Total search result: 201 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
clean bill of health |
گواهی نامه بهداشت کشتی |
|
|
Other Matches |
|
certificate of health |
گواهی بهداشت |
bill of health |
گواهی بهداشت |
health certificate |
گواهی بهداشت |
probate |
گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه |
bill of health |
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود |
credential |
گواهی نامه اعتبار نامه |
licensing |
گواهی نامه |
testimonials |
گواهی نامه |
testimonial |
گواهی نامه |
license |
گواهی نامه |
certificate |
گواهی نامه |
certificates |
گواهی نامه |
d. certificate |
گواهی نامه مرخصی |
cover note |
گواهی بیمه نامه |
certificate of deposits |
گواهی نامه سپرده |
marriage lines |
گواهی نامه عروسی |
scrip |
گواهی نامه موقت |
bankrupts certificate |
گواهی نامه اعاده حیثیت |
testamur |
گواهی نامه گذراندن امتحانات |
testimonialize |
گواهی نامه یا رضایت دادن |
matricula |
دفتر ثبت گواهی نامه نویسی |
probate |
رونوشت گواهی شده وصیت نامه |
floater |
گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن |
docl pass |
گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود |
packet boat |
کشتی نامه بر |
bill of lading |
بار نامه کشتی |
bareboat charter |
ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان |
stock certificate |
گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم |
eyewitnesses |
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین |
eye-witnesses |
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین |
eyewitness |
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین |
chater party |
اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری |
topgallant |
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی |
hygiene |
بهداشت |
hygienics |
بهداشت |
health |
بهداشت |
sanitary engineering |
مهندسی بهداشت |
sanitarily |
از لحاظ بهداشت |
insanitation |
فقدان بهداشت |
social hygiene |
بهداشت اجتماعی |
hygienics |
علم بهداشت |
hygienically |
مطابق بهداشت |
social health |
بهداشت اجتماعی |
hygienist |
متخصص بهداشت |
hygeist |
بهداشت دان |
hygeist |
متخصص بهداشت |
Health physics |
بهداشت پرتوی |
The Physics of Radiation Protection |
بهداشت پرتوی |
The Physics of Radiation Protection |
فیزیک بهداشت |
public health |
بهداشت همگانی |
mental hygiene |
بهداشت روانی |
Health physics |
فیزیک بهداشت |
hygiene |
علم بهداشت |
mental health |
بهداشت روانی |
health insurance |
بیمه بهداشت |
post script |
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد |
letter of intent |
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله |
certifying |
تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن |
certifies |
تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن |
certify |
تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن |
pourparler |
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن |
pourparley |
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن |
cryptoparts |
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه |
world health organization |
سازمان بهداشت جهانی |
The health authorities . |
مقامات اداره بهداشت |
pedology |
مبحث بهداشت کودکان |
sanitation |
مراعات اصول بهداشت بهسازی |
to keep one's health |
موافب بهداشت خود بودن |
libelling |
هجو نامه یا توهین نامه افترا |
libelled |
هجو نامه یا توهین نامه افترا |
libeling |
هجو نامه یا توهین نامه افترا |
libeled |
هجو نامه یا توهین نامه افترا |
libels |
هجو نامه یا توهین نامه افترا |
libel |
هجو نامه یا توهین نامه افترا |
flight sister |
افسر مسئول بهداشت و تغذیه هواپیما |
sanitarian |
کارشناس بهداشتی جانبدار بهداشت همگانی |
constitutionalize |
برای بهداشت مزاج گردش کردن |
hygeian |
وابسته به دارگونهء تندرستی مربوط به رب النوع صحت بهداشت |
certificates |
رضایت نامه شهادت نامه |
written agreement |
موافقت نامه پیمان نامه |
affidavits |
شهادت نامه قسم نامه |
certificate |
رضایت نامه شهادت نامه |
scupper |
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی |
scuppers |
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی |
scuppering |
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی |
scuppered |
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی |
ship's manifest |
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی |
load line |
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد |
respondentia |
