English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English Persian
vacuole گودال کوچکی که دارای اب یاهوا یا چیز دیگر باشد
Other Matches
vanity boxŠcaseŠor bag قوطی یاکیف کوچکی که دارای اینه واسباب پودرزنی باشد
vaude نمایش جوربجور واریته درام کوچکی که توام بارقص واواز باشد
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
tunnelling روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
platelet صفحه کوچکی در سیستمهای سیالی که سطح ان مشبک ویا دارای کانالهای دقیقی میباشد
metafile 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
basic یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
i do not wish it otherwise جور دیگر باشد نمیخواهم
pattern lady بانویی که سرمشق بانوان دیگر باشد
constrictor گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
prosyllogism قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
embedded code مثل تصویر درون متن یا فایل دیگر باشد
except as otherwise provided مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد
meniscus شیشهای که از یکسو گوژ وازسوی دیگر کاو باشد
virgin wool [پشمی که تاکنون در منسوجات دیگر بکار نرفته باشد.]
buzz نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
buzzes نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
an odd chair صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد
buzzing نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
buzzed نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
orthotone که ازخود دارای تیکه باشد
hexahydrate ترکیبی که دارای شش ذره اب باشد
controlling company موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
homograph کلمهای که املای ان باکلمه دیگر یکسان ولی معنی ان مختلف باشد
homonym کلمهای که تلفظ ان با کلمه دیگر یکسان ولی معنی ان دگرگون باشد
spondee وتدی که دارای دوهجای دراز باشد
tedradynamous دارای شش پرچمی که دوپرچمش بلندتر باشد
an idiomatic experssion عبارتی که دارای ساختمان ویژهای باشد
pentaptote اسمی که دارای پنج حالت باشد
pork pies کلوچهای که دارای قیمه گوشت خوک باشد
Queen Mothers ملکهای که دارای فرزندباشد مادرپادشاه که بیوه باشد
proceleusmatic foot وتدی که دارای چهار هجای کوتاه باشد.
prelatess زنی که دارای مقام مترانی یا اسقفی باشد
Queen Mother ملکهای که دارای فرزندباشد مادرپادشاه که بیوه باشد
contour map نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
ox fence اغل کاو که دارای نرده یاپرچین باشد
oxer اغل گاو که دارای نرده یاپرچین باشد
pork pie کلوچهای که دارای قیمه گوشت خوک باشد
club car واگن راه اهنی که دارای میزناهارخوری باشد
lagate a latere نماینده پاپ که دارای اختیارات کامل باشد
topographic map نقشه ایکه دارای خطوط ارتفاعی باشد
sloe gin عرق گندم که دارای اب میوه گوجه باشد
proceleusmatic وتدی که دارای چهار هجای کوتاه باشد
chloramine هرنوع ترکیبی که دارای ازت و کلر باشد
jump instruction موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد
assistance کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
shaggy ugs فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
biddable دارای دست قوی که قابل توپ زدن باشد پیشنهادشدنی
gamy دارای بو و مزه گوشت شکارکه نزدیک فاسد شدن باشد
convoys کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
knight marshal کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
double-faced فرش های دو رو [فرشی که پشت و روی آن دارای پرز باشد.]
trapped زمینی که دارای محدوده یاتلههای ماسهای بصورت مانع باشد
convoy کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
gamey دارای بو و مزه گوشت شکار که نزدیک فاسد شدن باشد
alien وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
aliens وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
data interchange format استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
SMB که به کاربر امکان دسترسی به فایل ها و وسایل جانبی کامپیوتر دیگر روی شبکه را میدهد به طوری که مانند منابع محلی باشد
pseudomorph جسم معدنی که نمودجسم معدنی دیگر ر را بخود گرفته باشد
subroutine زیر تابعی که حاوی زیر تابع دیگر باشد
implicit function معادله چیزی که حل ان مستلزم حل یک یا چند معادله دیگر باشد
most favored nation کشورهایی را گویند که در صورتی که یکی از لنها امتیازی را به کشور دیگر بدهد سایرین نیزبخودی خود دارای ان امتیازبشوند
unmoderated list لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند
to pair somebody off [up] with somebody کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
estate in remainder ملک معلق عبارت از ان است که شناسایی قانونی یک ملک منوط و موکول به تعیین تکلیف ملک دیگر باشد
hermaprodite کسی که هم دارای حالات زنانگی وهم حالات مردانگی باشد
dactyl کلمهای دارای سه هجا که هجای اول بلند و دو هجای بعدی ان کوتاه باشد
Hanbel [نوعی گلیم مراکشی که صرفا جهت مفروش نمودن زمین بافته شده، و دارای خطوط موازی و رنگین با نقشه های پرکار می باشد.]
