Dictiornary-Farsi | گودی مفصل کاسه مفصل | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (3 milliseconds)

English	Persian
glenoid fossa or cavity	گودی مفصل کاسه مفصل


Other Matches

glene	کاسه مفصل
commissure	مفصل
pivots	مفصل
pivoted	مفصل
pivot	مفصل
jointless	بی مفصل
fine drawn	مفصل
Hinduism	مفصل
baom joomok	یک مفصل
inarticulate	بی مفصل
coupling	مفصل
hinge	مفصل
spacious	مفصل
juncture	مفصل
hinges	مفصل
voluminous	مفصل
articulation	مفصل
copulas	مفصل
copula	مفصل
fulsome	مفصل
joint	مفصل
linkage point	مفصل
sockets	مفصل
socket	مفصل
anarthrous	بی مفصل
inventorial	مفصل
copious	مفصل
arthrology	مفصل شناسی
swivels	مفصل گردان
luncheon	غذای مفصل
pigtails	مفصل دم خوکی
swivel joint	مفصل گردان
steering swivel	مفصل فرمان
facets	بند مفصل
facet	بند مفصل
abarticulation	مفصل متحرک
ample	فراوان مفصل
swivels	مفصل گردنده
swivelled	مفصل گردان
luncheons	غذای مفصل
clippings	مفصل کابل
clipped	مفصل کابل
clip	مفصل کابل
ankylosis	جمود مفصل
universal joint	مفصل چرخنده
palaver	گفتگوی مفصل
choke joint	مفصل چوکی
swivel	مفصل گردنده
pigtail	مفصل دم خوکی
ball and socket joint	مفصل ساچمه ای
swivel	مفصل گردان
swivelled	مفصل گردنده
toggle joint	مفصل زانویی
synosteology	مفصل شناسی
synarthrosis	مفصل بی حرکت
high tea	عصرانه مفصل
clips	مفصل کابل
hip joint	مفصل ران
spliced	مفصل بافته
splice	مفصل بافته
sleeves	موف مفصل
gimmal	مفصل لولا
hips	مفصل ران
ginglymus	مفصل لولایی
articulating	مفصل دارکردن
trunnion	مفصل افقی
articulates	مفصل دارکردن
joint	مفصل پیوندگاه
sleeve	موف مفصل
articulate	مفصل دارکردن
multiple cable joint	مفصل انشعاب
hinge joint	مفصل لولایی
largo	اهسته و مفصل
splices	مفصل بافته
splicing	مفصل بافته
articulation	مفصل بندی
articulation	مفصل لولا
arthritis	اماس مفصل
arthritis	التهاب مفصل
detail part	قسمت مفصل
scape	مفصل اصلی
juncture	پیوستگی مفصل
in great detail	با جزئیات مفصل
diarthrosis	مفصل متحرک
knee joint	مفصل زانو
disjoint	از مفصل دراوردن
hip	مفصل ران
hitsu shiubi	مفصل انگشت وسط
enarthrosis	مفصل کام و زبانهای
joint resistance	مقدار مقاومت مفصل
acondylose	بدون بند یا مفصل
acondylous	بدون بند یا مفصل
cable joint	مفصل اتصال کابل
thurl	مفصل خاصره گوسفند
dimerous	دارای مفصل دوبخشی
clamping sleeve	مفصل مهار کننده
disjoint	در رفتن از مفصل درامدن
double jointed	دارای مفصل کاذب
choke flange joint	مفصل چوکی ال شکل
gabfest	محاوره طولانی و مفصل
cable jointing sleeve	مفصل انشعاب کابل
In ditail . Diffusively .	بطور مفصل ( مفصلا")
luxation	در رفتگی مفصل استخوان
arthropoda	جانوران مفصل دار
arthropod	جانور مفصل دار
arthropathy	ناخوشی بند یا مفصل
diffusively	بطور منتشر و یا مفصل
kettle drum	دمامه عصرانه مفصل
joint	مفصل اتصال ضربهای
kettledrum	دمامه عصرانه مفصل
kettledrums	دمامه عصرانه مفصل
naker	دمامه عصرانه مفصل
amplified	مفصل گفتن یانوشتن
amplify	مفصل گفتن یانوشتن
amplifies	مفصل گفتن یانوشتن
arthritic	مبتلا به اماس مفصل
double-jointed	دارای مفصل کاذب
amplifying	مفصل گفتن یانوشتن
internode	قسمت میان دو بندیا مفصل
hip joint	مفصل استخوان خاصره وران
arthritic	مربوط به ورم و اماس مفصل
rabbet joint	بست یا مفصل کنش کاوی
garnet	حجر سیلان نوعی لولا یا مفصل
submission hold	کانستنس یاشکستن دست از مفصل تاارنج
to give a long recital of something	دادن یک شرح مفصل و طولانی از چیزی
garnets	حجر سیلان نوعی لولا یا مفصل
dactylus	بند یا مفصل بزرگ پای حشرات
monographist	نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
To explain something in detail .	چیزی را بطور مفصل ومشروح توضیح دادن
I'll speak at length on this subject.	دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
to talk something over with somebody	با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
programming specification	مستند مفصل قدمهای دقیق برنامه نویسی
to detail something	چیزی را مفصل [با همه جزییات] شرح دادن
ball and socket joint	[مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
The specifications of this machine are fully detailed in the catalog .	مشخصات این دستگاه در کاتولوگ مفصل شرح داده شده
sallenders	جوشهای خشک در زیر مفصل خرگوشی پای عقب اسب
gomphosis	اتصال و جوش خوردن استخوان دندان به ارواره مفصل متحرک
recital [of something]	شرح کامل محتویات [شرح مفصل ] چیزی
detail	شرح مفصل یکان بقیه یکان
detailing	شرح مفصل یکان بقیه یکان
amplifies	بزرگ کردن مفصل کردن
amplified	بزرگ کردن مفصل کردن
amplify	بزرگ کردن مفصل کردن
amplifying	بزرگ کردن مفصل کردن
There are wheels within wheels .	کاسه ای زیر نیم کاسه است
road hole	گودی
dents	گودی
depth of foundation	گودی پی
deepness	گودی
depths	گودی
dented	گودی
hollowness	گودی
profoundity	گودی
howe	گودی
depression	گودی
depressions	گودی
laigh	گودی
profoundness	گودی
lacuna	گودی
denting	گودی
depth	گودی
delving	گودی
delves	گودی
venter	گودی
delved	گودی
delve	گودی
recess	گودی
dint	گودی
bezel	گودی
dent	گودی
recesses	گودی
dimple	گودی
dimples	گودی
hollows	گودی حفره
hollow	گودی حفره
valley	گودی شیار
valleys	گودی شیار
groove	گودی جدول
grooves	گودی جدول
bowl of a spoon	گودی قاشق
depths	قعر گودی
dint	تو رفتگی گودی
vallecula	شیار خط گودی
depth measurement	سنجش گودی
depth	قعر گودی
d.j.'s locker	گودی دریایی
dimply	گودی دار
incavation	گودی جای پوک
to fill up an excavation	گودی ای راباخاک پرکردن
pothole	گودی یا دست انداز
crater in positive carbon	گودی کربن مثبت
how deep is that well?	گودی ان چقدر است
potholes	گودی یا دست انداز
rut	گودی جای چرخ
ruts	گودی جای چرخ
How deep is the swimming pool ?	گودی این استخر چقدر است ؟
radius dimpling	ایجاد گودی در سطح ورقههای فلز توسط ابزارمخروطی شکل ویژهای
messmate	هم کاسه
pappus	کاسه گل
mazard	کاسه