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود |
hawse |
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه |
carry ship |
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد |
waterline |
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب |
keels |
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن |
keel |
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن |
embarkation |
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو |
supercargo |
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود |
dan runner |
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر |
gunroom |
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی |
lazar housek |
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی |
usura maritima |
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است |
the vessel was put a bout |
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند |
to a. letter |
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان |
windjammer |
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی |
testacy |
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه |
quarterdeck |
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره |
quarterdecks |
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره |
yaw |
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان |
yawed |
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان |
sailboats |
کشتی بادبانی کشتی بادی |
overboard |
از کشتی بدریا روی کشتی |
sailboat |
کشتی بادبانی کشتی بادی |
piracy |
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره |
cartel ship |
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی |
free on boand |
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی |
mark |
گواهی |
grade |
گواهی |
evidence |
گواهی |
certificate [official document] |
گواهی |
testimonies |
گواهی |
certificates |
گواهی |
attestation |
گواهی |
reference [testimonial] |
گواهی |
report |
گواهی |
oral evidence |
گواهی |
depositions |
گواهی |
witnessing |
گواهی |
witnesses |
گواهی |
deposition |
گواهی |
witnessed |
گواهی |
attestation |
گواهی |
testimony |
گواهی |
witness |
گواهی |
legalization |
گواهی |
certification |
گواهی |
warranting |
گواهی |
warrants |
گواهی |
warranted |
گواهی |
warrant |
گواهی |
certificate |
گواهی |
orthodromy |
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی |
semi naufragium |
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی |
orthodromics |
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی |
certifier |
گواهی کننده |
attests |
گواهی دادن |
testifying |
گواهی دادن |
death certificate |
گواهی فوت |
death certificates |
گواهی فوت |
witnessed |
گواهی دادن |
certified check |
چک گواهی شده |
certification |
گواهی کردن |
depositions |
گواهی کتبی |
deposition |
گواهی کتبی |
bear testimony |
گواهی دادن |
witness |
گواهی دادن |
certificating of quantity |
گواهی کمیت |
witnesses |
گواهی دادن |
evidence |
ملاک گواهی |
warrant |
گواهی کردن |
warranting |
گواهی کردن |
warranted |
گواهی حکم |
warranted |
گواهی کردن |
warrant |
گواهی حکم |
clean bill of health <idiom> |
گواهی سلامتی |
qualifying certificate |
گواهی صلاحیت |
quality certificate |
گواهی کیفیت |
warrantable |
قابل گواهی |
deponent |
گواهی نویس |
certified |
گواهی شده |
bill of health |
گواهی تندرستی |
warranting |
گواهی حکم |
false testimony |
گواهی کذب |
warrants |
گواهی کردن |
certifies |
گواهی کردن |
certify |
گواهی کردن |
interim certificates |
گواهی موقت |
insurance certificate |
گواهی بیمه |
speak well for |
گواهی دادن |
certifying |
گواهی کردن |
inspection certificate |
گواهی نظارت |
inspection certificate |
گواهی بازرسی |
back letter |
گواهی تضمین |
warrants |
گواهی حکم |
false evidence |
گواهی کدب |
certificate of weight |
گواهی وزن |
attested |
گواهی دادن |
to bear witness |
گواهی دادن |
certificate of deposit |
گواهی سپرده |
bear witness |
گواهی دادن |
attesting |
گواهی دادن |
deposes |
گواهی دادن |
certificate of measurement |
گواهی مقدار |
certificate of measurement |
گواهی وزن |
certificate of death |
گواهی فوت |
to call in evidence |
گواهی خواستن از |
certificate of damage |
گواهی خسارت |
treasury warrant |
گواهی خزانه |
call to witness |
گواهی خواستن از |
call in evidence |
گواهی خواستن از |
depose |
گواهی دادن |
deposing |
گواهی دادن |