Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
bullock
گوساله وحشی
bullocks
گوساله وحشی
Other Matches
brutify
وحشی یا حیوان صفت کردن وحشی شدن
wild fowl
مرغان وحشی پرندگان وحشی
ferae naturae
وحشی ذاتا وحشی
farrowing
بی گوساله
farrows
بی گوساله
calf
گوساله
veal
گوساله
farrowed
بی گوساله
farrow
بی گوساله
bull calf
گوساله نر
calves
گوساله
calve
گوساله زاییدن
vealer
گوساله پرواری
steers
گوساله پرواری
steered
گوساله پرواری
steer
گوساله پرواری
vealy
گوساله وار
vitular
گوساله وار
calved
گوساله زاییدن
heifers
گوساله ماده
freemartin
گوساله خنثی
calf skin
پوست گوساله
veal
گوشت گوساله
calfskin
پوست گوساله
cow calf
گوساله ماده
heifer
ماده گوساله
enseal
گوساله ابی
heifers
ماده گوساله
heifer
گوساله ماده
vellum
پوست گوساله
seals
گوساله ماهی
seal
گوساله ماهی
calves
چرم گوساله
calf
چرم گوساله
vellum
کاغذ پوست گوساله
schnitzel
کتلت گوشت گوساله
kipping
پوست گوساله وبره
to break a colf
رام کردن یک گوساله
kip
پوست گوساله وبره
kipped
پوست گوساله وبره
sealer
شکارچی گوساله ماهی مهردار
kipskin
تیماج پوست گوساله یابره
fatling
بره یا گوساله ویاحیوان پرواری
fricandeau
گوشت گوساله سرخ کرده درروغن خودش
hindquarter
نصف قسمت خلفی گوشت گاو یا گوساله وگوسفند
hereford
نوعی گوساله گوشت قرمز ازنژاد انگلیسی که صورت سفیدی دارد
galantine
خوراک سرد گوشت گوساله وجوجه و دیگر جانوران که استخوان ان را در اورده باشند
law calf
پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
boarish
وحشی
undaunted
وحشی
Gothic
وحشی
savaged
وحشی
gris
وحشی
hare brained
وحشی
barbaric
وحشی
savage
وحشی
ruttish
وحشی
uncivilized
وحشی
ferine
وحشی
savages
وحشی
ruffians
وحشی
ruffian
وحشی
savaging
وحشی
anthropophagus
وحشی
wilds
وحشی
truculent
وحشی
ferocious
وحشی
unshapen
وحشی
rambunctious
وحشی
unshaped
وحشی
barbarous
وحشی
sylvatic
وحشی
unmannerly
وحشی
ungovernable
وحشی
wildest
وحشی
wild
وحشی
feral
وحشی
toadflax
کتان وحشی
charlock
خردل وحشی
barbarize
وحشی کردن
barbarise
وحشی کردن
Wild West
غرب وحشی
parsnip
زردک وحشی
wildness
وحشی گری
wildling
حیوان وحشی
wild rice
برنج وحشی
mustang
اسب وحشی
onion grass
یکجور جو وحشی
onion couch
یکجور جو وحشی
on the same p as the savages
درترازو وحشی ها
manlike
جنس نر وحشی
imbrute
وحشی شدن
gothicism
وحشی گری
farouche
وحشی صفت
tiger cat
گربه وحشی
fellness
وحشی گری
feral child
کودک وحشی
semi barbarian
نیم وحشی
saracen
کافر وحشی
horsemint
نعناع وحشی
savaging
وحشی کردن
brutalising
وحشی شدن
grosses
وحشی توده
wildcat
گربه وحشی
wildcats
گربه وحشی
brutalises
وحشی شدن
grosser
وحشی توده
wildfowl
اردک وحشی
grossed
وحشی توده
gross
وحشی توده
parsnips
هویج وحشی
parsnips
زردک وحشی
cheetah
یوزپلنگ وحشی
grossest
وحشی توده
grossing
وحشی توده
brutalize
وحشی شدن
brutalised
وحشی شدن
brutalizes
وحشی شدن
bestiality
وحشی گری
brutalized
وحشی شدن
brutalizing
وحشی شدن
buffalo
گاو وحشی
buffaloes
گاو وحشی
wildlife
حیوانات وحشی
headaches
خشخاش وحشی
headache
خشخاش وحشی
cheetahs
یوزپلنگ وحشی
savaged
وحشی کردن
uncivil
وحشی بی ادب
mallards
اردک وحشی
parsnip
هویج وحشی
savages
وحشی شدن
savage
وحشی شدن
uncivilly
وحشی بی ادب
savaged
وحشی شدن
savage
وحشی کردن
mallard
اردک وحشی
savages
وحشی کردن
savaging
وحشی شدن
marihuana
تنباکوی وحشی بیابانی
wildfowler
شکارچی غاز وحشی
wild parsley
انواع هویج وحشی
styrax
بوته وحشی جاوی
perfection of savagery
کمال وحشی گری
sheldrake
اردک وحشی دریایی
wild beasts
جانوران وحشی وحوش
ruffianly
گردن کلفت وحشی
troglodyte
انسانهای غارنشین وحشی
brutal
حیوان صفت وحشی
perfection of savagery
نهایت وحشی گری
buff
گاو وحشی زردنخودی
buffs
گاو وحشی زردنخودی
the african savages
وحشی های آفریقا
feral
حیوان شکاری وحشی
gooseberry bush
درخت انگور وحشی
caprifig
درخت انجیر وحشی
mallards
نوعی مرغابی وحشی
leopards
پلنگ گربه وحشی
leopard
پلنگ گربه وحشی
madcap
ادم بی پروا و وحشی
brent
یکجورغاز وحشی کوچک
ferocity
وحشی گری سبعیت
barbarise
وحشی گری کردن
barbarize
بیگانه یا وحشی شدن
greylag
غاز وحشی اروپایی
marijuana
تنباکوی وحشی بیابانی
mallard
نوعی مرغابی وحشی
barbarian
ادم وحشی یابربری
barbarians
ادم وحشی یابربری
brutalising
وحشی یا حیوان صفت کردن
wild eyed
دارای چشمان وحشی وخیره
brutalises
وحشی یا حیوان صفت کردن
wilding
گیاه یا میوه خودرو وحشی
brutalised
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizes
وحشی یا حیوان صفت کردن
polecats
موش خرمای وحشی اروپایی
passenger pigeon
کبوتر وحشی امریکای شمالی
polecat
موش خرمای وحشی اروپایی
brutalizing
وحشی یا حیوان صفت کردن
catamountain
ادم پس کوهی و وحشی صفت
charreada
سواری مکزیکی اسب وحشی
warren
محل نگهداری حیوانات وحشی
reclaim animal
حیوانات وحشی تربیت شده
catamount
ادم پس کوهی و وحشی صفت
brutalize
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalized
وحشی یا حیوان صفت کردن
warrens
محل نگهداری حیوانات وحشی
masterwort
سنبل ختایی جاوه وحشی
diana
الههء ماه وشکار حیوانات وحشی
to have the wild stag's foot
<idiom>
در چابکی پای آهوی وحشی داشتن.
cougars
گربه وحشی پشمالو یوزپلنگ امریکایی
zootechny
فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
zootechnics
فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
cougar
گربه وحشی پشمالو یوزپلنگ امریکایی
saddle bronc riding
سواری بر اسب وحشی برای 01 ثانیه
roughrider
سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
passanger
شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
agriology
مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
kheda
کدا:خانهای که فیلهای وحشی رادران گرفتارمیسازند
razorback
خوک نیمه وحشی دورگه جنوب شرقی اتازونی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com