Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
putrid flesh	گوشت گندیده یا بو گرفته
Other Matches
carrion	گوشت گندیده
fetid	گندیده
putrescible	گندیده
putrescent	گندیده
salami	گوشت خوک ویا گوشت گاو خشک شده
carrion	لاشه گندیده
scavenger	گندیده خوار
septic	گندیده الوده
scavengers	گندیده خوار
addle	گندیده فاسد
putridly	بطور گندیده یا فاسد
statgnate	از جنبش ایستادن گندیده شده
A rotten apple in jures its companions. <proverb>	یک سیب گندیده هم جواران خود را لکه دار مى کند.
pomace	گوشت سیب گوشت میوه
patinated	جرم گرفته کبره گرفته
saprogenic	مولد یامحصول مواد گندیده ایجاد شده در اثر گندیدن
club steak	قسمتی از گوشت ران گاو گوشت گاو بریان شده
effluvium	پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
viand	گوشت
meat	گوشت
meats	گوشت
brawn	گوشت
granulation tissue	گوشت نو
preserved meat	گوشت
basting	گوشت
pulpless	بی گوشت
proud flesh	گوشت نو
flesh-and-blood	گوشت
flesh and blood	گوشت
flesh	گوشت
uptight	گرفته
darksome	گرفته
thick	گرفته
folded in mist	مه گرفته
thicker	گرفته
low spirited	گرفته
thickest	گرفته
accustomed	خو گرفته
sombrous	گرفته
fusty	بو گرفته
low-spirited	گرفته
dull	گرفته
mistful	مه گرفته
dulled	گرفته
duller	گرفته
dullest	گرفته
dulling	گرفته
dulls	گرفته
pokey	گرفته
fustier	بو گرفته
heartsore	دل گرفته
fustiest	بو گرفته
muzzy	گرفته
hoarser	گرفته
hoarse	گرفته
rancid	بو گرفته
brumous	مه گرفته
clouded	گرفته
muggy	گرفته
gruff	گرفته
addicted	خو گرفته
air less	گرفته
bunged up	قی گرفته
adopted	گرفته
fogbound	مه گرفته
hoarsest	گرفته
choky	گرفته
chock full	گرفته
comate	مه گرفته
lambs	گوشت بره
consomme	اب گوشت تنگاب
veal	گوشت گوساله
minces	گوشت قیمه
dripping	چکیده گوشت
pancreas	خوش گوشت
meatman	گوشت فروش
pancreases	خوش گوشت
collop	برش گوشت
pot roast	گوشت اب پزشده
leal meat	گوشت لخم
diastasc	اب خوش گوشت
grills	گوشت کباب کن
mince	گوشت قیمه
lamb	گوشت بره
meaty	گوشت دار
meatiest	گوشت دار
meatier	گوشت دار
sirloin	گوشت راسته
masher	گوشت کوب
sirloins	گوشت راسته
mangler	گوشت خرد کن
outgrowth	گوشت زیادی
pork	گوشت خوک
lenten	بی گوشت لاغر
ham	گوشت ران
rib	گوشت دنده
horseflesh	گوشت اسب
grilling	گوشت کباب کن
pot roasts	گوشت اب پزشده
fuzz ball	گوشت زیادی
carnosity	گوشت زیاد
fruit pulp	گوشت میوه
spareribs	گوشت دنده
flash hook	قلاب گوشت
french chop	گوشت دنده
carnification	گوشت سازی
fleshmonger	گوشت فروش
beef	گوشت گاو
beefed up	گوشت گاو
flesher	گوشت فروش
flesh hook	قلاب گوشت کش
butchery business	گوشت فروشی
caruncle	گوشت پاره
gambrel	قلاب گوشت
grill	گوشت کباب کن
emaciated	گوشت رفته
beefy	گوشت الو
lappet	گوشت اویخته
killcalf	گوشت فروش
beef tea	جوهریاشیره گوشت
blowfly	مگس گوشت
gravy	شیره گوشت
incarnant	گوشت نو اور
meat fly	مگس گوشت
brisket	گوشت سینه
haslet	گوشت کبابی
green meat	گوشت کهنه
carneous	گوشت مانند
chopping board	تختهسبزیو گوشت
surloin	گوشت مازه
sarcophagous	گوشت خوار
pulpous	گوشت دار
the pulp of an apple	گوشت سیب
luncheon meat	گوشت ساندویچی
flab	گوشت اضافی
flab	گوشت شل و آویزان
goose	گوشت غاز
chop	گوشت کتلت
chop	گوشت دنده
leg	گوشت ران
top round	گوشت کبابی
shoulder	گوشت سردست
stringers	چنگک گوشت
murrain	گوشت مرده
stringer	چنگک گوشت
shin	گوشت قلم پا
white meat	گوشت سفید
pemmican	گوشت خشکانده
pemican	گوشت خشکانده
red meat	گوشت گاووگوسفند
venison	گوشت گوزن
mutton	گوشت گوسفند
shins	گوشت قلم پا
derivatives	گرفته شده
Are you kidding ? Are you being funny?	شوخیت گرفته ؟
divorcees	زن طلاق گرفته
measly	کرم گرفته
derivative	گرفته شده
solemn	گرفته موقرانه
blear eyes	چشمان قی گرفته
cerated	موم گرفته
divorcee	زن طلاق گرفته
poky	گرفته دلگیر
smoky	دود گرفته
caught	گرفته شده
aeruginous	زنگ گرفته
hoarsely	بطور گرفته
rainy	تر رگبار گرفته
began	دست گرفته
pokier	گرفته دلگیر
blear	گرفته وتاریک
pokiest	گرفته دلگیر
medalled	مدال گرفته
rheumatic	رماتیسم گرفته
reposing upon	قرار گرفته بر
dullest	کندشدن گرفته
fonder	انس گرفته
duller	کندشدن گرفته
fondest	انس گرفته
dulled	کندشدن گرفته
dull	کندشدن گرفته
to d. itself	گرفته شدن
fond	انس گرفته
dulling	کندشدن گرفته
filmy	غبار گرفته
resolved that ......	تصمیم گرفته شد که
in mourning	چرک گرفته
i have a secure grasp of it	انرا گرفته ام
maggoty	کرم گرفته
filmier	غبار گرفته
filmiest	غبار گرفته
dulls	کندشدن گرفته
patinous	کبره گرفته
triste	گرفته محزون
patinated	زنگار گرفته
mistful	میغ گرفته
mity	کزم گرفته
leaded	سرب گرفته
drippy	هوای گرفته
eerie	ترساننده گرفته

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com