Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
to pluck a pigeon	گوش ادم ساده لوحی رابریدن
Other Matches
gullibility	ساده لوحی
credulity	ساده لوحی
credulousness	ساده لوحی
naivete	ساده لوحی
credulously	از روی ساده لوحی
simple design	طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
lops	دست یاپای کسی رابریدن
dismember	اندام های کسی رابریدن
dismembers	اندام های کسی رابریدن
dismembered	اندام های کسی رابریدن
lop	دست یاپای کسی رابریدن
lopping	دست یاپای کسی رابریدن
lopped	دست یاپای کسی رابریدن
dismembering	اندام های کسی رابریدن
triptych	قاب سه لوحی
plate glass	شیشه لوحی
tabular	تختهای لوحی
diptych	قاب دو لوحی
slate black	رنگ سیاه سنگ لوحی
basic	یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics	یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
mirror carpet	طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
structuring	با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures	با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure	با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
unmeaning	ساده
plains	ساده
homespun	ساده
fanciless	ساده
taffetized	ساده
unassuming	ساده
daff	ساده دل
plain	ساده
plainer	ساده
plainest	ساده
naif	ساده
freestanding	ساده
incomplex	ساده
fructose	ساده
cleaned	ساده
cleanest	ساده
cleans	ساده
sheepishly	ساده دل
incomposite	ساده
explicit	ساده
fraudless	ساده
clean	ساده
unsophisticated	ساده
untutored	ساده
unaadorned	ساده
free spoken	ساده گو
idiot	ساده
idiots	ساده
charmless	ساده
simpler	ساده
semplice	ساده
simplest	ساده دل
naive	ساده
unaffected	ساده
artless	ساده
simplex	ساده
simpleminded	ساده دل
clodhoppers	ساده
simplest	ساده
slick	ساده
slickest	ساده
simple minded	ساده دل
simple	ساده
simple	ساده دل
simpler	ساده دل
clodhopper	ساده
bald	ساده
innocent <adj.>	ساده دل
conversable <adj.>	ساده دل
sheepish	ساده دل
positive	ساده
inexpensive	ساده
expansive <adj.>	ساده دل
downright	ساده
good-humored	ساده دل
simple-hearted <adj.>	ساده دل
frugal	ساده
simplistic	ساده
simple hearted	ساده دل
unceremonious	ساده
baldly	ساده
plain hearted	ساده دل
baldest	ساده
balder	ساده
seemly <adj.>	ساده دل
unceremoniously	ساده
sketched	طرح ساده
simpletons	ساده لوح
clean bill of lading	بارنامه ساده
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
sketches	طرح ساده
clean bill	برات ساده
simpleton	ساده لوح
sketches	نقشه ساده
sketched	نقشه ساده
unskilled worker	کارگر ساده
simplistic	ساده طبع
navvies	کارگر ساده
simple interest	سود ساده
In simple (plain) English.	به انگلیسی ساده
basic circuit	مدار ساده
nincompoops	ساده لوح
deck hands	ملوان ساده
lambs	ادم ساده
take it easy <idiom>	ساده بگیر
lamb	ادم ساده
penny whistles	نی لبک ساده
booby	ساده لوح
deck hand	ملوان ساده
book keeping by single e.	دفترداری ساده
penny whistle	نی لبک ساده
cats paw	ساده لوح
nincompoop	ساده لوح
navvy	کارگر ساده
simplified	ساده شده
simplifcation	ساده سازی
simple structure	ساخت ساده
simple stress	تنش ساده
simple shear	برش ساده
simple schizophrenia	اسکیزوفرنی ساده
simple parry	دفاع ساده
simple oscillator	نوسانگر ساده
simplifier	ساده کننده
sementem	معنی ساده
single bevel but weld	جوش لب به لب "وی " ساده
reducible	ساده شدنی
single entry	حسابداری ساده
primary cell	پیل ساده
smpleton	ساده لوح
simple truss	خرپای ساده
simpleminded	ساده لوح
simplex channel	مجرای ساده
simplex transmission	مخابره ساده
simple minded	ساده لوح
simple mean	میانگین ساده
simple magnet	مغناطیس ساده
simple fraction	کسر ساده
simple eye	چشم ساده
simple distillation	تقطیر ساده
simple correlation	همبستگی ساده
simple bending	خمش ساده
simple beam	تیر ساده
simple beam	تیره ساده
simple average	میانگین ساده
simple attack	حمله ساده
soft eye	چشمی ساده
plain weave	بافت ساده
plain rib	تیغه ساده
infrugal	غیر ساده
in plain english	به انگلیسی ساده
underhand service	سرویس ساده
unfigured	بی صورت ساده
gowk	ساده لوح
gobemouche	ساده لوح
galah	ساده لوح
gaby	ساده لوح
frugal food	خوراک ساده
free spokenness	ساده گویی
flat rate	نرخ ساده
empirical formula	فرمول ساده
dupable	ساده لوح
ingenue	دختر ساده
king post truss	خرپای ساده
simple compression	فشار ساده
plain paper	کاغذ ساده
plain flap	فلپ ساده
pick wickian	ساده بی تکلف
phonemes	صداهای ساده
phoneme	صدای ساده
sot	ساده لوح
perfect gazes	گازهای ساده
overhand knot	گره ساده
natively	بطور ساده
martin	ساده لوح
two time	دو حرکت ساده
lamblkin	ساده لوح
lamblike	ساده لوح
clean collection	وصولی ساده
ingenuous	صاف و ساده
candid	صاف و ساده
naive	ساده لوح
dupe	ساده لوح
duped	ساده لوح
dupes	ساده لوح
duping	ساده لوح
credulous	ساده لوح
oaf	ساده لوح
single bond	پیوند ساده
soft headed	ساده لوح
simple-minded	ساده لوح
plain clothes	ساده پوش
plain-clothes	ساده پوش
goofs	ادم ساده
reduction	ساده سازی
reductions	ساده سازی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com