Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
bacon
گوشت نمک زدهء پهلو و پشت خوک
Other Matches
line abreast
کشتی هایی که پهلو به پهلو می روند
They were walking three abreast.
سه نفری پهلو به پهلو قدم می زدند
To toss and turn. To roll over.
از پهلو به پهلو غلتیدن (درخواب وغیره )
salami
گوشت خوک ویا گوشت گاو خشک شده
side by side columns
ستونهای پهلو به پهلو
collateral
پهلو به پهلو متوازی
galncing collision
برخورد پهلو به پهلو
pomace
گوشت سیب گوشت میوه
club steak
قسمتی از گوشت ران گاو گوشت گاو بریان شده
two edged
دو پهلو
sides
پهلو
sexangle
شش پهلو
one-sided
یک پهلو
one sided
یک پهلو
nip and tuck
پهلو به پهلو
two-edged
دو پهلو
sidewards
از پهلو
sideward
از پهلو
three sided
سه پهلو
ship side
پهلو
sideling
از پهلو
side view
از پهلو
triangles
سه پهلو سه بر
triangle
سه پهلو سه بر
yoko
پهلو
side by side
پهلو به پهلو
side arm
از پهلو
by
از پهلو
abreast
پهلو به پهلو
side
پهلو
hexagon
شش پهلو
hand
پهلو
handing
پهلو
flank
پهلو
broadsides
به پهلو
laterally
از پهلو
broadside
به پهلو
sideways
از پهلو
sidling
از پهلو
decagon
ده پهلو
flanking
پهلو
flanked
پهلو
along side
در پهلو
hexagons
شش پهلو
many-sided
چند پهلو
many sided
چند پهلو
along side
پهلو به پهلوی
octangular
هشت پهلو
goosewing
دو پهلو بادبان
sideway
فرعی از پهلو
sidestroke
شنای پهلو
side blown converter
مبدل پهلو دم
transfer
پهلو- رفت
pentangular
پنج پهلو
transferring
پهلو- رفت
transfers
پهلو- رفت
pentagon
پنج پهلو
pentagons
پنج پهلو
skidded
به پهلو سریدن
side
پهلو کناره
pulmonitis
سینه پهلو
prevarication
حرف دو پهلو
multivocal
چند پهلو
pitch diameter
قطر پهلو
peripeneumony
سینه پهلو
multilateral
چند پهلو
sideswipe
پهلو زدن به
sideswipes
پهلو زدن به
octagon
هشت پهلو
quindec agon
پانزده پهلو
quinquelat eral
پنج پهلو
scalene
نابرابر پهلو
pneumonia
سینه پهلو
it has sides
سه پهلو دارد
lateral flexion
خم شدن به پهلو
sides
پهلو کناره
polygonal
بسیار پهلو
septilateral
هفت پهلو
skid
به پهلو سریدن
skidding
به پهلو سریدن
skids
به پهلو سریدن
octagons
هشت پهلو
double entendres
حرف دو پهلو
heptagonal
هفت پهلو
broadside
ناو به پهلو
polygon
بسیار پهلو
polygons
بسیار پهلو
slides
حرکت از پهلو
list
یک پهلو شدن
slide
حرکت از پهلو
double-entendres
حرف دو پهلو
broadsides
ناو به پهلو
equilateral
دو پهلو برابر
double entendre
حرف دو پهلو
yoko geri
ضربه به پهلو
slab sided
پهن پهلو
double talk
جمله دو پهلو
pneumococcus
میکرب سینه پهلو
sidestep
صعود پلهای از پهلو
sidestepped
صعود پلهای از پهلو
crab
به پهلو حرکت کردن
pinwheel
چرخش از پهلو بدوربارفیکس
crabs
به پهلو حرکت کردن
companionship
مصاحبت پهلو نشینی
equiangular triangle
سه پهلو برابر
[ریاضی]
harbourage
پهلو گرفتن در بندر
equivocal
دارای ابهام دو پهلو
equilateral triangle
سه پهلو برابر
[ریاضی]
yoma tsuki
ضربه با دو دست به پهلو
sidewinder
ضربت سنگین از پهلو
palter
دو پهلو سخن گفتن
lateralrelationship
نسبت در خط افقی از پهلو
quadrilaterals
چهار پهلو چهارضلعی
quadrilateral
چهار پهلو چهارضلعی
sidesteps
صعود پلهای از پهلو
To sleep on ones side.
روی پهلو خوابیدن
sidestepping
صعود پلهای از پهلو
lateral pass
پاس توپ فوتبال از پهلو
emulating
برابری جستن با پهلو زدن
emulates
برابری جستن با پهلو زدن
chinese landing
پهلو گرفتن به سبک چینی
To dock . To berth.
پهلو گرفتن (کشتی در اسکله )
scotch verdict
حکم غیرقطعی ودو پهلو
scissor kick
پای قیچی در شنای پهلو
emulate
برابری جستن با پهلو زدن
emulated
برابری جستن با پهلو زدن
yaw
پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
yawed
پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
pleuropneumonia
ذات الجنب توام با سینه پهلو
isosceles triangles
مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
isosceles triangle
مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
He lost control of the car and swerved towards a tree.
او
[مرد]
کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
prevarication
ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
stockli
حرکت روی خرک ازانتها به وسط یا بعکس بادایره زدن ژیمناست از پهلو
meats
گوشت
granulation tissue
گوشت نو
meat
گوشت
brawn
گوشت
basting
گوشت
proud flesh
گوشت نو
viand
گوشت
flesh-and-blood
گوشت
flesh and blood
گوشت
pulpless
بی گوشت
flesh
گوشت
preserved meat
گوشت
fleshmonger
گوشت فروش
french chop
گوشت دنده
spareribs
گوشت دنده
fruit pulp
گوشت میوه
luncheon meat
گوشت ساندویچی
white meat
گوشت سفید
sarcophagous
گوشت خوار
chopping board
تختهسبزیو گوشت
pulpous
گوشت دار
leg
گوشت ران
chop
گوشت کتلت
flesher
گوشت فروش
flesh hook
قلاب گوشت کش
blowfly
مگس گوشت
meat fly
مگس گوشت
brisket
گوشت سینه
butchery business
گوشت فروشی
surloin
گوشت مازه
the pulp of an apple
گوشت سیب
carneous
گوشت مانند
carnification
گوشت سازی
carnosity
گوشت زیاد
caruncle
گوشت پاره
top round
گوشت کبابی
collop
برش گوشت
consomme
اب گوشت تنگاب
flab
گوشت شل و آویزان
diastasc
اب خوش گوشت
flash hook
قلاب گوشت
flab
گوشت اضافی
beef tea
جوهریاشیره گوشت
chop
گوشت دنده
pemmican
گوشت خشکانده
pemican
گوشت خشکانده
leal meat
گوشت لخم
murrain
گوشت مرده
red meat
گوشت گاووگوسفند
mangler
گوشت خرد کن
masher
گوشت کوب
meatman
گوشت فروش
lappet
گوشت اویخته
fuzz ball
گوشت زیادی
gambrel
قلاب گوشت
shoulder
گوشت سردست
green meat
گوشت کهنه
haslet
گوشت کبابی
incarnant
گوشت نو اور
lenten
بی گوشت لاغر
killcalf
گوشت فروش
pot roasts
گوشت اب پزشده
minces
گوشت قیمه
mince
گوشت قیمه
lambs
گوشت بره
mutton
گوشت گوسفند
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com