Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (11 milliseconds)
English
Persian
seclusion
گوشه نشینی
eremitic life
گوشه نشینی
eremitism
گوشه نشینی
reclvsion
گوشه نشینی
sequestered life
گوشه نشینی
solitariness
گوشه نشینی
retreat
گوشه نشینی
[گروهی برای مدتی]
Search result with all words
cloister
صومعه گوشه نشینی کردن
cloisters
صومعه گوشه نشینی کردن
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
inclusus
گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست
Other Matches
cornering
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
corners
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
corner
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
eremitic
گوشه نشینانه گوشه گیر
acute angle
گوشه تیز گوشه تند
withdrawal
عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
withdrawals
عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
backpedal
عقب نشینی در مقابل حریف عقب نشینی
recoilless
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
variable recoil
سیستم عقب نشینی متغیر دستگاه عقب نشینی متغیر
recoiled
پی نشینی
precipitation
ته نشینی
recoils
پی نشینی
wakes
شب نشینی
waked
شب نشینی
wake
شب نشینی
sedimentation
ته نشینی
an eveing party
شب نشینی
adsorption
رو نشینی
nightlife
شب نشینی
recoiling
پی نشینی
sedimentation
ته نشینی
evening party
شب نشینی
illuviation
ته نشینی
settling
ته نشینی
soiree
شب نشینی
sedinentation
ته نشینی
soirees
شب نشینی
soirTes
شب نشینی
retrocedence
پس نشینی
deposits
ته نشینی
sedimentary
ته نشینی
recoil
پی نشینی
deposit
ته نشینی
subsidence
ته نشینی
recess
عقب نشینی
recesses
عقب نشینی
nomadism
کوچ نشینی
recoils
عقب نشینی
retreated
عقب نشینی
fallback
عقب نشینی
retreating
عقب نشینی
urbanism
شهر نشینی
retreats
عقب نشینی
sanctuaries
حق بست نشینی
sanctuary
حق بست نشینی
to burn the midnight oil
شب نشینی کردن
retreat
عقب نشینی
recoil
عقب نشینی
to burn the midnighoil
شب نشینی کردن
suburbia
حومه نشینی
electrostatic procipitation
ته نشینی الکترواستاتیک
tenantry
اجاره نشینی
retrocedence
عقب نشینی
line of retreat
خط عقب نشینی
hutment
کلبه نشینی
recoiled
عقب نشینی
sedimentation pond
حوضچه ته نشینی
recoiling
عقب نشینی
ruralize
ده نشینی کردن
break ground
عقب نشینی
katabasis
عقب نشینی
urbanization
شهر نشینی
settlement
ته نشینی مسکن
retrocession
عقب نشینی
settlements
ته نشینی مسکن
hypostatic
ناشی از ته نشینی
silting
رسوب ته نشینی
cotenancy
هم اجاره نشینی
to sound the retreat
شیپورعقب نشینی زدن
retirement
عقب نشینی اختیاری
pull away
عقب نشینی کردن
recoil mechanism
دستگاه عقب نشینی
rocket propulsion
فشارعقب نشینی موشک
to lose ground
عقب نشینی کردن
to give ground
عقب نشینی کردن
subornation
زیر پا نشینی اغواء
companionship
مصاحبت پهلو نشینی
setbacks
فشار عقب نشینی
setback
فشار عقب نشینی
scuttling
عقب نشینی روزنه
short recoil
عقب نشینی کوتاه
scuttles
عقب نشینی روزنه
scuttled
عقب نشینی روزنه
scuttle
عقب نشینی روزنه
to beat a retreat
عقب نشینی کردن
to beat a retreat
کوس عقب نشینی
sedimentation analysis
تجزیه بروش ته نشینی
to fall back
عقب نشینی کردن
retreats
عقب نشینی کردن
backblast
موج عقب نشینی
long recoil
عقب نشینی طولانی
To retreat. To withdraw.
