Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 92 (6 milliseconds)
English
Persian
eye witness
گواه عینی
eye-witness
گواه عینی
eye witness
گواه عینی
eyewitness
گواه عینی
Search result with all words
eye-witnesses
شاهد عینی گواه خوددیده
eyewitness
شاهد عینی گواه خوددیده
eyewitnesses
شاهد عینی گواه خوددیده
Other Matches
warranter
گواه
proofs
گواه
evidence
گواه
witnessed
گواه
testifier
گواه
witness
گواه
vouchers
گواه
witnessing
گواه
witnesses
گواه
voucher
گواه
proof
گواه
objectives
عینی
objective
عینی
concrete
عینی
chose in possession
حق عینی
irreplaceable
عینی
veridical
عینی
control group
گروه گواه
call to witness
گواه گرفتن
witnesses
گواه اوردن
give evidence of
گواه دان
witnessing
گواه اوردن
voucher
ضامن گواه
vouchers
ضامن گواه
give evidence of
گواه اوردن
witness
گواه اوردن
state's evidence
گواه جنایی
witnessed
گواه اوردن
objective type
سنخ عینی
objective test
ازمون عینی
objective reality
واقعیت عینی
objective method
روش عینی
tangible property
دارائی عینی
eyewitness
شاهد عینی
objective data
دادههای عینی
objective anxiety
اضطراب عینی
objective value
ارزش عینی
eye witness
شاهد عینی
res gestae
حقایق عینی
retortion
تلافی عینی
personal duty
واجب عینی
personal duty
فرض عینی
ocular witness
شاهد عینی
things in possession
اموال عینی
objectivism
عینی نگری
eye-witness
شاهد عینی
non fungible
مال عینی
concrete operations
عملیات عینی
tangible property
اموال عینی
concrete thinking
تفکر عینی
eye witness
شاهد عینی
objectivity
عینی بودن
individual duty
واجب عینی
concrete intelligence
هوش عینی
witnessed
دیدن گواه بودن بر
witnessing
دیدن گواه بودن بر
witness
دیدن گواه بودن بر
witnesses
دیدن گواه بودن بر
attestor
گواهی دهنده گواه
state's evidence
گواه دادگاه جنایی
stand
جایگاه گواه در دادگاه
witness heaven!
خدا گواه است
facsimiles
رونوشت عینی نمابرد
facsimile
رونوشت عینی نمابرد
lextalionis
قانون کیفر عینی
objective psychology
روانشناسی عینی نگر
witnessing
گواه شاهد شهادت دادن
witnessed
گواه شاهد شهادت دادن
ear witness
گواه بگوش شنیده شاهدسمعی
witness box
جایگاه شهود گواه جای
witnesses
گواه شاهد شهادت دادن
witness
گواه شاهد شهادت دادن
intangible
مال غیر عینی نا هویدا
tangible benefits
منافع مشهود فواید عینی
nuncupation
افهار مطلبی در پیش گواه بزبان گویی
intestable
وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن
potential substitution
حالتی که یک کالا جانشین عینی نداردولی موادی وجود دارند که تحت شرایط خاص می توانندجانشین ان شوند
observer
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observers
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observers
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observer
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
tangible assets
دارائیهای ثابت دارائیهای عینی
tangible costs
هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
facsimiles
رونوشت عینی رونوشت
facsimile
رونوشت عینی رونوشت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com