Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
vertical angles
گوشههای روبروی تارک زوایای مقابل به راس
Other Matches
in the recesses of the heart
در گوشههای دل
equiangular
دارای زوایای مساوی
corner
گوشههای رینگ
corners
گوشههای رینگ
cornering
گوشههای رینگ
ingot corner segregation
انفکاک گوشههای شمش
oxygonal
دارای گوشههای تند
transit compass
الت سنجش گوشههای افقی
ox frame
قابی که گوشههای چلیپایی دارد
rounding
با منحنی کردن گوشههای تیز
bracket
نوعی کروشه با گوشههای صاف
oppositely
روبروی هم
in the face of
روبروی
orthograph
تصویر جبهه ساختمان با خط ها و گوشههای راست
neutral corner
گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
acroterium
یکی از زوایای رئوس مثلثی شکل سردر عمارت
opposite the house
روبروی خانه
facing the church
روبروی کلیسا
straight away
روبروی سبد
opposite to the house
روبروی خانه
from opposite directions
از دوطرف روبروی هم
abac scale
وسیله اندازه گیری زوایای با قوس بزرگ در سیستم مرکاتور
theodolites
دوربین اپتیکی برای اندازه گیری زوایای قائم یا افقی
theodolite
دوربین اپتیکی برای اندازه گیری زوایای قائم یا افقی
cutting angle
زوایای بین سطوح قطعه کارکه باید بریده شود
enfilade
روبروی هم قرار دادن
apex
تارک
apexes
تارک
tiaras
تارک
diadems
تارک
vertex
تارک
verlex
تارک
ceiling
تارک
ceilings
تارک
diadem
تارک
tiara
تارک
Our office is facing (opposite)the restaurant.
دفتر ما روبروی رستوران است
nun
زن تارک دنیا
ascetics
تارک دنیا
monks
تارک دنیا
monk
تارک دنیا
ascetic
تارک دنیا
hermitess
زن تارک دنیا
nuns
زن تارک دنیا
ceiling effect
اثر تارک
tirm oval
پیست مسابقه اتومبیل رانی به شکل مثلث با گوشههای قوسی
line of engagement
ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
apexes
راس زاویه تارک
religious
تارک دنیا روحانی
apex
راس زاویه تارک
hermit
تارک دنیا منزوی
hermits
تارک دنیا منزوی
subtense
خطی که روبروی کمان یاگوشهای واقع شود
the vertex of an angle
راس زاویه :تارک گوشه
fronting
مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
front
مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
abbess
رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
abbesses
رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
increments
انتقال متن یا کارت به محل روبروی آن برای چاپ یا خواندن
increment
انتقال متن یا کارت به محل روبروی آن برای چاپ یا خواندن
exterior angle
زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
rammed
افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
rams
افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
ram
افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
fret
[نقشه پیچ در پیچ در حاشیه با استفاده از خطوط افقی و عمودی با زوایای ۹۰ درجه و مربوط به کشور چین]
h engine
موتور پیستونی با دو ردیف سیلندر روبروی قائم دوتایی و با دو میل لنگ که به خروجی مرکزی متصل شده اند
clock code position
سمت روبروی دماغه هواپیمایا کشتی هدف رو به دماغه هواپیما
Afshan
[all-over pattern]
طرح افشان
[با حالت های پیچشی و یا زوایای هندسی و ترکیبی از گل ها و شکوفه ها که نشان دهنده و عدم محدودیت در طرح است. گاه با طرح های دیگر مثل میناخانی، بوته، هراتی، بندی و گل و بته ترکیب می شود]
opposed
مقابل
versus
در مقابل
in consideration of
در مقابل
vis a vis
مقابل
vis-a-vis
مقابل
as compared to
در مقابل
as opposed to
در مقابل
anti
در مقابل
titles
مقابل
title
مقابل
opposite
مقابل
opposites
مقابل
at front
<adv.>
در مقابل
fore
<adv.>
در مقابل
in front
<adv.>
در مقابل
in the front
<adv.>
در مقابل
at the front
<adv.>
در مقابل
at the fore
<adv.>
در مقابل
versus prep
در مقابل
window
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
respondents
طرف مقابل
water resistance
مقاومت در مقابل اب
counterparts
نقطه مقابل
dead against
درست مقابل
counter weight
وزنه مقابل
contralateral muscles
عضلات مقابل
off
مقابل عازم
alternative hypothesis
فرضیه مقابل
counterpart
نقطه مقابل
in comparison to
[compared with]
در قبال
[در مقابل]
respondent
طرف مقابل
anti thesis
وضع مقابل
counterweights
وزنه مقابل
opposite the house
مقابل خانه
counterweight
وزنه مقابل
orientated
هدف مقابل
counterpoint
نقطه مقابل
inverse
برعکس مقابل
contrary
مقابل خلاف
opposed piston engine
موتورپیستون مقابل
obverse
طرف مقابل
from opposite directions
از دو طرف مقابل
on payment
در مقابل وجه
point-blank
مقابل هدف
point blank
مقابل هدف