عقب نشینی کردن
withdraw
عقب نشینی کردن
withdraws
عقب نشینی کردن
sink
ته نشینی حفره یاگودال
retreat
عقب نشینی کردن
urbanistic
وابسته بشهر نشینی
sinks
ته نشینی حفره یاگودال
backblast
شعله عقب نشینی
drop back
<idiom>
عقب نشینی کردن
blowback
عقب نشینی خودکار
colonial
معماری کوچ نشینی
back pressure
فشار عقب نشینی
give ground
<idiom>
عقب نشینی کردن
blowback
ضربه عقب نشینی
retreated
عقب نشینی کردن
recoil mechanism
مکانیسم عقب نشینی
urbanist
وابسته بشهر نشینی
retreating
عقب نشینی کردن
ebb current
عقب نشینی اب دریا
forced withrawal
عقب نشینی اجباری
recoil
عقب نشینی کردن توپ
setback
نیروی عقب نشینی توپ
setbacks
نیروی عقب نشینی توپ
hermitic
وابسته بگوشه نشینی زهدامیز
crawfish
ازموضعی عقب نشینی کردن
recoiling
عقب نشینی کردن توپ
alluvial
ته نشینی مربوط به رسوب و ته نشین
counter recoil
برگشتن لوله پس از عقب نشینی
recoilless rifle
تفنگ بدون عقب نشینی
straddle
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
insula
دستگاه عمارت اجاره نشینی
hightail
باسرعت عقب نشینی کردن
to have a knock back
عقب نشینی کردن
[در موقعیتی]
recoil system
سیستم عقب نشینی توپ
recoil pit
چاله عقب نشینی لوله
recoiled
عقب نشینی کردن توپ
breakdown
ته نشینی مواد معلق دردوغاب
recoil operated
مجهز به دستگاه عقب نشینی
breakdowns
ته نشینی مواد معلق دردوغاب
a white collar job
کار پشت میز نشینی
obmutescence
خاموش نشینی سکوت عمدی
variable slide
طول عقب نشینی متغیر
retreat
عقب نشینی کناره گیری
retreating
عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreated
عقب نشینی کناره گیری
to sound a retreat
شیپور عقب نشینی زدن
to sound the retire
شیپور عقب نشینی زدن
retreat
عقب نشینی اجباری بازگشتن
straddles
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddled
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
retreated
عقب نشینی اجباری بازگشتن
recoils
عقب نشینی کردن توپ
retreats
عقب نشینی اجباری بازگشتن
they are in full retreat
سخت عقب نشینی می کنند
retreating
عقب نشینی کناره گیری
long recoil
طول عقب نشینی زیاد
retreats
عقب نشینی کناره گیری
back pressure
فشاراگزوز فشار عقب نشینی اگزوز
blench
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenching
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenched
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenches
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
retires
عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
The army had to retreat from the battlefield.
ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
retire
عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
recoil operated
مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
To draw in ones houns . Toback down . To retreat.
ماست ها را کیسه کردن ( عقب نشینی از روی ترس )
jet propulsion
نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
choke ring
رینگ مانع فرار گاز در تفنگهای بدون عقب نشینی
beauty is in the eyes of the beholder
<proverb>
اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
cornerwise
از گوشه
ear
گوشه
quoin
گوشه
coin=quoin
گوشه
figuration
گوشه
cornerways
از گوشه
ears
گوشه
nonagon
9 گوشه
hesagonal
شش گوشه
agonic
بی گوشه
cantle
گوشه
coign
گوشه
pointedness
گوشه
hexangular
شش گوشه
polygons
بس گوشه
quipped
گوشه
quipping
گوشه
quips
گوشه
triquetrous
سه گوشه
trigonic
سه گوشه
angle
گوشه
cornering
گوشه
quip
گوشه
polygon
بس گوشه
in the corner
در گوشه
corners
گوشه
angles
گوشه
hexagons
شش گوشه
hexagon
شش گوشه
sexangle
شش گوشه شش بر
three cornered
سه گوشه
corner
گوشه
recesses
گوشه
lobes
گوشه
recess
گوشه
nook
گوشه
lobe
گوشه
shoot the duck
حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com