur گواهی نامه گذراندن امتحانات
grant probate of a will صحت وصیتنامهای را گواهی کردن
in witness whereof برای گواهی مراتب بالا
to give evdience گواهی دادن مدرک بودن از
testimonialize گواهی نامه یا رضایت دادن
I hereby certify that …. بدینوسیله تصدیق ( گواهی ) می نمایم که …
perjury سوگند شکنی گواهی دروغ
probate رونوشت گواهی شده وصیت نامه
matricula دفتر ثبت گواهی نامه نویسی
vouchee کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند
checksum آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
estreat رونوشت گواهی شده پیش نویس دادگاه
internal evidence مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
floater گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com