kukutsu dachi
ایستادن در مقابل حریف
caps
در مقابل حالت کوچک
laws versus tendencies
قوانین در مقابل تمایلات
opposit stroke pistons
پیستون مقابل گرد
antipode
نقطهء مقابل یا متقاطر
aboral
نقطه مقابل دهان
light resistance
مقاومت در مقابل نور
documents against payment
اسناد در مقابل پرداخت
torsional rigidity
استحکام در مقابل پیچش
wear resistance
مقاومت در مقابل سایش
drip proof enclosure
حفافت در مقابل ریزش اب
flood protection
حفافت در مقابل طغیان
windproof
مقاوم در مقابل باد
sonnal deung
مقابل تیغه دست
driveway
راه مقابل خانه
shell proof
مقاوم در مقابل گلوله
release documents against
واگذاری اسناد در مقابل
cash against documents
پول در مقابل اسناد
boring stay
قسمت ساکن مقابل
passing on the oath to the other party
رد قسم به طرف مقابل
front wall
دیوار مقابل اسکواش
equity versus efficiency
برابری در مقابل کارائی
capitals
در مقابل حالت کوچک
hardest
سخت در مقابل نرم
rivaled
طرف مقابل دعوا
mouse
مقابل حساسیت Mouse
mouses
مقابل حساسیت Mouse
rivals
طرف مقابل دعوا
rivalling
طرف مقابل دعوا
rivalled
طرف مقابل دعوا
rivaling
طرف مقابل دعوا
rival
طرف مقابل دعوا
harder
سخت در مقابل نرم
hard
سخت در مقابل نرم
forwarded
حرکت به جلو یا مقابل
forward
حرکت به جلو یا مقابل
counter
مقابل دستگاه شمارنده
countered
مقابل دستگاه شمارنده
block
دفاع در مقابل ابشار
countering
مقابل دستگاه شمارنده
blocks
دفاع در مقابل ابشار
blocked
دفاع در مقابل ابشار
impluse response
رفتار در مقابل فشار ضربهای
flame safety
ایمنی در مقابل شعله اتش
coefficient of drag
ضریب مقاومت در مقابل حرکت
actinautographic
دارای حساسیت در مقابل نور
rebellion
یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
payment against a draft
پیش پرداخت در مقابل برات
d/p
تحویل اسناددر مقابل پرداخت
insolation
در مقابل اشعه افتاب قراردادن
exorable
قابل تحریک در مقابل التماس
fascia plate
تابلوی مقابل دریک وسیله
thermostability
قابلیت استحکام در مقابل حرارت
stenothermy
کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
notche sensitivity index
ضریب حساسیت در مقابل شیار
than
<conj.>
از
[در مقابل]
[پس از صفت عالی افضل]
rebellions
یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
denial operations
عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
fin de non recevoir
رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
thermosetting
قابل سفت شدن در مقابل حرارت
bullet
در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
to resist an attack
در مقابل حملهای مقاومت یاایستادگی کردن
soccage
سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
jump height curve
منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
socage
سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
sheet down
ثابت کردن بادبان در مقابل باد
to row back
<idiom>
<verb>
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
relicta verificatione
تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
to backtrack
<idiom>
<verb>
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
ballooner
بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
balloon jib
بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
stance
طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
stance
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
stances
طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
adjacent
آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
stances
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
bullets
در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
would just as soon
<idiom>
توجیح انجام یک چیزدر مقابل دیگری
abneural
واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
to row back
<idiom>
<verb>
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
to backtrack
<idiom>
<verb>
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
documents aganist acceptance
تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
midcourt
منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
forecourt
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
survivability
قابلیت مقاومت در مقابل دشمن توان زندگی
soil shear strength
قدرت مقاومت خاک در مقابل گلوله یا نفوذ ان
fastness of bleaching
ثبات رنگی در مقابل مواد سفید کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com