scissoring 1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
square design طرح خشتی [طرح مربع شکل] [این طرح را به دربهای چوبی شبکه ای قدیم نسبت می دهند و بیشتر مربوط به شهرکرد یا چهارمحال می باشد گرچه در مناطق دیگر نیز بافته می شود.]
Medici Mamluk rug قالی مدیسه مملوک [این فرش متعلق به قرن شانزدم میلادی می باشد که به تازگی کشف و در موزه پالازو ایتالیا نگهداری می شود و دارای سه ترنج هشت وجهی است.]
double coincidence of wants زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
motif گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
asynchronous 1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
ponds گودال
puddles گودال
sinkhole گودال
sinuses گودال
ditch گودال
hole گودال
graben گودال
cup گودال
pond گودال
sinus گودال
centre pocket گودال
hollow گودال
swag گودال
caverns گودال
cupped گودال
cups گودال
ditches گودال
cavern گودال
hollows گودال
ditched گودال
craters گودال
cavities گودال
fosse گودال
trench گودال
foss گودال
trenches گودال
pit گودال
fossa گودال
fovea گودال
pans گودال اب
pan- گودال اب
pan گودال اب
cavity گودال
holing گودال
filled cavity گودال پر
grave گودال
gravest گودال
puddle گودال
graves گودال
holes گودال
holed گودال
crater گودال
pits گودال
pockety پر گودال
sump گودال گلگیر
foveate گودال مانند
sumps گودال گلگیر
pitfall گودال سرپوشیده
fossette گودال کوچک
ponds مخزن گودال
test pit گودال ازمایشی
pitfalls گودال سرپوشیده
pond مخزن گودال
gravel pit شن چال گودال شن
cut off trench گودال جداکننده
foveal گودال مانند
cesspit گودال فاضل اب
trenches گودال سنگر
sandboxes جعبه یا گودال شن
vesicle تاولچه گودال
pits گودال حفره
open cavity گودال باز
pit گودال حفره
cesspits گودال فاضل اب
fossate گودال مانند
trench گودال سنگر
lime pit گودال اهک
iliac fossa گودال حرقفی
smallness کوچکی
exiguity کوچکی
pettiness کوچکی
littleness کوچکی
tininess کوچکی
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
ditched نهراب گودال کندن
ditches نهراب گودال کندن
ditch نهراب گودال کندن
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
emigration درون کوچکی
court rug فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
cellars گودال سرچاه پیش چاه
gathering pit گودال جمع اوری فاضلاب
cellar گودال سرچاه پیش چاه
plunged گودال عمیق سرازیری تند
plunges گودال عمیق سرازیری تند
plunge گودال عمیق سرازیری تند
pit of the stomach گودال زیر جناغ سینه
variole گودال جای ابله جدر
defilade گودال پوشیده از دید و تیر
microcephalia سر کوچکی جمجمه کوچک
overlay بخش کوچکی از برنامه
overlaying بخش کوچکی از برنامه
(not a) ghost of a chance <idiom> حتی یک شانس کوچکی
epsilon مقدار کوچکی از هر چیز
detail بخش کوچکی از یک شرح
detailing بخش کوچکی از یک شرح
overlays بخش کوچکی از برنامه
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
ditch گودال سنگر رابط خندق کندن
batardeau [دیوار عمود بر روی گودال یا چاله]
ditched گودال سنگر رابط خندق کندن
ditches گودال سنگر رابط خندق کندن
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
card قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
cards قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
he has a small p in shimran او ملک کوچکی درشمیران دارد
lobular شبیه قطعه کوچکی از چیزی
dollies چرخ کوچکی شبیه قرقره
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com